پیش از گفتگو درباره نوروز و هویت ملی شاید بد نباشد به اختصار ببینیم منظور از هویت ملی چیست. جامعه شناسانی که در این زمینه تحقیق کردهاند معمولا هویت ملی را مجموعه عواملی میدانند که مردم یک کشور در آن مشترک اند، مثل دین، ملیت، قومیت، نژاد و زبان. ضوابطی مثل نوع غذا و پوشاک و امثال آن نیز میتواند در این تعریف قرار گیرد. برای مثال اگر برش بزرگی از مردم ایران را در نظر بگیریم بر اساس این تعریف، مذهب شیعه و آداب و رسوم آن، نژاد ما، زبان فارسی و خصایل یا رفتار روزانهای که مخصوص ما ایرانیان است مثل میهماننوازی، تمایل به شاد زیستن، و قدری احساسات شاعرانه و عارفانه را میتوان عواملی دانست که در جمع هویت ملی ما را تشکیل میدهد.
اما واقعیت تصویر دیگری را نیز ارائه میدارد که به همان اندازه قابل اهمیت است. اولا کشور ما ایران موزائیکی از ادیان و نژادها و قومیت های مختلف مثل ترک و لر و کرد و بلوچ و ترکمن است که همه همانقدر ایرانی هستند و نسبت به آن آب و خاک عشق می ورزند که سایر ایرانیان. این مردم ممکن است سنی، ایزدی، ارمنی، یارسانی، یهودی، زردشتی و یا بهائی باشند و تفاوتی بین هویت خود و دیگر ایرانیان نمیبینند.
سوای آن امروزه ما در جهانی زندگی میکنیم که مرزها فرو ریخته، اینترنت و فیس بوک و تلگرام و امثال آن ما را با هویتها، عادات و آداب و دینهای دیگر آشنا ساخته و جامعه ایرانی را در شصت هفتاد سال اخیر از بسیاری جهات دستخوش تغییر و تحول کرده است. اما تحولات چون تدریجی بوده ملموس نیست کمتر کسی به آن توجه دارد.
مهاجرت میلیونها ایرانی به خارج پس از انقلاب اسلامی نه تنها فرهنگ ایرانی را با خود به کشورهای دور و نزدیک برده بلکه بر تفکرات و رفتار ایرانیان نیز تاثیر فراوان گذارده است. اغلب ایرانیان در غرب همانقدر مراسم عید تولد مسیح، و سال نو میلادی و جشنهایی مثل هالویین و امثال آن را برپا می دارند که نوروز را. سوای آن که هم در ایران و هم در خارج توجه ایرانیان به ادیان دیگر افزونی یافته است. امروزه در غرب کلیساها و کشیش های ایرانی و در ایران کلیساهای خانگی داریم - گروههای زردشتی و عرفانی و بهائی داریم. همه نیز به مانند دیگر ایرانیان ساکن در خارج از ایران با داشتن گذرنامه خارجی خود را ایرانی میدانند و اگر از هویت ملی ایشان بپرسید خواهند گفت هویت ملی ما ایرانی است. بنا بر این باید برای هویت ملی تعریف دیگری ارائه داد.
هویت ملی تجربیات و خاطرات مشترک تاریخی و تحولات اجتماعی است که مردم یک کشور سوای قومیت و مذهب و زبان از سر گذراندهاند. مثلا در مورد ایران برخی از عوامل مهم هویتساز از آغاز تاریخمان عبارت بوده است از: ظهور زردشت از فلات ایران، امپراطوری های هخامنشی و ساسانی که دو قدرت بزرگ جهان در دوران خود بودند، حملات اسکندر مقدونی و عرب ها به ایران که آن دو امپراطوری را نابود ساختند، آمدن اسلام به ایران و تبعات آن، ظهور فردوسی و رستاخیز زبان فارسی در خراسان بزرگ، شیوع مذهب شیعه در ایران توسط شاهان صفوی، نهضت مشروطیت ایران و سرانجام انقلاب اسلامی. اینها و امثال آن را در مجموع میتوان تجربیات مشترک تاریخی دانست که نسلهای کهن و اجداد ما، و برخی را خود ما، شاهدش بوده ایم.
حال در میان سه هزار سال تاریخ با آن همه حوادث گوناگون که ظهور و مرگ سلسلههای بزرگ و کوچک را در بر داشته، و در میان همه تشنجات و جنگها و افت و خیزهای تاریخی و اجتماعی -که ما را امروز به صورت آنچه "ایرانی" مینامیم در آورده - اگر به دنبال یک نقطه مشترک بگردیم که از کشاکش دوران و کهنه و نو شدن قرنها جان سالم بهدر برده همین عید نوروز است. نهادی کهن که خود را از گزند روزگار محفوظ داشته و ثابت و پا برجا مانده. عید ملی همه ایرانیان که سابقهای سه چهار هزارساله دارد.
در هر بهار گذشتههای کهن را یادآور ما میشود و در سطحی بسیار برتر از مسایل نژادی و دینی و سیاسی و یا شیوه زندگانی سایه بر سر ما افکنده است. عیدی است که فقیر و غنی را یکسان شاد میکند، همه ما را به هم میپیوندد و پیام دوستی و یگانگی و آشتی می آورد. عیدی است به راستی ملی و برای بسیاری هم ملی و هم دینی، بدین جهت از نوعی احترام و تقدس بهرهمند است. عیدی است غنی و سرشار از سنتهای زیبا، از قبیل سفره هفت سین، و رویاندن سبزه که هر دو پیام آور بهار و آغاز رستاخیز طبیعت است. سنتهایی که کسی بر ما تحمیل نمیکند ولی همگان با میل و رغبت به استقبال آن می روند و کوشش دارند جزئیات آن را فراموش نکنند. و سرانجام عیدی است که سختیهای بسیار از سر گذرانده و طوفانهای سهمناک دیده که قصد ریشه کن کردنش داشتهاند اما باز هر بهار به فرخندگی سربرافراشته و با خود هویت ملی ایران را پیروزمند و شادکام در طبل جهان کوبیده است.
نوروز فقط جشن آغاز سال نو نیست. بلکه با بزرگداشت جشن نوروز ما سه مرحله بزرگ از تاریخ فرهنگی و باستانی ایران را نیز جشن میگیریم. اول تاریخ کهن ایران که شاهد جشنها و شادیهای گوناگون بوده، دوم جشن تداوم سنن باستانی و حیات فرهنگی ایران که توانسته تا امروز ادامه یابد و سوم شادمانی امیدوار کنندهای به سالهای پیش رو و امید به آیندهای بهتر.
در مورد نوروز و هویت ملی باید به چند نکته توجه داشت. یکی این که جشن بهاری از هزاران سال پیش، قبل از آن که جغرافیای جهان به شکل امروز در آید و سرزمینها به همپیوسته با مرزهای کنونی از هم جدا شود جزئی از رسوم اجتماعی و فرهنگی بخش بزرگی از جهان بوده. لذا میبینیم امروزه نوروز در افغانستان، تاجیکستان، بخشهایی از ازبکستان و ترکمنستان و دیگر کشورها جشن گرفته میشود. اما بزرگداشت نوروز و برگزاری مراسم آن لزوما به معنای هویت واحد ملی برای تمامی کشورهایی که آن را جشن میگیرند نیست. به عبارت دیگر هویت ملی ما ایرانیان لزوما همان هویت ملی مردم تاجیکستان یا افغانستان نیست. زیرا هر یک از این مناطق در طی قرنها دستخوش تغییرات سیاسی و اجتماعی منطقه خود بودهاند و هویت ملی ایشان بر آن اساس شکل پذیرفته است.
نکته دیگر آن که هویت ملی هر کشور چیز ثابت و تغییر ناپذیری نیست بلکه ممکن است بر مبنای عوامل گوناگون از جمله سیاست دولتها تغییر یابد. مثلا هدف سلسله پهلوی ایجاد هویتی ناسیونالیستی و ملی در ایران بود. توجه به ایران باستان و مفاخر فرهنگی ایران، بزرگداشت هزاره تولد فردوسی در سالهای آغازین سلطنت رضاشاه که با دعوت دانشمندانی از سراسر جهان همراه بود، بزرگداشت دین زردشتی و باز گذاردن دست زردشتیان در انجام مراسم مذهبی خود و نظایر آن نوعی هویت ملی ایجاد کرد که هنوز نیز تا حد فراوانی در ضمیر و نهاد مردم ایران وجود دارد.
بر عکس پس از انقلاب اسلامی کوشش بر آن شد که این نوع هویت تحقیر و فراموش گردد و هویتی بر اساس اسلام و مذهب شیعه جایگزین آن شود. ساختن هزاران مسجد و برگزاری مراسم عزاداری به شیوه نمایشی مجلل و با شکوه، تشویق به زیارت مکه و زیارتهای صدها هزار نفری مردم با پای پیاده به کربلا، تحمیل چادر بر زنان و انواع برنامههای رادیویی و تلویزیونی که در این راستا اجرا میشود نمونههایی از کوشش دولت اسلامی ایران برای تغییر هویت ملی ایرانیان است که از مدارس ابتدایی آغاز میگردد و به صورتهای گوناگون ادامه می یابد.
تا چه حد دولتها در تغییر هویت موفق شوند بستگی به مقاومت مردم دارد. با موج تجددی که از دوران حکومت رضاشاه به بعد ایران را فرا گرفت کشور ما نیز میتوانست به تقلید کشوری اسلامی مثل ترکیه تقویم خود را بر اساس سال میلادی قرار دهد و با ممالک اروپائی همزمان و همسال شود. ولی هویت ملی ما اجازه نداد که چنین فکری - اگر هم در میان بود - عملی گردد.
با آنکه ۱۴۰۰ سال است که اسلام بر کشور ما حاکم است و در تمام این مدت نوروز مورد حمله برخی از رهبران دینی و علمای متعصب بوده، و با آنکه چهل سال است که رژیم سختگیر اسلامی بر ایران حکومت میکند هنوز به تقویم دیگر ملتهای مسلمان که آغاز محرم سال نو، و تقویم بر اساس هجری قمری است نپیوستهایم. نام دوازده ماه تقویم کشور جمهوری اسلامی نامهای امشاسپندان زردشتی و دیگر الهههای آن دیانت است و با همه سختگیریها و محدویت ها مردم کوشش دارند نوروز را با شکوه و شادی جشن بگیرند.
در آن سالها که من در ایران بودم در دهات زردشتی نشین یزد خانه تکانی و شخم زدن مزارع قبل از نوروز، پختن نانها و شیرینیهای محلی، حضور در آتشکده در شب نوروز برای خواندن دعا و افروختن آتش بر بالای بامها همراه با دود دادن اسفند و کندر برای دعوت از ارواح مردگان (فروهرها) هنوز مرسوم بود. ۲- نوروز و هویتهای دینی زردشتیان و نوروز زردشتیان ایران را میتوان به حق پاسداران نوروز دانست ولی این بدان معنا نیست که نوروز از ابتدا جشن دینی زردشتیان بوده است. نه در گاتها که به زردشت منسوب است و نه در متون اوستایی که بعدها نگاشته شد هیچ جا سخنی از "نوروز" در میان نیست. قوم ایرانی به مانند دیگر اقوام اولیه که با طبیعت و زمین و دامداری سر و کار داشتند زندگانی و دوام و بقایش سخت به تحولات طبیعت و آمد و رفت فصلها گره خورده بود. لذا برای هر فصل جشنی بر پا میداشت. برای ایشان طبعا بزرگترین و محبوبترین جشن، آمدن بهار بود که نوید پایان سرما و زمستان و روئیدن گیاهان را با خود میآورد. افسانههایی که نوروز را به پادشاه اساطیری جمشید (جم یا یم) نسبت میدهد میتواند نشانی از آن باشد که حتی پیش از آن که ایران وارد تاریخ شود یعنی قرنها پیش از ظهور زردشت، اقوام ایرانی جشنهای فصلی از جمله جشن بهاری را بر پا میداشتند.
جشن ابتدای بهار در زمان هخامنشیان برگزار می شد ولی از زمان ساسانیان به این سو است که ما شرحی نسبتا دقیق از نوروز دربار شاهان ساسانی (با بکار بردن کلمه "نوروز") در دست داریم.
امروزه زردشتیان در سراسر جهان نوروز را گرامی میدارند ولی شیوه برگزاری این جشن یکسان نیست. جشنهایی که در دهات زردشتی نشین یزد یا زردشتیان سنتی هند برپا میشود با جشنی که زردشتیان طهران یا لوسآنجلس برپا میدارند تفاوت دارد. از سنن مشترک بین این جشنها میتوان به تلاوت بخشهایی از سرودهای گاتها، ترتیب سفره هفت سین، دادن هدیه به یکدیگر و شرکت در سیزده بدر نام برد. در آن سالها که من در ایران بودم در دهات زردشتی نشین یزد خانه تکانی و شخم زدن مزارع قبل از نوروز، پختن نانها و شیرینیهای محلی، حضور در آتشکده در شب نوروز برای خواندن دعا و افروختن آتش بر بالای بامها همراه با دود دادن اسفند و کندر برای دعوت از ارواح مردگان (فروهرها) هنوز مرسوم بود.
یهودیان و نوروز حضور یهودیان در حوزه جغرافیایی ایران به زمان کوروش هخامنشی و حتی پیش از آن بر میگردد. بنا بر این میتوان یهودیان ایران را یکی از کهنترین اقوام ایرانی دانست که با دیگر هممیهنان خود در فراز و نشیبهایی که تاریخ ما شاهدش بوده سهیم و شریک بودهاند.
در میان یهودیان ایرانی جشن نوروز با جشن دینی ایشان "فصح" یا "پسح" گره خورده است. این جشن سالیانه در بزرگداشت مهاجرت دسته جمعی اسرائیلیان که در اسارت فرعون مصر بودند برگزار میشود. بر اساس مندرجات تورات اسرائیلیان به رهبری حضرت موسی از طریق صحرای سینا به سوی سرزمین موعود روان شدند. تنها شباهت عید نوروز با عید فصح در برگزاری هر دو عید در ابتدای بهار و آغاز اعتدال ربیعی است. یهودیان ایران بنا بر سنن خانوادگی عید نوروز را با خانه تکانی و تهیه هفت سین و خواندن دعایی مبنی بر شناسایی خداوند یکتا گرامیدارند. برگزاری مراسم نوروزی در میان یهودیان ایرانی ساکن اسرائیل یا امریکا نیز امری عادی است.
اسلام و نوروز رابطه اسلام را با نوروز باید از رابطه مسلمانان ایران، اعم از شیعه یا سنی با نوروز جدا کرد. همانطور که گفتیم نوروز برای ایرانیان مسلمان عیدی ملی و نشان هویت ایرانی ایشان است. اما این جشن شادی بخش که هر ساله با آمدن بهار روح تازهای از تحول و تغییر در کالبد ایران میدمد، از زمان غزالی تاکنون چون خاری در چشم برخی از علمای سنتی و قشری مسلمان بوده است. گروهی از علمای شیعه هم نوروز را جشن "گبران و آتشپرستان" میدانستند که بقول غزالی باید "مندرس" شود و اصرار دارند که سال نو در ایران نیز مانند دیگر ممالک اسلامی از اول محرم و یا یکی از اعیاد مذهبی اسلامی آغاز شود.
برخی از علمای اسلام مراسم نوروزی از جمله چهارشنبه سوری و پریدن از روی آتش را خلاف آداب اسلامی میشمارند و مسلمانان را از دادن هدیه به یکدیگر در نوروز منع مینمایند. حتی در اوایل انقلاب این فکر نیز مطرح شد که نوروز منسوخ شود.
دین بهائی و نوروز تنها آیینی در جهان که نوروز را رسما عید دینی و آغاز سال خود میشمارد دیانت بهائی است. ممکن است برخی سبب را این حقیقت بدانند که بنیانگذاران این آیین، باب و بهاءالله، ایرانی بودند و آغاز سال برای ایشان نمیتوانست چیزی جز روز اعتدال بهاری یعنی آغاز نوروز باشد. اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که آن ها همچنین میتوانستند روز تولد یا اظهار امر خود را آغاز سال بهائی قرار دهند که چنین نکردند. در واقع جدا ساختن آغاز سال بهائی از یک واقعه دینی و گره زدن آن با رسمی کهن و تاریخی، که نماینده هویت ایرانیان است، حضور این آیین را در مدار دینهای ایرانی تحکیم کرد و نه تنها آن، که با گسترش این دین در سراسر جهان نوروز را جشنی جهانی ساخت.
در پایان باید اشاره کرد که جشن نوروز از سوی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد - یونسکو - به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشریت ثبت گردید (۲۰۰۹) و مجمع عمومی ملل متحد با تصویب قطعنامهای ۲۱ ماه مارچ مطابق اول بهار را به عنوان روز جهانی نوروز به رسمیت شناخت(۲۰۰۱).