همسر علی دایی هزینه های کار درمانی سارا را می دهد

تقریبا دو سال از سانحه رانندگی سارا عبدالمالکی گذشت، سانحه ای که باعث شد تا سارا از یک بازیکن راگبی، مربی هندبال و یک کیک بوکسینگ کار حرفه ای به یک خانه نشین تبدیل شود، باعث شود تا تمام رویاها و آرزوهایش را فراموش کند و در انتظار عملی شدن وعده کسانی بنشیند که در روزهای نخست بستری شدنش در بیمارستان به او امید به زندگی دادند.
 
به گزارش جام جم آنلاین ، بیشتر از دو سال گذشته است، دیگر نه تلفن خانه آنها زنگ می زند و نه کسی به خانه آنها می رود. نه آقای ستاره بر بالین او می رود تا عکس یادگاری بگیرد نه اسطوره مشهور به او وعده های رنگین می دهد. حالا سارا است و یک پدر رنجدیده و یک مادر که ذره ذره آب می شود. سارا است و برادری که هر چه در توانش است برای خواهرش انجام می دهد. سارا و یک دنیا غم و غصه و مشکلات مالی.
 
این دختر ورزشکار در تاریخ ۲۹ دی سال ۱۳۹۴ در مسیر کرمانشاه به تهران دچار سانحه تصادف شد. در اثر شدت تصادف دست‌ها، مهره‌های کمر و جمجمه سارا می شکند و در بیمارستان آسیا بستری می‌شود.
سارا در حالی که دچار آن حادثه شد که بازیکن تیم ملی راگبی بانوان بود و علاوه بر آن کارت مربی گری هندبال نیز داشت. این دختر که اکنون 23 سال دارد ورزشکار برخی از رشته های رزمی همچون کیک بوکسینگ هم بود.
 
مادر سارا عبدالمالکی در گفت و گو با جام جم آنلاین از آخرین وضعیت دخترش می گوید.
 هیجان، روحیه سارا را بالا می برد
 
مریم ابوترابیان مادر سارا که بغض در صدایش واضح به نظر می رسد گفت: «سارا همچنان از ناحیه قفسه سینه به پایین حس ندارد. دوره درمان را پشت سر گذاشتم و اکنون دخترم دیگر دلسرد شده است. نزدیک به دو سال است که به صورت حرفه ای کاردرمانی و فیزیوتراپی انجام می دهیم اما دلسردی سارا باعث شد تا روند درمانی متوقف شود. الان فقط هفته ای دو بار سارا کاردرمانی را انجام می دهد.»
 
سارا پس از سانحه شدید رانندگی مدت ها در انتظار بهبودی نسبی بود تا بتواند به ورزش برگردد. ابتدا برای خودش قایقرانی را انتخاب کرد اما پس از مدتی به قایقرانی روی آورد. مادرش در اینباره نیز گفت: «قایقرانی ورزش سختی برای سارا است. حتما باید یک نفر کنارش حضور داشته باشد. خیلی رشته سختی است اما هیجان روحیه سارا را بالا می برد و باعث بهبودی حالش می شود. هیجان با روحیه دخترم کاملا سازگار است. او اخیرا دراین رشته خوب پیشرفت کرده است و امیدوار است روزی بتواند در رقابت های پارالمپیک شرکت کند.»
امان از آدم های مشهور بدقول
 
قبلا درباره بدقولی ستاره های ورزش به خانواده عبدالمالکی شنیده بودیم، همان هایی که در ماه های نخست بستری شدن این دختر ورزشکار به بالینش آمدند و ده ها قول و قرار برای تامین هزینه های مالی دادند. اما گذشت زمان باعث شد تا همه چیز فراموش شود و وعده های رنگارنگ نیز به تاریخ بپیوندد. ابوترابیان نیز در اینباره اظهار داشت: «یکی ، دو ماه اول همه آمدند، از ورزشکار گرفته تا هنرمند. هر کسی یک قولی به ما داد اما رفت و پیدایش نشد. اکنون خانم مونا فرخ آذری همسر علی دایی هزینه های کاردرمانی سارا را پرداخت می کند که واقعا از او ممنون هستیم. ماه به ماه این خانم هزینه های کاردرمانی سارا را می دهد. »
 
از ابوترابیان از علی دایی می پرسیم، او در همان هفته نخست بستری شدن سارا عبدالمالکی در بیمارستان به بالین او رفت و حتی برایش اشک ریخت. او هم جز بدقول ها بود؟ مادر سارا گفت: «علی دایی به ما گفت هر مشکلی داشتیم با مدیربرنامه هایش به نام آقای (...) تماس بگیریم اما این آقا جواب ما را نمی دهد. اما همین که همسر علی دایی به فکر ماست از ایشان سپاسگذاریم. واقعا دست آقای دایی درد نکند ، انتظار کمک از ایشان نداشتیم.»
 
هزینه های سنگین رفت و آمد سارا
 
این دختر ورزشکار که پیش از تصادف لحظه ای آرام نمی گرفت به گفته مادرش اگر الان دو روز در خانه بماند از لحاظ روحی کاملا به هم می ریزد. او باید مدام به ورزشگاه آزادی برود تا از تمرینات قایقرانی اش عقب نیفتد. ابوترابیان در اینباره یادآور شد: «به غیر از خانواده دایی کسی به سراغ ما نمی آید و اکنون هزینه های سنگینی باید تقبل کنیم. سارا در بیست روز اخیر آزمایشات مختلفی داده و علاوه بر آن هزینه های رفت و آمدش به ورزشگاه آزادی هم هست. متاسفانه برخی از سرویس های اینترنتی تاکسی قبول نمی کنند که ویلچر سوار کنند. روزانه 60 الی 70 هزار تومان هزینه رفت و آمد او به ورزشگاه آزادی می شود. اگر هم خانه بماند که از لحاظ روحی به هم می ریزد.»
 
بحران کاری در خانواده عبدالمالکی هم به اوج رسیده است. مادر سارا دراینباره خاطر نشان کرد: «من به خاطر سارا دیگر نمی توانم سرکار بروم. پدرش هم کارگر ساختمانی است و کار ثابتی برای او وجود ندارد. شرایط سختی داریم.»
هم تیمی های بی معرفت
 
سارا کلی دوست ورزشکار داشت، از دوستان هندبالیست و راگبی باز تا دوستان رزمی کار. اما این دوستان الان کجا هستند؟ حتی سارا هم نمی داند چه برسد به ما! مریم ابوترابیان تاکید کرد: «ای بابا خانم، کدام دوست؟! هیچکس دیگر به سارا کاری ندارد. دوستان نه تلفن می زنند نه به ملاقات او می آیند. سارا کاملا فراموش شده است. » مادر سارا با بغض ادامه می دهد: «سارا بچه بیش فعالی بود. آرام و قرار نداشت. همه جا می رفت. سر کار می رفت، درس می خواند و ورزش هم می کرد. ایروبیک، کیک بوکسینگ ، هندبال ، راگبی رشته های تخصصی او بودند. دخترم نظیر ندارد. الان خودش با اینکه از لحاظ روحی ضعیف شده است اما کلی دوست قطع نخاعی برای خودش در اینستاگرام پیدا کرده و مدام به آنها امید می دهد. »
 
مادر سارا در پایان گفت: «دو سال اول برای هر فرد قطع نخاعی طلایی است، در این مدت فرد با کاردرمانی پیوسته می تواند تا حدودی بهبودی نسبی را به دست بیاورد. همین که اکنون سارا دست هایش را بدون مشکل تکان می دهد و کارهایش را انجام می دهد خوب است. هزینه های سنگینی را تقبل کردیم. اما دیگر سارا دلسرد شده است، خیلی دلسرد... »
+71
رأی دهید
-7

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.