نسرین ستوده:
رییس جمهور سابق ایران!
داستان بست نشینی شما و دوستانتان که در زبان مدنی به آن «تحصن» میگویند، حق شماست. فراموش نکنید!
بگذارید رنجی را که شما و دوستانتان سال هاست بر ایرانیان روا داشتهاید، با اذعان به حقتان آغاز کنم. تحصن کردهاید تا به رفتاری ظالمانه اعتراض کنید. تحصن کردهاید تا به روند غیر قانونی محاکماتی ناعادلانه اعتراض کنید. اما فراموش کردهاید در محاکمات معترضان انتخاباتیتان، بیش از اینها عدالت زیر پا له شد. در آن محاکمات ظلمها بر معترضان رفت. کاش یک بار فقط یک بار به یکی از صدها نامهای که از سوی زندانیان منتشر میشد و روند عجیب و غریب بازداشت نیمه شبانهشان را به تصویر میکشیدند، میدیدید. کاش یک بار یکی از همان نامهها را پیگیری میکردید و به روند غیر قانونی دادگاههای انقلاب اعتراض میکردید. کاش یک بار جان هایی را که در کهریزک زیر شلاق ظلم جان باختند میدیدید. هنوز هم افرادی هستند که به جرم شک در انتخابات، در زنداناند.
راستی شما نمیدانستید که هیچکس جز مجلس، حق قانونگذاری ندارد؟ و به ویژه هیچ کس در هیچ مقامی حق ندارد جرم جدیدی «اختراع» کند؟ اگر دانش این کار را نداشتید چرا از فارغ التحصیلان حقوق مشورت نگرفتید؟ هر دانشجوی حقوقی میتوانست شما را راهنمایی کند که «شک در انتخابات» جرم نیست.
در آن روزها که مردم دسته دسته به جرم «شک در انتخابات» بدون رعایت قانون به محاکمات نمایشی سپرده میشدند و نمایش آن، شبانه از تلویزیون پخش میشد، شما چگونه آن ظلم عریان را ندیدید؟ همهی آن دستگاه برای حفظ و حراست از شما برپا شده بود، جای شما بالای همهی آن دادگاههای اعتراضات انتخاباتی بود. راستی میدانید در آن اشفتگی قضایی چند نفر جان باختند، کهریزک، چوبهی دار و....؟ احیانا آمار دقیقی از این مسائل بی اهمیت ندارید. آنها خس و خاشاک بودند که البته مطابق قانون دارای حقوقی برابر با شما و دوستانتان بودند. هنوز سه تن از محصوران با سنین بالای ۷۰ سال در حصرند. شرف جامعهی وکالت، عبدالفتاح سلطانی به جرم دفاع ازحقوق قانونی معترضان به انتخاب شما، هنوز در زندان است. خبر دارید او به ۱۰ سال زندان محکوم شده است؟ چرا با جامعهی وکالت چنان کردید که امروز وکیلی نتواند فارغ از ترس و تهدید از شما دفاع کند؟ کاش ذرهای استقلال برای قوه قضاییه باقی گذاشته بودید. کاش روحی ولو اندک درکالبد فرشتهی عدالت باقی مانده بود، امروز آن ذره استقلال و آن روح اندک به کمکتان میآمد. افسوس!
برگرفته از [فیسبوک نسرین ستوده]