اظهارات قاتل که ۱۰ سال پس از جنایت بازداشت شد: او می‌خواست با همسرم ازدواج کند

خراسان نوشت: فردی که 10 سال قبل و در روز روشن، جوانی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد اما با ادعاهای وی، هم‌چنان روزنه های تاریکی در این پرونده جنایی باقی ماند.
 
دوم فروردین سال 1386، ناگهان صدای شلیک گلوله در بولوار معلم شهرستان بم، اهالی را از منازلشان بیرون کشید. 
جوان 27 ساله ای غرق در خون وسط خیابان افتاده بود که خودروهای اورژانس آژیرکشان به محل حادثه رسیدند اما «هادی- ح» بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد.
 
با پیدا شدن سلاح کلاشینکف در محل ارتکاب جرم، مشخص شد که عامل جنایت با استفاده از سلاح کشف شده، اقدام به شلیک کرده و از محل متواری شده است.
 
در همین حال پرونده ای در این شهرستان تشکیل شد و ماجرای این جنایت با توجه به شناسایی متهم، مورد رسیدگی قرار گرفت ولی متهم به قتل به مکان نامعلومی گریخته بود و تلاش ها برای دستگیری وی بی نتیجه ماند.
 
در عین حال دستگاه قضایی به صورت غیابی وارد رسیدگی شد ومتهم فراری را به قصاص نفس محکوم کرد. گزارش خراسان حاکی است، بعد از گذشت بیش از 10 سال از ماجرای این جنایت هولناک، سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد، محکوم فراری به صورت مخفیانه در مشهد زندگی می کند.
 
بنابراین دستور نیابت قضایی از بم برای شناسایی و دستگیری محکوم فراری به پلیس آگاهی خراسان رضوی رسید. بررسی ها بیانگر آن بود که مجرم فراری در منطقه خواجه‌ربیع مشهد سکونت دارد و به شغل لوله کشی ساختمان مشغول است بنابراین کارآگاهان صبح روز گذشته محل اختفای وی را در خیابان شهید یوسف‌زاده به محاصره درآوردند و در یک عملیات هماهنگ و غافلگیرانه، او را به دام انداختند.
این محکوم به قصاص که هم اکنون 38 سال سن دارد پس از انتقال به پلیس آگاهی مورد بازجویی قرار گرفت و ادعاهایی را مطرح کرد که روزنه های تاریکی را در این پرونده جنایی باقی گذاشت. او مدعی شد هادی (مقتول) مدتی بود تلاش می کرد تا همسرم از من طلاق بگیرد و با او ازدواج کند. به همین خاطر من کینه او را به دل گرفتم تا این که روز حادثه به یک مراسم عروسی دعوت شدیم. 
 
من همسرم را به آرایشگاه بردم و قرار بود ساعتی بعد دنبالش بروم اما در همین هنگام درحالی با هادی روبه‌رو شدم که او یک قبضه سلاح کلاشینکف در دست داشت. من هم بلافاصله اسلحه را از دست او گرفتم و به سویش شلیک کردم. وقتی او روی زمین افتاد. سلاح را در همان جا انداختم و به اتفاق خانواده ام به مشهد گریختم. در این جا هم خانه ای خریدم، دخترم را عروس کردم و به کسب و کار مشغول شدم. دیگر آب ها از آسیاب افتاده بود و فکر نمی کردم که هنوز آن پرونده در جریان باشد.
+11
رأی دهید
-1

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۱۰۵
    گربه_سگ - لوزان، سوییس
    "من هم بلافاصله اسلحه را از دست او گرفتم ". ها ها ها😂
    0
    1
    شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.