اعتراض روحانیان سنی ایران به بمباران‌های بشار اسد و روسیه.

عبدالحمید و گرگیچ غلط کردند. اول باید دخالت القاعدة، النصرة ، احرار الشام و از این تروریستهاى ریشو بلند دشداشه کوتاه را محکوم کنند که شروع کننده بودند و وابسته به عربستان و قطر هستند. بعدش دخالت ایران راىکه بنا به خواست دولت سوریه در آنجا حضور دارد. البته من هر دخالتى را که (چه از طرفرایران ، چه بقیه) باعث خونریزى بى گناهان شود را بشدت محکوم مى کنم

وای از ان روز که اه اینها دامنگیر ایران شود و چرخ روزگار علیه ایران بچرخد. ان زمان انچه الان سر اینها میرود در مقابل ان چیزی که سر ایران و ایرانی خواهد رفت در حد جک خواهد بود.

دین و مذهب انسان را بی رحم و پست میکند و سبب جدایی انسانها میشود .این آقایان سنی چرا ناراحتند از حملات بشاراسد ؟ چون ناراحت کسانی هستند که مسلمان سنی هستند و توسط بشاراسد دیکتاتور علوی کشته میشوند.اگر مسلمان شیعه کشته میشد آیا صدای اینها درمی آمد؟ قطعا خیر.

[::سلطنت طلب - ابوظبی، امارات متحده عربی::]. جامعه ی اهل سنت ایران!!!! این ریشوهای زشت و کریه؟ این وظیفه هر ایرانی وطن پرست هست که این متجاوزین به خاک و ناموسشون رو بندازه تو همون جهنمی که بهش تعلق دارند؛ شنهای سوزان و سوسمارخیز عرعرستان. من با قاتلین اجدادم میجنگم تا آخرین لحظه. هر بمبی که سرشون فرود میاد؛ شادی را برای من به ارمغان میاورد. ایرانی عمری نیست؛ عمری ایرانی نیست.

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. واز نشتی دادی تو؟ خوب محکم ببند دیگه! اجدادت؟ پدر مادر دار شدی یکدفگی؟ همون سعدیه شیرازیه عمری ، چندین بارتو گلستان، فاتحه امثال تو رو خونده که باد ندی، اما مواد اولیت خراب بوده چه میشه کرد! خنگ!

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::] تفکر عزیز: تا وقتی‌ که فاکتور دین و مذهب با انسانها پرسه بزند، از لحاظ بنیادی و اساسی‌ هیچ تغییری درسرنوشت آنها بوجود نخواهد آمد، و مهم هم نیست که چه باشی‌ و که باشی‌.حال از کنج مسجد با خدای فکری خود سخن گویی یا از کلیسا. باید ترک اعتیاد کرد!ولی‌ یک نیمه نگاهی‌ به شاعران گذشته بینداز، عمر خیام،سعدی،مولوی‌، و تعداد بسیاری همگی سنی مذهب بوده‌اند ولی‌ خیلی‌‌ها زود سر عقل آمدند و جلای دین کردند. و بد نیست ببینیم که عمر خیام چه می‌گوید:. یک جام شراب صد دل و دین ارزد ,. یک جرعه ی می، مملک چین ارزد ,. جز باده ی لعل نیست در روی زمین ,. تلخی که هزار جان شیرین ارزد,

[::pirzan e irani - استکهلم، سوئد::]. [::Dogisgod - مونرال، کانادا::]. فرقه و مسلک های مختلف در زمان های قدیم بوده و بعضی هاش هم هست. و روایت های گوناگون که چیز زیادی نمیشه گفت. فردوسی و حافظ احتمال شیعه بودنشون از همه بیشتره. کسی مثله مولانا هم که مولوی بوده برای خودش نیز میگن بعد از دیدار شمس رفتارهای شیعه گونه ازش دیده میشه که بقیه مفتی ها شمس رو مرتد اعلام میکنن.عطار رو میگن سنی بوده و لی در آخر عمرش شیعه شده بوده که مفتی اون موقع حکم به مرتدی اون داده بوده و عطار آخره عمرش فراری بوده. کتابی در مدح حضرت علی به نام مظهرالعجایب داره. یا علی.

. عرب هر چه باشد مرا دشمن است. کج اندیش و بدخوی و اهریمن است. . چو بخت عرب بر عجم چیره گشت. . همه روز ایرانیان تیره گشت. . جهان را دگرگونه شد رسم و راه. تو گونی نتابد دگر مهر و ماه. . ز می ، نشنه ، نعمه از چنگ رفت. ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت. . ادب خوار گشت و هنر شد و بال. ببستند اندیشه را پر و بال. جهان پر شد از خوی اهریمنی. زبان مهر ورزیده و دل دشمنی. . کنون بی غمان را چه حاجت به می. کران را چه سودی ز آوای نی. که در بزم این هرزه گردان خام. گناه است در گردش آریم جام. . به جایی که خشکیده باشد گیاه. هدر دادن آب باشد گناه. . چو با تخت ، منبر برابر شود. همه نام بوبکر و عمر شود. ز شیر شتر خوردن و سوسمار. عرب را به جایی رسیدست کار. . که تاج کیانی کند آرزو. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو. . دریغ است ایران که ویران شود. ...کنام پلنگان و شیران شود.

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::] 🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥🤥.

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. جان تو اگه راست و درست مینوشتی منم 1 چیزی یاد میگرفتم از تاریخ ادبیات و چاکرتم بودم، ولی تو ادبیاتتم مثل خودت شیرین میزنه، تاریخ رو هم جعل کردی، قدیمیها چه شیعه چه سنی، فرهیخته و حکیم بودن و چاکرشونم هستیم، درس انسانیت میدادن ، اما تو غیر از راه منحرف خودت بقیه رو حتی هموطن و انسان نمیدونی که اگه سعدی زنده بود 2 تا اردنگی میزد به لپای نازنین هرزه درایت! منم بخاطر شیعه سنی بودنت نیس بهت گیر میدم، بخاطر اینه که ایدیولوژیستی و فاشیستی و راسیستی. یخورده از کنار برو زیر میگیرمت ها. گود؟ وریگود!

[::Dogisgod - مونرال، کانادا::]. جناب یک سرچ کوچیک در گوگل #جنایات عمر در ایران# رو بکن. اونموقع بیا کامنت بنویس. فردوسی و حافظ و سعدی برای من قهرمان نیستند. قهرمان ابولولو است که اون ملعون عرعر رو به سزای اعمال رذیلانه اش رساند. برو لااقل تاریخ وطنت رو یاد بگیر که چطور عرعرهای وحشی با خون اجدادمان آسیاب رو به چرخش درآوردند. عمری ایرانی نیست، ایرانی عمری نیست.

[::abulolo al majoosi - برنو، چک::] دوست ارجمند:گزینه‌های زیادی در تغییر شاهنامه در باب همین شعر وجود دارد،به هر حال بنده صاحب نظر نیستم بهتره دوستان دیگری در این مورد اظهار نظر کنند.بنده معتقد هستم تنها چیزی که مارا چون بختک نادانی و بیسوادی لالایی میدهد فقط غرور و توهم است.در گودال فقر فرهنگی‌،ادبیاتی،اقتصادی،اجتماعی،سیاسی دست و پا می‌زنیم ولی‌ نسخه خوش بختی برای دیگران می‌نویسیم.حکومت مان اسلامی،اسم و نام،مراسم،دین و اخلاق اسلامی،قانون دینی،زیر بنا دینی،. فاکت از فردوسی‌ هم می‌آوریم ولی‌ زبانمان، فرهنگ مان هیچ هم خوانی با این کتاب ندارد! سرمان را زیر برف می‌کنیم و نمیبینیم.آیا بهتر نیست به اندازه و موقعیت خود لقمه برداریم و تحلیل مان بنا به وضعیت و زمان موجود باشد ؟بنده بر این عقیده هستم منظور شاهنامه در این شعر پاسداری از زبان و مرام،فرهنگ و دین و مسلک است،که ما این شرایط را نداریم.به هر حال اگر این‌شعر واقعا وزنه نژاد پرستی در آن نهفته باشد این حقیر به آن اعتقادی ندارم، و تمام انسانها بدور از نژاد،دین،،مسلک،برای من قابل احترام هستند،بویژه به هموطنان عرب زبان.شاد باشید

[::abulolo al majoosi - برنو، چک::]. شعر از حکیم ابوالقاسم فردوسی در مدح پیامبر و خلفای اسلام . ترا دانش و دین رهاند درست. در رستگاری ببایدت جست. وگر دل نخواهی که باشد نژند. نخواهی که دایم بوی مستمند. به گفتار پیغمبرت راه جوی. دل از تیرگیها بدین آب شوی. چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی. خداوند امر و خداوند نهی. که خورشید بعد از رسولان مه. نتابید بر کس ز بوبکر به. عمر کرد اسلام را آشکار. بیاراست گیتی چو باغ بهار. پس از هر دوان بود عثمان گزین. خداوند شرم و خداوند دین. چهارم علی بود جفت بتول. که او را به خوبی ستاید رسول. که من شهر علمم علیم در ست. درست این سخن قول پیغمبرست. گواهی دهم کاین سخنها ز اوست. تو گویی دو گوشم پرآواز اوست. علی را چنین گفت و دیگر همین. کزیشان قوی شد به هر گونه دین. نبی آفتاب و صحابان چو ماه. به هم بسته یکدگر راست راه. منم بنده اهل بیت نبی. ستاینده خاک و پای وصی. حکیم این جهان را چو دریا نهاد. برانگیخته موج ازو تندباد

جالبه که شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی که حتی اسم خودش هم عربی است(ابوالقاسم) و من اینجا گذاشتم داره منفی میخوره، یا فردوسی رو با کلیات و جزئیاتش باید قبول کنیم یا برای دیکته کردن نظر خودمون نباید به بخشی از اشعارش رجوع کنیم. فردوسی بزرگ رو که نمیشه نصف و نیمه قبول کرد. هرکی دوس داره شعر فردوسی بخونه و بهش افتخار کنه باید به تمام اشعارش افتخار کنه بخصوص به اشعار اعتقادیش