رکنا:حکم زندان،شلاق و تبعید متهم ردیف دوم پرونده قتل بینا 8ماهه دیروز در حالی در دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه همعرض فرستاده شد که حکم قصاص، زندان،شلاق و تبعید متهم ردیف اول این پرونده تایید و قطعی شد.
بیست و نهم تیرماه امسال خبر گم شدن کودک هشت ماه ای به نام بنیتا در فضای مجازی منتشر شد. خبر تکان دهنده بود.خودرو پدر بنیتا وقتی که او خودرو را با درهای باز رها کرده و قصد داشت در پارکینگ خانه را باز کند در حالی دزدیده شد که کودک هشت ماهه روی صندلی عقب خودرو خوابیده بود.تلاش پلیس و انتشار اخبار مربوط به ربوده شدن این کودک در فضای مجازی نتوانست کمکی به پلیس کند و شش روز بعد جنازه دختر کوچولو در حالی که از شدت گرما و گرسنگی و تشنگی روی صندلی خودور جان سپرده بود در یکی از خیابان های پاکدشت پیدا شد.
پلیس پس از هشت روز و با تماس یکی از دوستان محمد به نام مسعود با پلیس ،رد مجرم سابقه دار که به تازگی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود را پیدا کرد.
محمد به سرقت خودرو از مشیریه و رها کردن آن و دختر کوچولو در قیامدشت اعتراف کرد.اعترافات تکان دهنده ای که انتشار آن موجب جریحه دار شدن احساسات جامعه شد.به دنبال اعتراف های این متهم سابقه دار دو همدست دیگر وی به نام های مهدی ویک مالخر نیز بازداشت شدند. پلیس همچنین رد یک متهم فراری دیگر در این پرونده به نام احمد را نیز زد و وی را بازداشت کرد.
متهمان در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران و به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی پای میز محاکمه ایستادند.
در جلسه دادگاه پدر و مادر بنیتا برای مهدی و محمد حکم قصاص خواستند.
در آن جلسه محمد به دفاع پرداخت و گفت: به شیشه معتاد بودم و تحت تاثیر مصرف مواد بچه را در ماشین رها کردم.
وی توضیح داد: مهدی و احمد قرار بودم از من مواد بخرند. به همین خاطر در خیابان ها پرسه می زدم تا در فرصت مناسب مواد رابه انها برسانم. اما چون زیاد معطل شدند احمد به آرایشگاه رفت. من و مهدی در خیابان بودیم که متوجه شدم یک مرد ماشینش را مقابل در خانه روشن رها کرده است. بلافاصله پشت فرمان نشستم. اما همان لحظه مرد جوان و همسرش شروع به داد و فریاد کردند. چون 5سابقه کیفری داشتم ترسیده بود و صدای آنها را نمی شنیدم و فقط به فرار فکر می کردم. به همین خاطر پایم را روی پدال گاز گذاشتم و گریختم. چند دقیقه ای گذشته بود که متوجه شدم بچه ای روی صندلی عقب ماشین است. همان موقع مهدی با من تماس گرفت و گفت باید بچه ای را که داخل ماشین بوده رها کنم. من هم که ترسیده بودم ماشین را در یکی از خیابان های پاکدشت رها کردم. شیشه جلوی ماشین به اندازه چند سانتیمتر پایین بود. کولر هم روشن بود و من نمی دانستم وقتی ماشین را خاموش کنم کولر ماشین هم خاموش می شود. گمان می کردم به زودی مامورانی که در تعقیبم هستند می رسند و بچه را با خود می برند.
سپس مهدی به دفاع پرداخت و گفت: من و محمد در خیابان قدم می زدیم که او یکباره به سمت یک ماشین روشن دوید و سوار آن شد.من شاهد ماجرا بودم و از بی تابی های زن و مرد جوان فهمیده بودم داخل ماشین یک بچه قرار دارد.به همین خاطر با محمد تماس گرفتم و از او خواستم تا بچه را به یک آژانش تحویل بدهد. من خودم هم همان شب ماجرا را به دوستم مسعود گفتم. مسعود چند روز بعد پلیس را خبر کرد و جنازه بچه در ماشین پیدا شد.
سپس دو متهم دیگر به دفاع پرداختند و گفتند دستی در این ماجرا نداشته اند.
در پایان جلسه قضات دادگاه محمد را به اعدام، 51سال زندان،111ضربه شلاق و 2سال تبعید محکوم کردند. مهدی نیز به 13سال زندان،111ضربه شلاق و 2سال تبعید به ایذه محکوم شد.
حکم محمد دیروز در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد اما حکم مهدی در دیوان عالی کشور تایید نشد و پرونده برای رسیدگی دوباره این بار به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا بار دیگر به اتهام وی رسیدگی شود.