یک دختربچه با موهای روشن شانه نخورده، با لباس بافتنی و شلوار گرم و صندل تابستانی، جلوی ویرانه های یک خانه ایستاده؛ جایی که تا قبل از زلزله خانه شان بوده و حالا نیست. توی دست هایش یک کاغذ است با یک نوشته:«جا نداریم، کانکس می خوایم!»
به گزارش جام جم آنلاین، با گذشت 23 روز از زلزله 7.3 ریشتری کرمانشاه هنوز خبرهایی که از این استان می رسد می تواند تکان دهنده باشد، مثل تصویری که از سه روز پیش در کانال های تلگرامی دست به دست می شود و یک دختربچه را بین آوارها نشان می دهد که یک کاغذ سفید با نوشته ای کوتاه در دست دارد :« جا نداریم ، کانکس می خوایم!» شماره تلفن روی کاغذ، ما را به مجتبی عزیزی می رساند، پدر 29 ساله این دختربچه که حالا برای رسیدن به کانکس دست به دامان انتشار تصویر دخترکوچکش در فضای مجازی شده است.
آقای عزیزی اهل کدام روستا هستید؟
روستای قره بلاغ اعظم در چهارکیلومتری شهر سرپل ذهاب.
این تصویری که در تلگرام منتشر شده متعلق به دختر شماست؟
بله این عکس دخترم نارین است. خودم پریروز از او انداختم.
چرا این کار را کردید؟
خانه ما بعد از زلزله خراب شده و قابل سکونت نیست، اما هنوز به ما کانکس نرسیده.ما حتی چادر هم نداریم.
پس در این مدت کجا زندگی می کردید؟
خودمان با نی چادر ساختیم. البته خودم که نه چون دستم در زلزله شکسته، خواهرم و دامادمان از روستاهای اطراف اسلام آباد غرب آمدند برای ما این را درست کردند.
دخترتان چند سالش است؟
نارین سه ساله است. یک دختر دیگر هم دارم ، الناز که 5 ساله است.
وقتی زلزله آمد چکار می کردید؟
من خواب بودم. یک دفعه با تکان های زمین بیدار شدم، بعد دیدم که زنم دوتا بچه هایم را بغل گرفته و همین طوری جیغ می کشد، کمک کردم که از خانه بیرون بروند، اما موقعی که خودم داشتم بیرون می رفتم، دیوار خراب شد و دستم شکست.
از روستای شما کسی هم در زلزله جانش را از دست داد؟
بله 35 نفر کشته دادیم. زخمی هم زیاد داشتیم، من خودم بعد از یک ساعت تازه رسیدم بیمارستان سرپل ذهاب که دیدم آنجا هم خراب شده و مریض ها گوشه حیاط خوابیده اند. آن موقع به من گفتند که تو فقط دستت شکسته و حالت خیلی بد نیست، نمی میری. اینجا اولویت ما مریض های بدحال است. من را فرستادند اسلام آباد غرب. آنجا هم تا صبح داخل سالن بیمارستان بودم و درد می کشیدم و می گفتند که اتاق عمل خراب شده. بعد از انجا هم من را فرستادند کرمانشاه و بالاخره بیمارستان امام حسین کرمانشاه من را پذیرش کرد .
چطور در این مدت حتی یک چادر هم به شما نرسیده؟
اول این را بگویم که مردم ایران خیلی خوب هستند خدا از همه آنها راضی باشد که اینقدر به ما کمک کردند اما مشکل اینجاست که توزیع این کمک ها اصلا خوب نیست، وقتی ماشین ها برای توزیع می آیند دورش ازدحام می شود من چون دستم شکسته نمی توانم جلو بروم به خاطر همین هنوز چیزی به من نرسیده. الان هم این عکس را به خاطر این منتشر کردم که یک خیری به داد ما برسد ، بچه هایم در سرمای این شب های کرمانشاه مریض شده اند ، چادرمان اصلا گرم نیست. خواستم بگویم به داد ما برسید. ما هم هموطن شما هستیم. اینجا در کرمانشاه هنوز خیلی ها چادر درست و حسابی و کانکس ندارند.، ما را فراموش نکنید.
روستای شما چقدر جمعیت دارد؟
حدود 230 نفر.
چندتا کانکس تا الان در روستای شما نصب شده؟
حدود 30 -40 تا دقیق نمی دانم. چند تایی هم چادر هلال احمر داریم و بقیه چادرها هم از همین هایی است که خود اهالی با نی ساخته اند.