یک مامور پلیس در راه انجام وظیفه و در عملیات تعقیب و گریز دزد پاهایش را روی ریل قطار از دست داد.
تاریکی شب همه جا حتی حول و حوش قطار عادی «تهران – اهواز» را فرا گرفته بود، عقربهها، ساعت 23 روز یکشنبه 20 مهعر ماه سال 91 را نشان میداد و گروهبان یکم «جلال علیزاده» بدون هیچ خستگی و اعتراضی همچنان در حال سرکشی و بازدید از داخل قطار بود.
مامور وظیفه شناس که بیشتر از هر چیز به فکر آرامش و آسایش مسافران قطار بود، در حالی که به آرامی داخل راهروی قطار حرکت میکرد تا مبادا یکی از مسافران نیاز به کمک داشته باشد ناگهان صدایی از داخل یکی از واگنها وی را در جا میخکوب کرد.
یعنی داخل این واگن هنوز کسی بیدار است؟! به آرامی از کنار در واگن، داخل را نگاه کرد. فردی را که با حالتی مضطرب و دستپاچه در حال کنکاش وسایل همراه مسافران بود، نظرش را جلب کرد.
سنگینی سایه مامور وظیفه شناس، مرد سارق را به خود آورد. دیگر چیزی جلو دارش نبود. سارق با دیدن چهره مامور قطار بلافاصله پا به فرار گذاشت و راهروهای قطار را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت.
مامور فداکار که تمام تلاشش دستگیری سارق بود، پا به پای او میدوید تا متهم را تحویل قانون دهد و به سزای عملش برساند.
در این میان، سارق به انتهای قطار نزدیک میشد. راهی جز پرتاب خود به خارج از قطار ندید، پنجره قطار را باز کرد و به سرعت خود را به بیرون پرتاب کرد. گروهبان یکم «علیزاده» با این حال دست از تعقیب متهم بر نداشت و به سمت در قطار رفت، در را باز کرد و در حالی که قصد پریدن از قطار به سمت بیرون را داشت، تعادلش را از دست داد.
صدای دلخراش این مامور پلیس خبر از حادثهای ناگوار میداد، این جوان از خود گذشته در حال انجام وظیفه هر دو پایش را زیر چرخهای قطار از دست داد.
اگر سارقی در کار نبود، اگر همه به حق خود قانع بودند، اگر افراد در زندگی دیگران دست درازی نمیکردند، شاید این مامور جوان و وظیفه شناس اکنون صحیح و سالم در کنار خانوادهاش بود. شاید تا دقایقی قبل تنها دغدغه این مامور مهربان و از خود گذشته، رسیدن در کنار خانواده و دیدار آنها بود اما اکنون.
گروهبان یکم «علیزاده» ،مامور وظیفه شناس پلیس راه آهن پس از این ماجرا بلافاصله به بیمارستان امام جعفر صادق شهرستان «الیگودرز» اعزام شد و علاوه بر تلاش کادر پزشکی متاسفانه بدلیل صدمات وارده هر دو پای وی از زیر زانو قطع شد.