ایران ۳۷۰ سال پیش از نگاه یک سیاح عثمانی (۲): تبریز دلاویز

منظره تبریز، حدودا سال ۱۶۷۰ رادیو فردا , عباس جوادی
سیاحتنامه اولیا چلبی، سیاح معروف عثمانی (۱۶۱۱-۱۶۸۲) که حدودا ۳۷۰ سال پیش دیده‌های خود را از ده‌ها مملکت و سرزمین جهان آن دوره در یازده جلد به قلم آورده، نکات و تفصیلات فوق العاده جالبی در باره بسیاری نقاط ایران آن زمان، زندگی مردم و فرهنگ و زبان آنان دارد که تا کنون عموما از حیطه توجه ایرانیان به دور مانده‌است.
 
در رابطه با دوره صفوی، تاریخ‌نویسی ایرانی از قرن بیستم به بعد به خوبی از تواریخ و سیاحتنامه‌های اروپایی استفاده کرده، اما سفرنامه‌های شرقی مورد توجه چندانی قرار نگرفته اند. یک دلیل این امر کم بودن سیاحتنامه‌ها به زبان‌های اصلی خاورمیانه یعنی عربی، فارسی و ترکی است، در حالی که در باره همین دوره می‌توان آثار فراوانی به زبان‌های اروپایی یافت.
اولیا چلبی، جهان‌گرد معروف عثمانی (۱۶۱۱-۱۶۸۲)، ۳۷۰ سال پیش دیده‌های خود را از ده‌ها کشور به رشته تحریر درآورد. چلبی دو بار نیز (۱۶۴۷ و ۱۶۵۴) به ایران سفر کرد. او دیده‌ها و یا گاه شنیده‌های خود را از شهرها و ولایات گوناگون شمال غرب ایران آن دوران از قبیل تبریز، اردبیل، ارومیه، مراغه، همدان، نخجوان، گنجه، ایروان، تفلیس، دربند و باکو نوشت. در این سلسه مقالات چکیده مهم‌ترین جنبه‌های بخش ایران، از اصل ترکی عثمانی به فارسی ترجمه شده و در اختیار کاربران رادیو فردا قرار گرفته‌است. آنچه که داخل پرانتزها می‌خوانید، توضیحات مترجم، عباس جوادی، است. ​چلبی از سیاحان معدودی است که از عثمانی برخاسته، در کشور‌های دیگر و همسایه سفرکرده و خاطرات سفر خود را به زبان خود، یعنی ترکی عثمانی ثبت کرده‌است. این در عثمانی مصادف است با زمان سلطان مراد چهارم و در ایران زمان سلطنت شاه صفی. یعنی مدت کوتاهی پس از عقد قرارداد صلح بین ایران شیعه و صفوی، و عثمانی سنی.
 
چلبی دو بار (۱۶۴۷ و ۱۶۵۴) به ایران رفته و دیده‌ها و یا گاه شنیده‌های خود را از شهرها و ولایات گوناگون شمال غرب ایران آن دوران از قبیل تبریز، اردبیل، ارومیه، مراغه، همدان، نخجوان، گنجه، ایروان، تفلیس، دربند و باکو به قلم آورده‌است. در آن دوران هنوز شرق مسلمان تحت حاکمیت دو امپراتوری بزرگ عثمانی و صفوی بود وهنوز قفقاز از ایران جدا نشده بود.
 
از این خاطرات تنها شرح مختصر سفر تبریز همراه با توصیف بسیارمختصری در باره مراغه، اردبیل و ایروان در سال ۱۳۳۸ از سوی مرحوم حسین نخجوانی به فارسی ترجمه و در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز به چاپ رسید، اما باقیمانده این بخش نسبتا بزرگ هنوز به فارسی ترجمه و چاپ نشده‌است. ترجمه کامل و مقایسه‌ای انگلیسی مجموعه بخش ایران صفوی از سیاحتنامه اولیا چلبی در سال ۲۰۱۰ توسط حسن جوادی و ویلم فلور انجام شد و از سوی انتشارات «میج» در آمریکا به چاپ رسید.
 
رادیو فردا در سلسله مقالات هفتگی، چکیده مهم‌ترین جنبه‌های بخش ایران این خاطرات را به خوانندگان خود تقدیم می‌کند. تلخیص و ترجمه از اصل ترکی عثمانی به فارسی و از سوی عباس جوادی انجام گرفته‌است.
 
جا دارد تاکید کنیم که مطالعه پانویس‌ها به درک بهتر متن و شرایط آن دوره تاریخی کمک خواهد کرد. تصویرهای این نوشته از سفرنامه‌های سیاحان اروپایی تا اواخر قرن نوزدهم است. آنچه که در داخل پرانتز خواهید خواند، توضیحات مترجم است.
 خاطرات اولیاء چلبی از ایران ۳۷۰ سال پیش (۲): مرند و تبریز
از نخجوان حرکت کرده به سوی تبریز به راه افتادیم و در این مسیر از روستای کسیک کند که مقبره میرزا رضا بن حسین بایقرا در آنجاست، گذشتیم. سر راه شهری را هم دیدیم به نام قره باغ کوچک که آب و هوایش بسیار لطیف بود و گلابی و انار آبداری داشت. در ایران دستکم سه محل نام «قره باغ» دارند. از آنجا پس از گذشتن از رود ارس، به شهر مرند واصل شدیم. در راه مرند از دو قصبه گذشتیم. یکی کرکنه (گرگر؟) بود که ۶۰۰ خانوار بود و اهالی‌اش کرباس می‌بافند، چرا که پنبه‌زارهای فراوان دارند. آنها قزلباش هستند. دوم قصبه تسوی (احتمالا طسوج) بود که سه هزار خانوار دارد و آب و هوایش بسیار لطیف و اهالی‌اش خوش‌سیما هستند.
اوصاف شهر مرند باغ ارم مانند تخت خان الوند
خان‌نشین جداگانه‌ای در آذربایجان است. در گذشته‌ها شکارگاه فرزند امیر تیمور، شاهرخ بوده و بعد‌ها دچار صدمه سلطان مراد خان (عثمانی) گشته، اما امروزه به تدریج آبادان می‌شود. میان مرند و تبریز زمینی خشک و خالی وجود ندارد. همه جا مانند گلستان و باغ و بوستان است، اما مرند بازار، مدرسه و مکتب ندارد. این شهر متعلق به منشی خان تبریز است. مردم آن همه شیعه هستند. از آنجا نیز به سوی قبله حرکت کرده، شهر سهلان را دیدیم که خاص خان تبریز است. از آنجا همراه با سوارانی که خان تبریز برای استقبال از ما فرستاده بود، وارد شهر دلاویز تبریز شدیم.
اوصاف شهر عظیم و قلعه قدیم تبریز دلاویز
 در مرکز و بازار تبریز چند هزار نفر برای تماشا جمع آمده بودند. دو ساعت تمام طول کشید تا از یک گوشه شهر به سرای خان (دارالعماره) برسیم. خان عالی ‌شان شخصا برای خوش‌آمدگویی از دیوان‌خانه عالی بیرون آمد و ما را استقبال کرد. ضیافت کلانی شد و گفتار‌های نیک و هدایای پربها مقابله گردید. آنگاه خان ما را به مهماندار و داروغه کلانتر سپرد و ما برای اقامت به باغ کلانتر رفتیم. خانه ما در آن باغ پر از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های رنگین و زنگین گردید. مدتی بعد خان چهل تومان نقد حمام‌بها، جبه و جامه زرباف و ده غلام برای خدمت به ما فرستاد. معلوم شد که قانون ایران زمین همین بوده‌است که به همه فرستاده‌های عثمانی ده غلام جهت خدمت می‌فرستند. آنگاه دلالان در شهر سخن پراکنده کردند که ایلچی‌های عثمانی که آمده‌اند، سنی هستند. فرمان شاه و خان چنین است که به خلفای راشدین سخن ناسزا نگویید، اگر سخن ناسزا گویید، خون ناحقتان روان شود. و این مردم ناسزاگویی نکردند. اینان به حضرت ابوبکر وعثمان چندان ناسزا نگویند، لیکن درد سرشان با حضرت عمر باشد و حاشا در حق اوست که زبان‌درازی کنند.
 
در زبان مغول نام این شهر را «تیوریس» و به زبان دری «تیوریز» گویند. به دهقانی «تاب‌ریز» و به زبان اصلی فارسی «تبریز» یعنی تب ریزنده گویند. به راستی نیز اگر شخص تب داری به این شهر بیاید، از آبش جان تازه‌ای یابد و همه تب و حرارتش فرونشیند. موسس تبریز خلیفه هارون‌الرشید است. زمانی که همسر او زبیده خاتون آبستن مامون بود، هارون الرشید مبالغ هنگفتی خرج کرده، این شهر را معمور کرد. به همین جهت در زمان خلفای عباسی علمای فارسی به این شهر نام تبریز داده‌اند (۱۰). تبریز در تاریخ خود بار‌ها تحت حاکمیت و استیلای پادشاهان و سلاطین گوناگون قرار گرفته، گاه آبادان و گاه ویران شده، پس از چندین استیلای عثمانی، بالاخره تحت حاکمیت شاه عباس صفوی قرار گرفته و باز معمور شده‌است.
 
این شهر تخت (مرکز) آذربایجان است. خان‌نشین است و گاه مرکز خان‌نشین‌ها نیز بوده‌است (۱۱). ده هزار سرباز دارد. مفتی، شیخ السادات، ملا، کلانتر(شهردار)، منشی، داروغه (رییس پلیس)، قوروجی باشی (رییس نگهبانان دستگاه حکومت)، دیز چوکن آقاسی (رییس غلامان)، چیگ ئین آقاسی (رییس زنده خواران) (۱۱)، یساول آقاسی (رییس نگهبانان)، اشیک آقاسی (رییس تشریفات)، و مهمانداران خود را داراست. این آقاها همه تبریز را ربط و ضبط کرده، عدالت را جاری می‌نمایند. کسی در این شهر قادر نیست به حق کس دیگری تجاوز کند.
اوصاف مساجد تبریز
سیصد و بیست محراب دارد. نوزده تای آن از سلاطین گذشته مانده، پنجاه عدد آن یادگار از خان‌ها و وزرای آل عثمان است. بقیه نیز به همت اعیان و اشراف مملکت ساخته شده‌اند. قدیمی‌ترین آنها مسجد جامع و عظیم زبیده خاتون است که امروزه نام «دمشقیه» دارد. مسجد سلطان محمد شام غازان در گذشته در باغ وسیعی جایگزین بود، اما امروزه در جایی تنگ و تار پنهان است. مسجد شاه ایران زمین شاه امین نشان از طاق کسرا دارد و بنایی عالی است. جمله در و دیوارش سفید رنگ، صیقل دیده و پیراسته ‌است، طوری که کسی که در درون این مسجد باشد، بیرون رفتن نخواهد. اما شیعیان چندان میل به رفتن به این مسجد نمی‌کنند، زیرا در مقابل محرابش خیابانی هست که حتی ملک احمد پاشای عثمانی هم در عمرش ندیده‌است. بوی خوش شکوفه‌های گوناگونش دماغ جماعت را معطر کند و آواز پرندگان خوش الحانش حتی جماعت محزون را نیز به تبسم وادارد. در دیار عجم این عمارت را «هشت بهشت» می‌نامند. مسجد سلطان حسن ساخته حکمدار آذربایجان سلطان اوزون حسن است و آرامگاه او نیز که در جنب همین مسجد قرار گرفته‌است. همچنین مسجد‌های شاه عباس، شاه اسماعیل، شاه مقصود و چهارمنار را نیز می‌توان شمرد. اما برخلاف مسجدهای روم و عربستان، در ایران، آنچنان مردم زیادی در مساجد بزرگ جمع نمی‌شوند و به صورت جماعت نماز نمی‌خوانند. آنها وقت اذان می‌آیند، نماز خوانده و مسجد را بدون تامل زیاد ترک می‌کنند.
مدرسه‌های تبریز
چهل و هفت مدرسه بزرگ دارد که هنوز همه دارالتدریس‌های معمور و آبادان هستند. بزرگ ترینشان مدرسه شاه جهان (جهانشاه) است. تقریبا بیست دارالقرا (مکتب قرائت قران) هم دارد. لیکن حقا که عجم‌ها نتوانسته اند قرائت صحیح قران را بیاموزند. اکثرا غلط تلاوت می‌کنند.
دارالحدیث‌های تبریز
هفت دارالحدیث دارد. اما علمای تبریز شهرتی در علم حدیث نیافته اند. آنان طبق کلام حضرت علی رضی‌الله و دوازده امام رفتار می‌کنند. می‌گویند «قال صلی الله تعالی و سلم…» و آنگاه کلام علی را به صورتی نامعقول نقل می‌کنند. برخی احادیث صحیح را نیز تلاوت می‌نمایند، اما آنچه که مقبولشان است، کلام علی است. چندین هزار کتاب «حدیث مرتضی» دارند.
تکیه‌ها وخانقاه‌های درویشی
یکصد و شصت تکیه دارد که معروف ترینشان اینان هستند: تکیه شمس تبریزی، تکیه بولدق خان، تکیه زینب، تکیه عقیل و تکیه میر حیدر.
چشمه‌ها و آب‌های روان تبریز
شش چشمه روان دارد که سرچشمه همه از کوه سهند است. به غیر از چشمه‌ها، در بیرون و درون شهر نهصد کاریز و قنات وجود دارد.
سقاخانه‌های تبریز
یکهزار و چهل سبیل (سقاخانه) دارد. سقاخانه قل رستم خان، سقاخانه شاه اسماعیل، سقاخانه خدابنده کور، سقاخانه خواجه شاه، سقاخانه رضا و سقاخانه یار علی از مشهورترینشان است.
محله‌های تبریز
در این دیار محله را «دروازه» می‌نامند. حدودا یکهزار و شصت دروازه دارد، از جمله: دمشقیه، پل باغ، میخواران، رزجو، شتربان، خیابان، سرخاب، امیرقز، سرداب، چهارمنار و میار میار.
عمارات اعیان و اشراف
حدودا یکهزار و هفتاد عمارت اعیانی دارد. ازآن جمله اند عمارت الله ویردی خان در محله امیرقز، عمارت رستم خان، عمارت پیر بودان (بوداق؟) خان و همچنین عمارت بند خان در محله ری و عمارت مخصوص خان‌ها در جنب مسجد سلطان حسن.
کاروانسرا‌های تبریز
تقریبا دویست کاروانسرا دارد، از جمله کاروانسراهای زبیده، جهانشاه، شاه اسماعیل و کاروانسرای دختر جهانشاه یعنی عالم شاه.
خان‌های خواجگان و سوداگران تبریز
تعدادشان تقریبا یکصد و ده عدد است، از آن جمله: خان‌های مستقیم، فرهادیه، جعفریه، فیروز، گوهر، چیغاله‌زاده پاشا، کلانتر و سایره.
بازار و بازارچه‌های تبریز
تقریبا هفت هزار دکان دارد. هرگونه کالا و جنس در این دکان‌ها به فروش عرضه می‌شود. خواجگان بسیاری در تیمچه‌ها و بازارچه‌های شهرمشغول کسب و کار هستند. یکی از آنها گنبدی عظیم و چهار در آهنین دارد که به بازار باز می‌شوند.
سیاحتنامه چلبی، چاپ نخست ترکی عثمانی، در باره تبریز و مردم آن رنگ و روی اهالی تبریز
به خاطر آب و هوای لطیف شهر، همه مردم شهر از پیر و جوان سرزنده و تندرست هستند. رنگ روی زیبایانش همچون ورد خندان لعل گون و و دهان ناز پرورشان مانند حقه اسرار بوقلمون است. سپید رو، سیاه خط و خال، خوش‌چهره، اما مایل به کبر و نخوت هستند. معاشرتشان لطیف و گفتارشان شیرین است.
​ظریفان و اعیان
تبریز ظریفان و اعیان بسیاری از فرقه‌های ضاله دارد، اما اقوام افشار، دُمدُمی، دُمبلی (دنبلی)، خلج، ترکمه (ترکمان) و گوک دولاق هم بسیارند. آنان همه از راه تجارت، ثروت قارون جمع کرده اند و همه شیعه مذهب هستند.
حکیمان و طبیبان تبریز
حدودا دوازده هزار رگ زن، طبیب، جراح، سرمه کش و چشم پزشک دارد. اما مردم به آنان چندان محتاج نیستند و از این رو این جماعت بیشتر به جمع آوری گیاهان در کوه‌ها می‌پردازند.
صالحان و مشایخ
در تبریز بیش از هفت هزار مشایخ صالح، ناصح و واعظ وجود دارد. اصولا مردم شهر احترام بسیاری به سالمندان فانی نشان می‌دهند و از سخن آنان بیرون نمی‌روند. اما مذهبشان درست نیست.
مصنفین و شعرا
ارباب معارفش هفتاد و هشت نفر است که صاحب دیوان، فصیح اللسان و بدیع‌البیان هستند. یاوری، شابی و صائبی از معروف‌ترین آنان هستند.
آنچه اهل تبریز به تن می‌کنند
اعیان و اشراف شهر سربندی چند رنگ و یا سرخ به سر خود بندند که لفظ «قزلباش» (سرخ سر، دستار سرخ بر سر) هم از همین است. اما بیشترشان آنگونه که میان عجم رایج است، دستار سفید محمدی بر سر پیچند. در راس آن دستار کلاه صفوی نوک تیز بر سر گذارند که به آن «تاج» گویند. تاج علما بیش از دو وجب و تاج عوام یک وجب باشد. اعیان شهر پوست سمور آبی بر تن کنند و عوامش چوخه (لباس عادی پشمین) پوشند.
 زبان اهالی تبریز
ارباب فرهنگ و معارف شهر به فارسی تکلم کنند، اما تره (احتمالا ترکمان، مانند بند «ظریفان و اعیان» در بالا) افشار و گوک دولاق‌هایش لهجه مخصوصی دارند که چند نمونه تقدیم می‌شود: هزه تانمه میشم (هنوز ندیده ام)، منمچون خاطرمانده اولوبدر (از من رنجیده‌است)، دارجنحمشم (رنجیده خاطر شدم)، یارونجشم (دشمن شدم)، آپارکیلن چاقری (شراب را بیاور) (۱۳).
هوای تبریز
سحرگاهان در این دیار باد ملایمی وزد که آن را «نسیم» نامند و به همگان حیات جاودان بخشد. از آن جهت است که در تبریز کسی تب نمی کند و سالمندانش تا یکصد و هفتاد سال نیز عمر کنند و هنوزحریفانی اندیشمند چون ارسطو باشند.
 چاه‌های آب تبریز
به جز جریان آبی که از نُه کاریز تامین می‌شود، نُه هزار چاه آب هم دارد. اما آب کاریز‌ها گواراتر از آب چاه‌هاست.
حمام‌های تبریز
بیست و یک حمام معروف و پرصفا دارد: حمام پشت کوشک، حمام شیخ، حمام جهانشاه، حمام دروازه میار میار، حمام دروازه سردرود، حمام دروازه شتربان، سرخاب، ری، شتربان و همچنین حمام دروازه رزجو (ویجویه) و حمام دروازه پل باغ. آب و هوای همه این حمام‌ها لطیف است و دلاک‌هایش جوانان عفیف و پری‌رو هستند.
صنایع تبریز
استادان کاملی که در تبریز در صنعت نقاشی و رسامی، زرگری و خیاطی کار و فعالیت می‌کنند، در هیچ دیار دیگری یافت نمی‌شوند. از محصولات تبریز بخصوص پارچه‌های فاخری نظیر حریر، مخمل و «دارایی» (نوعی پارچه ابریشمی) با نام «پارچه تبریز» معروف شده‌است.
خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های تبریز
لواش، نان جو، سنگک، حلقه روغنی، نان گرد سفید (کوکه؟)، چهل نوع پلوی لذیذ، کباب کبک، حلیم و هریسه، ماست آبه (آش ماست)، دُلمه و پالوده‌های تازه تبریز معروف است. میوه‌های آبدار و رنگارنگش نیز زبان‌زد است، به ویژه گلابی نجم خلف، گلابی پیغمبر، سیب میلانی، زردآلو، سیب نجم احمدی، انگور خرد دانه، انگور رزاقی و ملکی، زردآلوی طبرزدی، جزیره مجدالدینی و گلابی زنانه. از نوشیدنی‌های مشهور تبریز می‌توان از شیره هفت نوع انگور سلطانی، شراب ناب انگور ملکی، شراب انار، شراب گلنار، آب عسل و برای مردم عادی شراب ارزن و برنج نام برد (۱۴).
 ​گردشگاه‌ها و تفریحات
کوه سرخاب؛ هنگام نیمروزی اگر به قله اعلای این کوه برآیید، می‌توانید دریاچه اورمیه (رومیه، ارومیه) را نیز ببینید. فاصله این کوه تا تبریز یک فرسخ است. گردشگاه‌های تبریز عبارت از چهل هزار باغ و باغچه و تفرجگاه‌است. معروف ترینشان باغ شاه یعقوب است که در کنار مسجد شاه یعقوب قرار دارد و خان عالی‌شان این حقیر را به آنجا دعوت کرد. چنین باغی در عمرم ندیده بودم. بر سر طاق آن باغ تاریخ بنای این قصر چنین نوشته شده بود: «ایلدی فرهاد ایوان شیرین، سنه ۹۸۳» (سال ۱۵۷۵ م.). به غیر از خیابان شاه صفی که زبان از مدح آن عاجز است، باید از تفرجگاه میدان چوگان سخن گفت. در میانه این میدان دو ستون چوبی به همدیگر وصل شده‌اند که در بالایش طاسی نقره‌ای گذاشته‌اند. هر روز جمعه نوکران خان در آن میدان هنرنمایی کرده، تیر به سوی آن طاس اندازند و مردم به تماشا پردازند. همچنین بخصوص در روزهای نوروز که مخصوص دیار عجم است، میان اسبانی که چهل-‌پنجاه روز به خوبی خورانده و پرورانده شده‌اند، جنگ برپا می‌کنند که تماشای عظیمی است. جنگ شتر، خروس، سگ، قوچ و گاو میش نیز هرکدام تماشای جالبی است.
عاشورای حسینی
هر سال در عاشورا یعنی دهم ماه محرم در همین میدان چوگان مراسم دیگری برگزار می‌شود که در آن هم اعیان و اشراف و هم مردم عادی با خیمه‌ها و اسباب خود جمع می‌شوند و صحبت‌ها و مراسم خاصی برای یادبود شهیدان دشت کربلا برگزار می‌کنند. آنها به همین مناسبت صدها هزار دیگ خیرات عاشورا می‌پزند و به خاطر روح شهدا بین دولتمند و گدا توزیع می‌کنند. همچنین حتی اعیان و اشراف بی‌توجه به مقام و منزلتشان از مشک هایی که به گردن آویخته‌اند، آب و یا شربت به پیاله‌های بلور و عقیق ریخته، بین مردم تقسیم می‌کنند. خان شهر نیز که در این مراسم شرکت می‌کند، سراپرده مخصوصی در این معرکه برپا می‌کند که همه اعیان شهر در آنجا جمع می‌آیند. سپس «مقتل الحسین» (احتمالا روضه الشهدا) تلاوت می‌شود. آن هم شبیه مراسم تلاوت دعا و اشعار «مولود نبی» در بلاد روم (ترکیه) است و به محض آنکه بیان گردید که «شمر لعین حضرت امام حسین مظلوم را چنین و چنان شهید کرد»، از سراپرده منقشی که در آنجا برپا شده، پیکر سفید پوش و سر قطع شده‌ای که نمایانگر امام حسین است و هر دو به خون آغشته‌اند، در برابر چشم حضار نمایان می‌شود. از پی آن پیکر فرزندان امام حمل می‌شوند که چند ده سال پس از هجرت رسول‌الله از تشنگی مرحوم شده‌اند. به دنبال تماشای این صحنه، غریو و فریاد از جماعت می‌خیزد. هر کس دچار وجد و حالتی خاص گشته، مست و مدهوش می‌شود. در آن حالت صدها سلمانی تیغ بردست وارد صحنه می‌شوند و با تیغ‌های خود به سینه و بازوی هر عاشقی که خواهان ریختن خون خود در راه حسین باشد، شرحه‌ها زده، خون جاری می‌کنند. سبزه‌زار، خون آلود گشته، تبدیل به لاله زار می‌گردد. آنگاه پس از پایان این مراسم، خیرات عاشورا صرف می‌شود و پس از سه روز و سه شب مراسم مقتل حسین به پایان می‌رسد.
گشت و گذار با خان در نواحی اطراف تبریز
در حومه تبریز هفت ناحیه (محال) وجود دارد که هر کدام شامل ده‌ها روستای معمور و آبادان است: یکم، مهران رود که در شرق قرار گرفته و ازدروازه تبریز پنج فرسخ فاصله دارد و روت، باسمنج و سعید آباد از دهات آن است. دوم، سردرود که در سمت غرب شهر و به باغ‌های آن نزدیک است. از هشتاد ده تابع این ناحیه می‌توان دوشت، جولان دروق، الفا بندلیس، لاکدرخ (لاکدیرج) و کجاآباد را نام برد. سوم، ناحیه «دیده هر در» (ویدهر) است که به فاصله چهار فرسخ در جنوب غرب تبریز واقع است و بیست و چهار قریه دارد. چهارم، ناحیه ارونق است که یک فرسخ از تبریز فاصله دارد، در غرب شهر قرار گرفته و شامل سی روستا می‌شود. پنجم عبارت است از رودقات که پشت کوه سرخاب و در شمال تبریز واقع است، یک فرسخ از تبریز فاصله دارد و صد قریه را شامل است. ششم جانم‌رود (خانم رود) است که بیست ده را شامل است. هفتم ناحیه بدوستان است که پشت ناحیه رودقات قرار دارد و از هفتاد روستا عبارت است. اگر بخواهیم همه احوال تبریز را نقل کنیم، کتابی ضخیم گردد، چرا که تبریز مشهور‌ترین شهر ایران‌زمین است و خداوند همیشه آن را معمور و آبادان نگه‌دارد.
 
(در بخش آینده این سیاحتنامه به یادداشت اولیا چلبی در باره مراغه و اردبیل خواهیم پرداخت.)
 پانویس ها
(۱۰) در اینجا اولیا چلبی به حوادث و روایات تاریخی در باره تبریز و از جمله دست بدست گشتن آن میان ایران و عثمانی می‌پردازد که ما برای اختصار کلام، این بخش را نادیده گرفته به نقل مشاهدات خود این سیاح عثمانی می‌پردازیم. در ضمن در مورد اینکه زبیده خاتون همسر هارون الرشید مادر واقعی مامون بوده، روایت‌های گوناگونی هست. بنا به یک روایت، مامون را زنی از کنیزان هارون به دنیا آورده است.
(۱۱) منظور چلبی ظاهرا مقام «بیگلر بیگی» در نظام اداری صفویان است. در این دوره ایران به ایالت‌های بزرگ و کوچک و هر ایالت به ولایت‌ها تقسیم شده بود. رئیس ایالت‌های بزرگ مانند آذربایجان و خراسان «بیگلر بیگی» نام داشت. کلا رئیس ایالت عنوان «خان» و یا «حاکم» داشت وحاکم ولایت «شاه» و گاه «سلطان» نامیده می‌شد.
(۱۲) دردوره صفویان، گروهی از قزلباشان مسئول شکنجه «ویژه» بزهکاران و متهمین بودند و آن به این صورت انجام می‌گرفت که متهم‌ها را پیش چشم مردم تکه پاره کرده، گوشت آنها را می‌خوردند. این شکنجه گران صفوی «چگین» نیز خوانده شده اند که احتمالا از لغت ترکی «چیگ یین» یعنی خوام‌خوار می‌آید.
(۱۳) تصویر و نمونه‌هایی که چلبی از زبان مردم تبریز می‌دهد، ظاهرا نشان دهنده آن است که حتی در سال‌های ۱۶۵۰ یعنی حدودا ششصد سال پس از سلجوقیان و کوچ و استقرار اقوام و قبایل ترک زبان در ایران، هنوز زبان مردم تبریز کاملا به ترکی تبدیل نشده بود. در باره «گوک دولاق»‌ها و دیگر زبان‌های تبریز به زیرنویس‌های (۸) و (۹) در بخش نخست مراجعه کنید.
(۱۴) چلبی در جای دیگری از این سیاحتنامه که در اینجا نقل نشده، به تفصیل شرح می دهد که چگونه خان تبریز در ضیافتی که به افتخار چلبی داده بود، اصرار می نمود که چلبی نیز مانند خان شراب بنوشد، اما او به خاطر رعایت اصول دین و شریعت، از این کار امتناع نموده است. در این صورت معلوم نیست که چگونه او بین شراب‌های گوناگون تبریز فرق می گذارد و آنها را تعریف می نماید. اگرچه بعید به نظر می رسد، اما شاید هم منظور چلبی از لفظ «شراب» فقط شیره و شربت میوه است که این تفسیر هم نمی تواند در مورد «شراب ارزن» و «شراب برنج» صحت داشته باشد.
+83
رأی دهید
-14

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۲
    paksan - ایران، ایران

    بله زبان غالب آذری ها پارسی بوده ولی مثل تمام ایران عزیر که محل مهاجرت و رفت و آمد اقوام مختلف هستش ما هم یعنی ترک زبانها هم به این منطقه مهاجرت کردیم...البته خودم دقیق نمیدونم در نهایت طرف پدری یا طرف مادریم پارس یا ترک بوده و یا هر دو ولی میدونم که در هر صورت آذربایجانی ها ایرانی هستند و ترکهای مهاجر و متولد آذربایجان هم ایرانی هستند حالا زبان ترکی هم داریم
    59
    101
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۷
    azadi2011 - تورنتو، کانادا
    جالب بود، در ان زمان زبان فارسی گفتگو می شده و مخلوطی از لهجه های دیگر هم یافت می شده، یعنی مهاجرت ارام یک قبیله و قوم به یک کشور می تواند ارام و در خفا یک کشور را نابود کند، و این شد که ایران هزاران سال در معرض هجوم مغولها بوده، بدون اینکه خود ایرانیان خبری داشته باشند، باید فکری کرد اساسی! ☺️😐
    48
    65
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۰
    واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
    Pakasan پاکسان. ایران تهران. با تائید نظر منطقی شما .بهتر است بعضی از افراد بیسواد و کم سواد باینگونه نظریات افراد مطلع و سیاحان مسلط بامور اجتماعی و سیاسی مراجعه و از فک جنبانی بیهوده هم دوری کنند. شما هم موفق باشید
    38
    55
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۰
    واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
    بی دلیل نیست که میگویند تبریز نصف جهان است یا عروس جهان است اگر اصفهان نباشد
    45
    57
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۹
    Sepas - تهران، ایران
    خوب این هم سند که آذربایجان ۱۰۰ % ایران تریتوری بوده و قبل از ۳۷۰ سال پیش ۳۷۰۰ سال پیش هم ما بودیم، خوبه طرف عثمانی هم بوده تاریخ داده،
    55
    69
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    حرف مفت نزنید. کجای این چرندیات گفت تبریز فارسه. بارها گفتم زبان ساختگی فارسی رو همین شاهان احمق تورک از ترکیب سانسکریت+عربی+تورکی ساختن و خودشون این زبان رو بین بخصوص پشتون و اردوهای پاکستانی و افغانی (امروزه فارس و کرد و شمالی نامیده میشن) ترویج داد. حتی واژه های فارسی رو شاهان تورک گورکانی به هند بردن. اتفاقا ایران کهن تماما تورک بودن و شما افغانی و پاکستانی زاده ها هستید که مهاجرت کردید و مدعی شدید.
    86
    70
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    Pezhman - وین، اتریش
    آفرین خوشمان آمد.
    50
    48
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Azerbaijan.oglu - لندن، انگلستان
    دوستان اولا این ساحتنامه به زبان ترکی استانبولی به الفبای عربی نوشته شده است . در سیاختنامه از مردم اذربایجان ضحبت می شود که به زبان ترکی صحبت می کنند نه آذری و هیج جا کلمه اذری نمی توانید پیدا کنید. دوما اسم مترجم این سیاحتنامه بسیار متعجب شدم و نشدم.عباس جوادی یک انتی ترک و آدربایجان است و همیشه بحث ترک و ترکی در اذربایجان انکار می کند. به همین خاطر است ترجمه ایشان را شما با اب و تاب در همه جا پخش می کنید و تا جایی که به یاد دارم این دومین بار است که این سایت اقدام به انتشار این خبر می کند. انکار مسله ترک و زبان ترکی در آذربایجان از مد افتاده و تمام تلاشهایتان نتیجه بر عکس داد و این دوری ترکهای آدربایجان از بقیه ملتهای ایران و ترسیم اینده شان در خارج از ایران و در هم وطن نبودن با فارسها . این را در در ماهای گذشته به خوبی نشان دادند اما انقدر در رویا و توهمات سیر می کنید که نمی خواهید واقعیتعای موجود در ایران را قبول کنید
    34
    32
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۰:۴۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۳
    Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا
    [::amirgheryou - تهران، ایران::]. منظورون بودی کی کوروش دا تورکی دانیشارمیش؟
    32
    20
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    Pezhman - وین، اتریش
    امیرقریو. دوهزار و پانصدسال پیش جنگ بین پارسها و یونانیان ثبت جهانی شده. قبول کن و لجاجت را ادامه نده
    30
    26
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۲
    IRAN+ISRAEL+USA4EVER - مونیخ، آلمان
    """در اینجا اولیا چلبی به حوادث و روایات تاریخی در باره تبریز و از جمله دست بدست گشتن آن میان ایران و عثمانی می‌پردازد"""" بیچاره راوی روش نشده بگه که ترک‌ها چندین سده هی‌ کرم میریختن به این قسمت پارس بزرگ که شاید بتونن بکوننش قسمتی‌ از قبیله آرقاداش نشین که البته هر دفعه با مقاومت مردم تبریز و آذر آبادگان روبرو شدند، وای که چه زیبا میشد زندگی‌ بدون ترک، کرد و عرب؟!!!
    33
    37
    جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    عباس جوادی معلوم الحال سعی دارد باز مطابق معمول یک دروغ بزرگ را بخورد خواننده از دنیا بیخبر خود می چپاند. خدا پدر اینترنت را بیامرزد که برای مشتاقان حقایق تاریخی نسخه اصلی سیاحتنامه اولیا چلبی (حدود هفت هزار صفحه ) و بزبان اصلی(تورکی - با حروف عربی) در صفحه اینترنتی کتابخانه توپقاپی استانبول موجود و حتی قابل وانلود است. کلمه «ایران» در سیاحتنامه اولیا چلبی وجود ندارد. علت آن نیز بسیار بدیهی و ساده است. نام ممالک محروسه بنام خاندانهایی که زمامدار بودند شناخته می شد. مانند دولت علیه صفوی یا دو لت علیه قاجار. اما از آنجائیکه مواجب بگیر رادیو فردا وظیفه دارد بظاهر با تعریف تبریز و گل و بلبل بسراغ نام«ایران» برود و آنرا با چسب به زبان فارسی بچباند و از اینراه به خواننده ساده لوح بگوید که «ایران» یعنی «فارسی». عباس آقا شما گویا هنوز معنی عصر اینترنت را نفهمیده اید و کمی دیر رسیده اید.
    38
    27
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    abulolo al majoosi - برنو، چک
    [::amirgheryou - تهران، ایران::]. یعنى میشه جنابعالى در همه مسایل نظر ندى؟. بحث اقتصاد میشه جنابعالى میشى دانیل کادمن. بحث سیاست میشه جنابعالى میشى سر وینستون چرچیل. بحث ورزش میشه شما میشى سر الکس فرگوسن. بحث نژادى میشه جنابعالى میشى ویلم ماتسیوس. بحث علمى میشه میشى البرت آینشتاین. بحث ....، خلاصه واسه خودت عالمى دارى عزیز . بدجورى همه فن حریفى، دست اون بابا زیبا کلام رو که کله توى هر سوراخى میکنه رو سخت و سفت بستى!. تازه خیلى رویایى میشه وقتى اون بابا مریخیه. کیفلى ایسکندر براون نظر میده. اوه اوه اوه . اون 250/km/hour هست ، خدا زودتر شفاش بده
    32
    28
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    باباجان - لندن، انگلستان
    فعلا که اکثریت مطلق آذربایجان ترک هست و حتی بجای زبان ترکی آذربایجانی کلمه زبان آذری یا همان آذربایجانی بکار می برند! . حالا اگر بر گردیم به تاریخ که قبل از هخامنشی ها در ایران همان ایلامی ها بودن که ریشه ترک داشتند و بعد از هخامنشی ها هم اشکانیان بودند که توسط اشک از ترکمن ها دولت داشتند و بعدا دست ساسانیان فارس افتاد و بعد دست عباسیان عرب و دوباره تا هزار سال دست ترکها بود تا ۱۰۰ سال پیش دوباره حکومت ایران برای چند صباحی دست قوم فارس افتاد و در طول هزار سال حکومت ترکها در ایران پایتخت ها همیشه در فارسستان بوده و حالا چرا فارسستان ها ترک نشدند ؟ آذربایجان که برای زمان خیلی کوتاه ور زمان شاه اسماعیل که زبان رسمی ترکی و دین رسمی سنی بود پایتخت شد و بعد از شکست از عثمانی چون عثمانی هم مثل ایران هم ترک و هم سنی بود تغییر داد ،و شاه اسماعیل با فریب غربی ها امد به زور زبان رسمی را فارسی و دین رسمی را شیعه اعلام کرد تا ضد عثمانی شده باشد و از امروز بین ترک های آسیای مرکزی و طرف اروپا جدایی افتاد ولی حالا دوباره پیوند می خورند .
    34
    29
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۱۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::amirgheryou - تهران، ایران::]همانطوریکه بدرستی اشاره کرده اید آنچه که بنادرست «فارسی» نامیده میشود(بخوانید ادعای اراضی بر ایران) یک زبان سینتیک و زبان استقراضی است. این زبان ملغمه ای از هندی، عربی و تورکی. علت آن نیز ساده است. فارسی-دری-تاتجیک زبان بومی جغراقیای ایران نیست، بلکه این زبان محصول دولتمداری حکومتهای ترک در هندوستان است آنهم برای ایجاد ارتباط با کسانی که در آن دوران بنا بر فلسفه زندگی و وضعیت معیشتی ( لولیان و لوطیان دم غنیمت شمار) از شیوه زندگی اجتماعی مبتنی بر تولید بهره ای نداشتند. اشعار حافظ حتی بعد از گذشت صدها سال جدایی از ریشه خود(هندوستان) بازتاب خاستگاه و آبشخور این طرز زندگی است. این زبان اما بتدریج و بدنبال استقرار امنیت و دولتمداری ترکان در جغرافیایی که اکنون ایران نامیده می شود بتدریج وارد این جغرافیا گشته است.
    35
    26
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۵۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::amirgheryou - تهران، ایران::] دو مثال ساده: شما در گوگل ترانسلیت کلمه life و کلمه light را بزبان هندی ترجمه کنید و با فشار دادن دکمه بلندگو تلفظ آنها را بشنوید. این کلمات بیانگر خاستگاه این زبان(هند) هستند. ما ترکها معادل آنها بزبان تورکی «yaşam  و ışıq» داریم. زبان و تمدن عربی نیز معادل عربی این کلمات را«حیات و نور» می باشد. اما ٬٬فارسی٬٬ این دو کلمه را از زبان هندی بعاریت گرفته است. توجه داشته باشید که «زندگی و روشنایی» اساس و همزاد و همراه نوع بشر از اولین روز خلقت می باشند. زبانهای ترکی و عربی معادل این کلمات را دارد. ٬٬فارسی٬٬ نیز بهمین علت ساده که خاستگاه و مردمان منتسب به این زبان از شرق(هندوستان و پاکستان کنونی) هستند،‌هم از اینرو آفرینندگان زبان عاریتی ٬فارسی- دری-تاتی) این کلمات آنرا از زبان هندی بعاریت گرفته و به این زبان افزوده اند.
    34
    24
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    شما برای سرگرمی هم شده اگر کمی حوصله و صرف جستجو کنید هر کلمه ای که ریشه تورکی و یا عربی نداشته باشد خواهید دید که آن کلمه هندی است. یک نمونه کلمه سینتتیک ترکیبی): two cycle می شود(دوچاخره- دوچرخه) «دو» عدد هندی، چرخ - چرخیدن (ریشه تورکی - «چارخالاماق» بزبان تورکی بمعنی همزدن - حرکت دورانی).
    32
    24
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    آقای جوادی، لطفا در صفحه فیسبوک خود بجای فرار و پاک کردن کامنت ها به این سئوال ساده جواب بدهید: اولیا چلبی در کجا و کدام صفحه از سیاحتنامه اش از «ایران» حالا بهر شکلی (حکومت - دولت - جغرافیا - زبان - فرهنگ و غیره) و یا زبانی بنام (زبان فارسی) نام برده است!
    32
    25
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    Pezhman - وین، اتریش
    ایلامیها، آسوریها، آشوریها، ارمنی ها، کردها، ایزدیها و کلدانیها وعبریها و عربها به حمدالله هنوز موجود و زنده هستند و زبانشان از بین نرفته. هیچکدام ترکی نیستند. دیدی حالا ؟
    29
    21
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۳:۲۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    [::abulolo al majoosi - برنو، چک::]. جای شکرش باقیه حداقل مثل بعضیا فحشمون ندادی. خوب تنوع نظر چه ایرادی داره. در هر زمینه به اندازه اطلاعات و درک و تحلیل خود گفتن. بخصوص که الان بدجوری کل داریم. به قول شاعر: مجبورم میفهمی مجبور. والا به خدا سایت برای نظر دادن در زمینه های مختلف تحصیلات تکمیلی و سابقه کار نخواسته. فقط نوشته ارسال دیدگاه. ما هم ارسال میکنیم.
    15
    20
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۴:۱۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    Pezhman - وین، اتریش
    کفل اسکندر. ترکای ترکیه اصلاً خ ندارند. در حالی که چرخ خ داره. بجای دوچرخه بهتره بگی: دوچرهه، همانطور که به خامنه ای میگن هامنه ای😁 زبانهای دیگر در برابر فارسی را با شاعران آنها مقایسه کن. هیچ شاعری در جهان به گرد پای حافظ نرسیده.
    18
    15
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۴:۲۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    [::Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا::]. به خودت فشار نیار. فارسی بگو چون واژگان تورکی برای مغزت سنگینه. کوروش کهن حساب نمیشه فارس و تورک هم نبوده. کوروش یهودی تبار بود و بر قوم پرسه زن (پارسه) که پرسه زنان از حوالی پاکستان و افغانستان وارد شرق و مرکز ایران شدند و به فرمانروایان تورک باج و خراج میدادن حاکم شد. به مصر و عیلام حمله کرد و وقتی حس کرد قدرتمند شده به توموروس فرمانروای تورک سکاها اعلام کرد دیگه خراج نمیدم لذا سرش رو از دست داد. داریوش هم خواست مستقل باشه لذا ملکه تورک تاش ( به یونانی تریس تئاس ) حمایت خودش رو از اون برداشت و اسکندر اومد با بولدزر از روی داریوش و کل هخامنشی رد شد. البته سر راه که داشت از حوالی آزربایجان کهن رد میشد برای ادای احترام به نزد ملکه تورک تاش هم رفت. به عنوان سفیر رفت اما چون ملکه تورک تاش تصویر نقاشی همه حاکمان رو داشت اونو شناخت. تاریخ ایناس. برای ذره ذرش هم کتب مختلف خونده شده. برید درباره زنان تورک آمازون (به تورکی قدیم به معنی بدون سینه ) چون یک سینه خودشون رو میبریدن تا راحت تیراندازی کنن تحقیق کنید.
    20
    18
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۸
    آلونا ازنامنسکایا - مسکو، روسیه
    پان ترکها بروید کمی از ستارخان خجالت بکشید که با وجود این که اصلا فارسی نمی توانست صحبت کنه اصرار کرد زبان فارسی باید زبان رسمی ایران باشد
    22
    21
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۵:۱۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    باباجان-طبق کدوم منابع میگی ایلام و اشکانی ترک بودن؟!!
    19
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    [::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. آغای سرگرم کننده1 لطف کن ارتباط دو کلمه مانزدرانی پیِر و پیتر از لاتین رو هم براما توضیح بده.ویا مه پیِر و موم پیِر در فرانسه رو.برای بازی با کلمان خیلی وقته پادزهر گذاشتن دیر جنبیدی
    19
    12
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    [::amirgheryou - تهران، ایران::]. این خزعبلاتی که از هخامنشی میگی رو واقعا باور داری؟!! منابعت کجاست؟ .
    22
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    باباجان - لندن، انگلستان
    [::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. [::amirgheryou - تهران، ایران::]. لطف شما زیاد ، شما دو تا با منطق و استدلال مدارک تاریخی حریف های لشگری از شارلاتانها و چاخان بازها هستید و مخالفان شما بجای بحث و جبران کم و کسری مثل شاگردان تنبل اخر کلاس به تفره می روند که البته حرف حساب ندارند به تخریب ، تحقیر ، تهدید ، تمسخر ، انکار و عوام فریبی می پردازند، بقول مثل ترکی " دوز ائیرینی کئسئر" ( راست دروغ را برش می دهد ) و بقول شاعر ترکی " بوتون قارانخلار بیرلشسه ده بیر موم ایشیغین سوندوره بیلمئز " ( اگر تمام تاریکی ها متحد شوند قادر به خاموشی کردن روشنایی یک شمع نیستند ) ! زنده باشید. یاشایاسیز
    13
    18
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::Pezhman - وین، اتریش::] گرامی، عباس جوادی در روز روشن دروغ می گوید،‌این دروغگویی او مرا بیاد جمله معروف «دروغ در شرق عیب نیست» (ترجمه از ترکی) در کتاب Zeytindağı اثر Falih Rifki می اندازد. استفاده از ح بجای خ در ک بجای ق بعد از ۱۹۲۴ در خط و زبان ترکیه و استفاده از حروف لاتین بجای الفبای عربی، بحث مفصلی است که از حوصله این صفحه خارج است. در صورت علاقه و برای آگاهی بیشتر به اثر Çankaya نوشته Falih Rifki مراجعه کنید. گذشته از این من اسائه ادب به حافظ، و یا زبان آنچه که بنادرست ٬٬فارسی٬٬ خوانده می شود کرده باشم، اگر دیده اید، لطفا نشان بدهید. اگر از شعر حافظ حلاوتی چشیده ایم آنرا مدیون زبان غنی و سخاوتمند عربی هستیم. حافظ قطره ای از دریای بیکران عربی است. ناگفته نماند که هیچ انسان عاقلی با هیچ زبان دشمنی ندارد و نمی تواند داشته باشد. همانطور که می بینید ما در بالا پته دروغپردازیهای عباس جوادی را روی آب ریخته ایم و از دلایل تاریخی سیاسی اجتماعی پیدایش زبان ٬٬فارسی٬٬ ، و همچنین خاستگاه و آبشخور فرهنگی این زبان صحبت می کنیم. همین.
    14
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::Pezhman - وین، اتریش::] شما اگر به تمامی متون قدیمی ٬٬فارسی٬٬ مراجعه کنید اثری از حرف گ نیز نخواهید دید. دلایل آن نیز همانطور که در بالا اشاره کردم بسیار ساده و واضح است .م
    11
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::rahjoo - بابل، ایران::] ره گم کرده ،‌ آنچه شما بدنبالش می گردید اینجا نیست. بروید پی کار خودتان. بروید جلوی موسلیوم جعلی ٬٬کورش٬٬ پیشانی به زمین بسایید و از ستونهای صیقلی تخت جمشید طلب برآوردن حاجت کنید. همین
    11
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::باباجان - لندن، انگلستان::] بخاطر داشتن فاکتور «زمان» بهنگام مطالعه «زبان» در سیر تحولات تاریخی بسیار مهم است. علت اینکه ٬٬فارس زبانها ٬٬ زبان ترکی را یاد نگرفتند یک علت بسیار ساده دارد. و آین اینکه گروه و جمعیتی بنام ٬٬فارس٬٬ در این سرزمین و آب و خاک قبل از تشکیل دولتمداری و حکومت ترکان حضور تاریخی نداشته است. شیوه زندگی و امرار معاش و معیشت منتسبان به این گروه زبانی از زمین و خاک (نشانه سرزمین مادری) نبود. شاعرانی بودند که بضورت پراکنده و تک و توک و بدنبال استقرار امنیت به زیر چتر اقتدار دولت های ترک پناه آورده و پایشان به آن سرزمین افتاده است. مولوی بلخی رومی(زیر سایه سلجوقیان روم ) یکی از نمونه هاست. حافظ و سعدی نیز چنین بودند ( دوران حکومت اتا بیگ لر ). بعد از پایان جنگ دوم جهانی و با اجرای سیاست دولت- یک ملت (nation state ) تعمدا بقیه القاب حذف گردیده و لقب آخری(شیرازی - زمان نامعلوم) را نگه داشته اند. بعید نیست حافظ نیز مثلا خواجه حافظ محمد بلخی شیرازی بوده است. این سیر تحولات تاریخی و دولت های ترک بود که شاعران و مدیحه سرایان را از اینجا به آنجا می کشانید.
    10
    13
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Azerbaijan.oglu - لندن، انگلستان
    دوستانی که از زبان آذری سخن به میان می اوردند می توانند برای من روشن کنند که این زبان چه شگلی است و چگونه نوشته می شود و در کجا صحبت می شود و ؟ لطفا برای من گلمات و جملاتی را از زبان اذری مثال بزنید.
    9
    18
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۱
    تورکم - اردبیل، ایران
    ای ره گم کرده مگر تا حال چندین بار به تو سند ارایه نشده نرود میخ اهنی در سنگ انا بازم برای دیگر خوانندگان سایت میگم شاید بخوان بدونن در کتاب کورشنامه امده است وقتی کورش به سرزمین ماد رفت از انجا که میتوانست اسب بتازاند بسیار خوشحال بود و دوست داشت همانجا بماند چون در سرزمین پارس هر چند اسب بود اما زمین همواری که بتوان اسب تاخت وجود نداشت حال ببینید مخل استقرار این قوم کدام کوه و دره ای بوده که حسرت اسب دواندن بر دل کورش مانده بود میدانم بازم میای میگی دروغه ولی متاسفانه این کتاب خیلی وقته ترجمه شده حتی بفارسی نظر مردم دنیا به زبان فارسی را از محتوای کامنتهایی که در صفحات افراد مشهور به یکباره اوار میشن را میشه درک کرد
    8
    16
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::Azerbaijan.oglu - لندن، انگلستان::] «آذری» توسط خودفروشانی مانند احمد کسروی ها نوشته می شود و توسط بنیاد موقوفات ایرج افشارها نشر می شود و توسط عباس جوادی ها تکثیر می شود. یولداش عزیز همانطور که می بینید آغاجی ایچیندن قورت ییئر، کرم از خود درخت است.
    8
    13
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::باباجان - لندن، انگلستان::] این جماعت نمک ناشناسی چون متعلق به این دیار نیستند، ازاینرو نمی دانند که ایران و حدود و ثغور آن میراث دولتهای ترک است. حتی از تکوین تاریخی همین زبانی که بدان تکلم می کنند نیز درک درستی ندارند. کلا زامبی های پروگرامیزه شده ای هستند که تاریخ نویسان غربی یک قهرمانی از دل بنا بر مصالح و مطامعشان از دل تاریخ مجعول و مجهول بیرون کشیده، برای این جماعت تا دست و پا کرده اند و بهشان گفته اند: ایران یعنی کورش کبیر! این جماعت دوره گرد نمی دانند ایران سرزمینی است که پدرمان و مادران ما نسل اندر نسل زحمت کشیده اند، سنگ روی سنگ گذاشتند، امنیت برقرار کردند، و این مملکت را ساختند، آنهم بدون یک قطره نفت. ایران نشانه هنر دولتمداری ترکان و نشانه تساهل فرهنگی و زبانی دولت های ترک و هنر تلفیق با زبان عربی است. اینها جماعتی هستند هرزه گر و هرزه نویس، لوطی و لولی( لواط گر و لول کش) که دلشان برای این آب و خاک نسوخته، ایران برایشان خوان یغمایی است که هشتاد سال است می خورند و می پاشند و تاراج می کنند. اینست پاداش میهمان نوازی ما از این جماعت کولیان، دزد و یاغی
    8
    13
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::rahjoo - بابل، ایران::] شما راهتان را گم کرده اید. آنجه دنبالش می گردید اینجا نیست. کورش روزی شما را به ستونهای صیقلی تخت جمشید حواله کرده. بروید پی کارتان.
    6
    14
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    [::Pezhman - وین، اتریش::]. اولا من 1بار بهت گفتم محل پیدایش زبان تورکی سرزمین ایران فعلی هست دلیلشم اینه که فقط تورکهای ایران و البته قفقاز و نواحی شرقی تروکیه میتونن واژه های تورکی رو بدون مشکل در تلفظ ادا کنن. هم ترکمنها در تلفظ واژه های تورکی اصیل مشکل دارن هم بخشهای غربی تروکیه. بخصوص تورکهای مرکزی ایران مثل قزوین و ساوجبلاق تهران و خلجهای قم و قشقایی ها از واژه های کهن تورکی که زمان سومریها و عیلامیها و قزها(کاسها) استفاده بیشتری میکنن و تلفظهاشون کامل و دقیقه و هیچ واژه ای رو تغییر یا حذف نمیکنن. اساسا تورکی یک زبان هست که ممکنه در بین نژادهای مختلفی پخش شده باشه مثل ترکمنها و ازبکها که دورگه هستن اما نژادی که این زبان رو پدید آورده قزها(کاسها) با تمدن مشخص قزوین یا قزاوین (در لاتین کاسپین) به معنی خانه قزها هست. حتی سومریها و عیلامیها و اورارتوها و سکاها و تورانیها و ماننها و مادهاو تروکیه ایها با تمدن تروا ووو از نژاد قز(کاس در لاتین) هستن. در اصل به تورکی گز(گردشگر) بوده که قز تلفظ شده. قزر=قز+ار=مردمان قز (تلفظات خزر هزر آزر) نیز داشته. مثل پارس که پرسه (پرسه زننده ) هست
    8
    13
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    Pezhman - وین، اتریش
    خود گویی خود خندی عجب مرد هنرمندی. اول بگو چرا هیچ نامی از ترکا در تاریخ جنگهای پارسایان با دو ارتش نیرومند مقدونیه و یونان نیست‌ و چرا اسم پرسپولیس را ترک پولیس نگفتند؟و یک توضیحی در مورد گارد ده هزارنفری یونانیان که گارد جاویدان بهش میگفتند بگوئید و این گارد وجود داشته و یونانیان به آن در تاریخشان اشاره کرده اند. حتماً اسکندر مقدونی با پارسیان تبانی کرده تا حق ترکا را پایمال کند؟!! کجا بودند ترکها ؟ این سند نشان میدهد دوهزارو ششصدسال قبل پارسیان یا همان پارسایان و موبدان زرتشتی آنجا تمدن قدیمی داشتند و برای ساخت چنین تمدنی حداقل باید هزار سال قبلش آنجا آمده باشند. پس اگر سه هزار وپانصدسال آنجا بوده و هستند ثابت میشودبرای پرسه زدن نیآمده اند.و حرف شما پوچ و بی اساس و مغرضانه و کودکانه و سبک و بی ارزش از لحاظ منطقی و عقلی است و شما دروغ میگی عزیزم. یکبار به شاه عباس کبیر فحش میدهید دفعه بعد میشه شاه ترک و آدم خوب. آری در ترکیه هم سلطان سلیم تبارش فارس بود و شعر فارسی میگفت. خب که چی؟ بود که بود. نوش جونش. به عثمانی خدمت کرد. صفویان هم اصلشون کورد بود که به آذربایجان فرار کرده بودند.
    13
    8
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    صفویان اصلش کرد بوده حتما منم اصلم کرد بوده و 300میلیون ملت تورک هم مال داستانها هستن. کردها اگر بیل زن بودن یه حکومت به نام خودشون میساختن. از کجات دراوردی صفویها کرد بودن؟ از اشعار تورکیشون یا از زبان رسمی تورکیشون؟ حالم از جماعتی مثل تو که فقط ...
    4
    11
    یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    [::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. ای از پشت گرگ افتاده، زبان پارسی از باستان تا کنون راهش مشخص است و به منابع محکم متصل! در دهه اول قرن 21 هم نتایج آزمایشات جهانی ثابت کرد که ایران و ترکیه و کردستان نزدیکترین ژنها بهم هستن و زبان آلتایی مغول هیچ ربطی به منطقه نداره!ای بی هویت با کودکی مشکل دار! بیدار شو که وگرنه همین نیمچه عمر رو هم باید زیرآوار فرهنگ آریایی له شده بینی و به چنگیز و جغتای گیوک بپیوندی!
    10
    4
    یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۷:۴۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    amirgheryou0ای بازمانده از عصر ژراسیک در تهران!هر طور که می خواهی واژگا ن پارسی را در ان چاله سرویست مچرخان! بارها گفتم و تو فرار کردی چون ترکان ترسوی عثمانی .با ذکر منابع مورد تایید جهانی حرفی داری بزن وگرنه من هم میتوانم ...را بکشم که هر چه از ترک و تکری هست را ....!
    10
    5
    یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۷:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    [::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. میدانم زندگی بشدت سختی داری!چون دنیارو فقط صفر و یک می بینی! اصولا دینداران و نژادپرستان جنایتکار ترینها بودند!چون همانطور که گفتم خودشان را محق و بقیه را مستحق انواع توهین می دیدند! در تمام سنگ نگاره های یونان ترکیه امروزی ایران مصر بابل اگر نشانی از ترک اویغور دیدی به من بگو وگرنه آسمون ریسمون بافتن با کلمات رو همه بلدیم!.
    10
    4
    یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۷
    Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
    [::rahjoo - بابل، ایران::] از« آسمان» و «ریسمان» گفتید. اجازه بدهید بشما بگویم «آسمان» چیست. اتفاقا«آسمان» یادآوری بجایی بود.شما بجای صرف ده دقیقه وقت برای بی ادبی و دهن دریدگی ، سه ثانیه هم برای یادگیری صرف کنید. این کلمه आसमान را در گوگل ترانسلیت با فشار بلندگو گوش کنید. ترجمه آن می شود Sky یعنی آسمان! . ره گم کرده گرامی، کلماتی از قبیل: زندگی، روشنایی، آسمان کلمات بسیار دیرینه ای هستند. و مبین اینکه این زبان محصول مشترک(هندی،ترکی،عربی) در شرق است. هم ترکها و هم عربها معادل کلمه آسمان را در زبان خود دارند. بتدریج توسط شاعران و مجیزگویانی که بدنبال سرپناهی زیر چتر دولتهای تورک می گشتند، وارد جغرافیایی کنونی ایران شده است. و بعدها با شیادی و ترفند ٬٬فارسی٬٬ نامیده شده است. «آسمان» کلمه ای هندی است. و برای دیدن آن چشم بینا می خواهد و ذهنیتی رها از ریسمان. و «ریسمان» همان ذهنینت کور ره گم کرده علیلی است که شما را به ستونهای صیقلی تخت جمشید بسته است. ریسمان دور گردنتان را از ستونهای تخت جمشید باز کنید، از چاه جمکران بدر آیید، شاید «آسمان» را ببینید. بامید شفای عاجل
    4
    13
    یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    Kefli Iskender-چرا بهت بر خورد؟!!مگر چقدر باید نجابت آریایی بخرج دهم در برابر یک بی ریشه ای که طبق افسانه خودش از پس گرگ افتاده! بالاخره که جواب های هوی است.راستی هیچ میدانستی زبان آلتایی ات یک ملعبه ای از ژاپنی و چینی است؟!!! ببین براحتی میتوان توهین کرد. یکبار گفتی 70درصد ایران ترکزبانست!اینجا گفتی واژگان پارسی ریشه هندی دارد! و اخرش نگفتی که سنگ نگاره های خاورمیانه را دیدی که از ترک اثری داشته باشه؟!! ذکر منبع اراجیف خود را گفتی.ازین کامنت اخرت لذت بردم چون خوب فهمیدی بی شخصیت بودن چه عکس العملی دارد!! بازهم میگویم از کلک مرغابی استفاده نکن و جملات خودم را برایم بازگو نکن این چندمین بار است که بازهم داری آسمون ریسمون میبافی پانچه ترک عثمانی.حال ایستادن مرد من پنج راست گرگ که حتی در تبری ما وِرک شبیه زبان سوئدی صدا میکنیم ووو بسیاری دیگر را نیز در همان اینترنت جستجو کن و ارتباط هندواروپایی از ایران تا آلمان و انگلستان و سوئد را بیاب.مردک مشکل دار،از اونجای آسمون مگه افتادی رو زمین که همه را زیر منت یک نژاد می بینی؟.
    0
    2
    دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    rahjoo - بابل، ایران
    تو توصیه کردی که وقت برای یادگیری بگذارم.من توصیه میکنم اول برو ذهن بیمار قحطی زده ات را درمان کن و دوم برو یکم ادب و فرهنگ تعامل با مردم را بیاموز(که بعید میدونم در محیط کودکیت آموخته باشی)سوم دوزار دانش بی غرض یاد بگیر تا هلاک نشوی دراین خرابه ی نژادی.خوب آچمز شدی مریخی؟!!
    0
    0
    دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۸
    sahandd11 - کلن، آلمان
    ترجمه ‌.چه عرض کنم..جعل سند مشگل داره.
    0
    0
    دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.