پسر جوانی که 10 سال قبل و در جریان یک جدال خونین خیابانی، افسر جوان پلیس را به شهادت رسانده بود، سحرگاه امروز پای چوبه دار رفت.به گزارش خبرنگار حوادث «ایران» ساعت 7 شب جمعه دوازدهم خردادماه سال 86 ستوان دوم ستار فرید - مأمور 28 ساله پلیس، برای شرکت در طرح جمعآوری اراذل و اوباش، راهی محل خدمتش در کلانتری 19 باغستان کرج شد، اما قبل از رسیدن به محل خدمتش در خیابان امام خمینی با دو جوان روبهرو شد که برای رهگذران مزاحمت ایجاد کرده بودند.
مأمور پلیس پس از مشاهده دو جوان، خودرواش را نگه داشت اما ناگهان با واکنش شدید دو جوان روبهرو شد که پس از لحظاتی بحث و مشاجره متوجه شد یکی از آنها مشروب الکلی مصرف کرده و تعادل ندارد. از اینرو تصمیم گرفت او را به کلانتری منتقل کند، اما همان موقع، جوان دیگری به طرفش حملهور شد و با ضربات چاقو او را از پا درآورد و بلافاصله همراه دوستش متواری شدند.
شاهدان این صحنه هولناک بلافاصله با پلیس 110 و اورژانس تماس گرفتند که دقایقی بعد تیمی از مأموران کلانتری باغستان خود را به محل حادثه رساندند و ضمن انتقال مأمور مجروح به بیمارستان البرز تحقیقات تخصصی دراین باره را آغاز کردند.این درحالی بود که ساعتی بعد مأموران خبردار شدند ستوان جوان براثر شدت ضربات چاقو و خونریزی شدید به شهادت رسیده است.
تلاش 20 روزه برای دستگیری متهمان فراری
با مرگ مأمور کلانتری باغستان، تحقیقات تخصصی وارد مرحله تازهای شد تا اینکه با دستور فرمانده وقت نیروی انتظامی استان تهران، تیم ویژهای از کارآگاهان پلیس آگاهی، مسئول رسیدگی به این پرونده و شناسایی و دستگیری متهمان فراری شدند.
کارآگاهان در نخستین گام به سراغ شاهدان عینی جنایت رفتند و با کمک آنها چهره فرضی دو جوان را ترسیم کردند. در ادامه آنها به سراغ آلبوم مجرمان سابقهدار رفتند اما شاهدان هیچکدام از تصاویر را منطبق با چهره آن دو جوان ندانستند. در حالی که کارآگاهان احساس میکردند که پرونده به نقطه کوری رسیده است، فردی به اداره آگاهی رفت و سرنخ تازهای برای کشف جنایت به آنها داد. او در اظهاراتش گفت: «من از نزدیک شاهد ماجرا بودم. پس از وقوع حادثه خودروی پرایدی را مشاهده کردم که به طرز مشکوکی در آن اطراف تردد میکرد. از آنجا که رفتار سرنشینان این خودرو توجهم را جلب کرده بود سعی کردم شماره پلاک خودرو را به خاطر بسپارم، اما در حال حاضر فقط دو رقم از شماره را به خاطر دارم.» در زمانی که هیچ سرنخی از متهمان در دست نبود، داشتن این سرنخ امید بزرگی برای کارآگاهان به حساب آمد. آنها با بررسیهای ویژه بیش از یکصد خودرو پراید که دو رقم مورد نظر در پلاک آنها وجود داشت، به صورت نامحسوس به تحقیق درباره صاحبان خودروها پرداختند، تا اینکه مالک یکی از پرایدها در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد.
احسان- 21 ساله- پس از انتقال به پلیس آگاهی پذیرفت که زمان قتل ستوان پلیس در محل حضور داشته و با او درگیر شده است. او در اظهاراتش گفت: «آن روز این مأمور نیروی انتظامی قصد داشت من را بازداشت کند که دوستم - نیما - به او حمله کرد تا با این کار مرا نجات دهد، اما به هیچ عنوان قصد کشتن مأمور کلانتری را نداشتیم.»کارآگاهان پس از شنیدن اعترافهایش، تلاش برای یافتن نیما را آغاز کردند تا اینکه پس از چند روز او را نیمههای شب در شهر اراک دستگیر کردند.
متهم 25 ساله در جریان بازجوییها گفت: «من ساکن کرمانشاه هستم و بهعنوان میهمان به کرج و خانه احسان رفته بودم. روز حادثه هر دو مقدار زیادی مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم و حالت عادی نداشتیم. در حالی که در ماشین نشسته بودیم متوجه شدیم یک خودروی دیگر کمی جلوتر پارک کرد و سرنشین آن به سمت ما آمد.
آن مرد خودش را مأمور پلیس معرفی و ابتدا من را بازداشت کرد تا به کلانتری ببرد ولی من توانستم از چنگ او فرار کنم. این مأمور سپس به سمت احسان رفت و پس از مشاجره وی را بازداشت کرد.
در این هنگام من برای نجات دوستم چاقویی برداشتم و پای مأمور پلیس را نشانه گرفتم و به طرفش پرت کردم اما در همین لحظه بیسیم ستوان روی زمین افتاد و وی برای برداشتن آن خم شد و چاقو در قلبش فرو رفت. من به هیچ عنوان قصد ضربه زدن به قلب و کشتن او را نداشتم»
عامل جنایت پای چوبه دار
سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان و درحالی که خانواده مأمورجوان تحت هیچ شرایطی حاضر به اعلام رضایت نشده بودند، سحرگاه امروز، نیما برای اجرای حکم قصاص در یکی از زندانها پای چوبه دار برده شد، خانواده جوان اعدامی در طول 10 سال گذشته تلاش زیادی برای جلب رضایت خانواده مقتول کرده بودند اما اولیای دم همچنان بر اجرای حکم قصاص فرزندشان پافشاری کرده و خواهان اجرای حکم قصاص شده بودند که در نهایت، حکم اعدام نیما سحرگاه چهارشنبه اجرا شد.