درخواست طلاق به‌خاطر جدایی از شوهر اول

وحید زمانی که متوجه دروغ همسرش شد و پی برد از شوهر اولش طلاق گرفته، دیگر حاضر نشد به زندگی مشترک با او ادامه دهد.
 
این مرد که تصور می‌کرد، شوهر سابق همسرش، در سانحه تصادف جان باخته است، وقتی راز طلاق آنها را فهمید، به خاطر پنهانکاری همسرش، تصمیم به جدایی گرفت. او هفته گذشته همراه راضیه، برای درخواست جدایی به دادگاه خانواده رفت و درباره ماجرای زندگی‌اش به قاضی گفت: یک سال پیش بود که با راضیه آشنا شدم.
 
آن زمان او 40 ساله بود و من هم 48 سال داشتم. خیلی وقت بود که همسرم فوت شده بود. تنها پسرم هم به خارج از کشور رفته بود و تنها بودم. وقتی با راضیه آشنا شدم او هم گفت که تنها است. راضیه می‌گفت شوهرش سال‌ها پیش در یک تصادف جان باخته و او دیگر ازدواج نکرده است. وقتی دیدم او هم مثل من تنهاست تصمیم به ازدواج گرفتم. وقتی متوجه شدم که شناسنامه راضیه المثنی است، او ادعا کرد که شناسنامه اش چند وقت قبل گم شده و یک شناسنامه جدید گرفته است. من هم حرفش را باور کردم. ما به عقد یکدیگر درآمدیم و زندگی مشترکمان آغاز شد. در کنار هم خوشبخت بودیم.
 
راضیه زن آرامی بود و هیچ مشکلی با او نداشتم. از زندگی مان راضی بودم. تا این‌که چند روز پیش همه‌چیز عوض شد و چهره راضیه برایم تغییر کرد. ماجرا از تلفن‌های مشکوک راضیه آغاز شد. به او شک کرده بودم. تا این‌که پس از پیگیری، در کمال تعجب متوجه شدم شوهر سابق راضیه است که با او تماس می‌گیرد. تازه آنجا بود که فهمیدم راضیه به من دروغ گفته و سال‌ها پیش از شوهرش جدا شده است. در صورتی‌که گفته بود شوهرش فوت کرده است. از شنیدن این ماجرا به شدت شوکه شدم. باور نمی‌کردم همسرم چنین دروغ بزرگی را به من گفته باشد. این دروغ آنقدر مرا آزار داد که دیگر نتوانستم او را تحمل کنم. می‌دانم که با او اختلاف نداشتم و زندگی‌مان خیلی خوب بود، با این حال دیگر نمی‌خواهم در کنارش زندگی کنم. راضیه به من دروغ گفته و من به او اعتماد ندارم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم و به زندگی مشترکمان برای همیشه پایان دهم. من نمی‌توانم در کنار این زن دروغگو زندگی کنم و احساس می‌کنم که او دروغ‌های بیشتری هم به من گفته است.
 
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی اگر من دروغ گفتم به خاطر این بود که ترسیدم وحید دیگر نخواهد با من ازدواج کند. دلم نمی‌خواست به او بگویم که یک زن مطلقه هستم. به نظر من گذشته‌ام به خودم مربوط می‌شود و نباید همه چیز را به طرف مقابلم بگویم. روزی که با وحید آشنا شدم، تصمیم گرفتم به او نگویم که طلاق گرفته‌ام. گفتم که سال‌ها پیش شوهرم جان باخته است. برای من شوهر سابقم مرده بود. او بعد از جدایی به خارج از کشور رفت و خبری از او و خانواده‌اش نداشتم. پنج سال هم بیشتر در کنارش زندگی نکردم. دیگر هیچ اطلاعی از او نداشتم تا این‌که به ایران برگشت و با من تماس گرفت. همین باعث شد وحید متوجه ماجرا شود و بعد از آن پیشنهاد جدایی را مطرح کرد.
 
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. او به جای طلاق، پیشنهاد داد که آنها با یک مشاور صحبت کنند و برای حل شدن مشکلشان از او راهنمایی بخواهند.
+14
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.