ناگفته های نوه آیت‌الله خمینی از دوران رهبریش: گزینش، من را هم رد کرده بود

زهرا اشراقی و آیت الله خمینی. خانم اشراقی می گوید پدربزرگش "اصلا فضای شهر [تهران] بعد از انقلاب را ندیده بود" زهرا اشراقی، نوه دختری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، به بیان خاطراتی از زمان آیت الله خمینی پرداخته که برخی از آنها در گذشته کمتر مورد اشاره قرار گرفته اند.
 
خانم اشراقی، که همسر محمدرضا خاتمی از سیاستمداران اصلاح طلب و برادر رئیس جمهور اسبق ایران است، از جمله نقل کرده که در زمان رهبری پدربزرگش، در گزینش دانشگاه سراسری رد شده و نهایتا با پادرمیانی دایی خود احمد خمینی اجازه حضور در دانشگاه را یافته است.
 
وی در مصاحبه خود با روزنامه شرق در ۲۲ آبان، در پاسخ به خبرنگار این روزنامه در مورد علت رد شدن خود در گزینش می گوید: "به خاطر نمره انضباط و رأی به بنی‌صدر بود. سال آخر دبیرستان نمره انضباطم را پنج دادند. به بابام می‌گفتم به من گفته‌اند تو به بنی‌صدر رأی دادی برای همین به من پنج داده‌اند."
 
پدر زهرا اشراقی، شهاب‌الدین اشراقی از روحانیون هوادار انقلاب اسلامی و همسر صدیقه خمینى دختر آیت الله خمینی بود که در زمان ریاست جمهوری ابولحسن بنی صدر، به او گرایش داشت و در شهریور ۱۳۶۰ درگذشت.
 
زهرا اشراقی در مورد واکنش آیت الله خمینی به رد شدن نوه خود در گزینش دانشگاه چنین روایت می کند: "گفتند: علت چه بوده؟ گفتم: می‌گویند به بنی‌صدر رأی دادی. خب شما هم احتمال دارد به بنی‌صدر رأی داده باشید. گفتند: اینکه دلیل نشد برای ردکردن."
 
وی می افزاید: "فورا دایی (احمد خمینی) را صدا زدند و گفتند احمد برو ببین چه شده. خلاصه آنجا پارتی‌بازی کردم. اما مثل من تعداد زیادی بودند که مجبور به ترک وطن شدند."
 
خانم اشراقی در قسمت دیگری از مصاحبه گفته که به خاطر اشتهار یافتن شهاب‌الدین اشراقی به هواداری از ابوالحسن بنی صدر، "تندروها" بعد از درگذشت این روحانی با برگزاری "مراسم عزا" برای او مخالفت کرده اند و خانواده، نهایتا به برگزاری یک "مراسم معمولی" تشییع بسنده کرده‌اند.
 
زهرا اشراقی در بخشی دیگر از مصاحبه خود حکایت می کند که سازمان گزینش، همچنین مریم خمینی، دختر مصطفی خمینی نخستین پسر بنیانگذار جمهوری اسلامی را هم رد کرده بوده؛ هر چند توضیح بیشتری نمی‌دهد که آیا در آن مورد هم نهایتا پادرمیانی مشخص صورت گرفته است یا نه.
 
وی در پاسخ به سوال خبرنگار شرق که آیا مسئولان گزینش، دختر دایی او را "به‌خاطر برادرش رد کردند" می گوید: "خیر. آن زمان مساله برادرش مطرح نبود. او هم مثل من به اتهام ضدانقلابی‌بودن رد شده بود."
 
مصطفی خمینی، که در آبان ۱۳۵۶ در گذشت، دارای دو فرزند به نام های حسین و مریم بود که حسین از زمان بنی صدر در زمره منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و مریم، بعدها پزشک و مقیم اروپا شد.
به گفته زهرا اشراقی [سمت راست آیت الله خمینی] در زمان نخستین رهبر جمهوری اسلامی، یکی از نوه‌هایش که آستین کوتاه پوشیده بوده را در پارک اِرم "گرفته بودند" و "می‌خواستند دست او را رنگ بزنند" وقتی نوه رهبر را "به خاطر آستین کوتاه گرفتند"
زهرا اشراقی در بخشی دیگر از گفتگوی خود با شرق می گوید آیت الله خمینی از طریق نوه هایش از برخی اتفاقات جاری در اجتماع مطلع می شده و بعضا واکنش نشان می داده است.
 
به گفته خانم اشراقی: "حتی یکی از نوه‌های آقا [آیت الله خمینی] را که آستین کوتاه پوشیده بود در پارک ارم گرفته بودند و می‌خواستند دست او را رنگ بزنند. ما اینها را انتقال می‌دادیم."
 
نوه آیت الله خمینی خاطره دیگری را هم نقل می کند که حکایت دارد: " یک روز یک دست لباس مشکلی پوشیدم و به دانشگاه رفتم. عصر همان روز هم پیش آقا رفتم. آقا گفت چرا عزادار هستی؟ چرا مشکی پوشیدی؟ گفتم از دانشگاه شما می‌آیم!"
 
وی می افزاید: "[پدربزرگم] گفت چرا دانشگاه من؟ گفتم اگر غیر از این بپوشم اذیت می‌کنند. بعد نگاهی به کفش‌هایم انداخت و گفت کفش‌هایت چرا این مدلی است. گفتم آقا به خدا گیر می‌دهند. گفت برو بگو خمینی گفته این رفتار که انسان داشته باشد و لباس خوب نپوشد، این ریاکاری است."
 
زهرا اشراقی در جای دیگر می گوید: "یک بار گفتم آقا دانشگاه خیلی سخت می‌گیرد؛ من ازدواج کرده‌ام، به من می‌گویند چرا حلقه در دستت انداخته‌ای. یادم است، زمان دانشگاه خانمی بود هر روز با پنبه می‌آمد سراغ من! من گونه‌ام به‌صورت طبیعی رنگ داشت و او فکر می‌کرد آرایش کرده‌ام. با اینکه من را می‌شناختند، اما از‌این‌دست برخوردها انجام می‌دادند."
 
او در عین حال تاکید می کند که از او خواسته می شده "مسائل انتقادی" را برای پدربزرگش نقل نکند، با این توجیه که ناراحتی قلبی داشته است.
 
نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال که چه کسانی از او می خواسته اند چنین چیزهایی را به پدربزگش نگوید می گوید این درخواست، "بیشتر" از سوی پزشکان مطرح می شده و توضیح بیشتری در مورد افراد دیگر نمی‌دهد.
خانم اشراقی می‌گوید او خواسته می شده "مسائل انتقادی" را برای پدربزرگ نقل نکند، با این توجیه که وی ناراحتی قلبی داشته "پدربزرگم فضای شهر بعد از انقلاب را ندید"
زهرا اشراقی، در مصاحبه با شرق همچنین در مورد روابط محدود پدربزرگ خود با محیط خارج از جماران هم صحبت کرده است.
 
آیت الله خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در اسفند ۱۳۵۷ از تهران به قم رفت، اما ۱۱ ماه بعد در پی حمله قلبی، در بهمن ۱۳۵۸ به تهران بازگشت و تا پایان عمر خود در خرداد ۱۳۶۸ در جماران به سر برد.
 
خانم اشراقی یادآور می شود که آیت الله خمینی در این دوره ده ساله به هیچ مسافرتی نرفت و اشاره می کند که برای پدربزرگش مهم بوده که به همراه تشریفات خاص و محافظ در انظارعمومی تردد نکند.
 
وی می گوید: "وقتی وارد تهران شدند، اول به دربند رفتند، بعد وارد جماران شدند. یک روز پیشنهاد دادند که برای اولین سفر، آقا را به شاه عبدالعظیم ببرند. به‌خوبی یادم است که آقا به دایی [احمد خمینی] گفت من با محافظ نمی‌روم. دایی گفته بود بدون محافظ امکان ندارد. آقا گفته بود محافظ‌ها خیلی مشخص نباشند. موقع حرکت وقتی دیدند که ماشین ضدگلوله است، منصرف شدند و نرفتند."
 
زهرا اشراقی می افزاید: "بعد از آن، سفر مشهد مطرح شد. گفتند که با تشریفات نمی‌روم و در نهایت هم گفتند که اصلا از خیر آن گذشتم. چون من هرجا بخواهم بروم، باید با تشریفات باشد و تشریفات نمی‌خواهم."
 
نوه آیت الله خمینی تاکید می کند که پدربزرگش در دوران ده ساله اقامت در پایتخت، سفرهای درون شهری هم نداشته است.
 
وی به سوال خبرنگار شرق مبنی بر اینکه "یعنی در شهر هم نگشته بودند؟" جواب منفی می دهد و می‌گوید رهبر سابق جمهوری اسلامی حتی به طور "پنهانی" هم در پایتخت تردد نکرده بود.
 
‌خانم اشراقی در نهایت، در واکنش به پافشاری خبرنگار که یعنی "اصلا فضای شهر را بعد از انقلاب ندیده بودند؟" جواب می دهد:" ندیده بودند."
+21
رأی دهید
-59

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۶۸
    PAARISA - آمستردام، هلند

    البته که دروغ حناق نیست ! آخه کسی جرات داشت به نوه آقا تو مدرسه نمره ۵ بده هیچ خبری هم نشه ؟؟ بعد هم بگن چون به بنی صدر رای دادی ؟؟ از کجا رای تو رو خونده بودن ؟ بعد هم میگه در گزینش من رو رد کردن !! اگه میخواستن تو رو در گزینش رد کنن یا قبول کنن , حتما از آقا میپرسیدن و با نظر ایشون این کار رو میکردن , مگه امکان داشت اون موقع کسی بگه بالای چشم این خوانواده ابروه !! بعد هم احمد پارتی بازی کرد !! آقا کافی نبود یک یادداشت دو خطی بنویسن یا یک تلفن بزنن ؟؟ این تئاتر مظلوم نمایی خوانواده خمینی در این چند ساله دیگه نوبره ! صحنه آخر تاتر هم , آهای دلتون بسوزه که ۱۰ سال نشسته بود تو خونه , آقا به ذهنش خطور نکرد که از تو چهار دیواری نمیشه مملکت اداره کرد ؟ آقا رو خبر میکردی لب پنجره مثلا کشتار دهه شصت رو تماشا کنه , اگر این ننه من غرییم بازی ها برای این نیست که پس فردا بگین خمینی اصلا خبر نداشت تو خونه نشسته بود نخود لوبیا پاک میکرد! از محافظ هم استفاده نمیکرد! خونه خود من توی خیابون حسنی کیا بود , ماشینتو توی نیاوران میزاشتی, پیاده از بازرسی و محافظان رد میشدی بلکه بزارن به خونت برسی
    10
    96
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۲۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Iranemaa - قم، ایران

    پدربزرگ بیرحم تو کسی بود که دستور تمام اعدام هایی را که خلخالی انجام داد را داده بود و همینطور اعدام های سال 67 . خمینی انسانی فوق العاده سنگ دل بود یعنی نمونه یک مسلمان حقیقی که به قتلوا قتلوا های قران مو به مو پایبند بود و کتاب تحریرالوسیله اش هم سراسر از حرام و حلال بودن مسایل غیر انسانی و لذت بردن از دختر بچه و افتادن روی عمه در زلزله و....
    10
    85
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۴
    iran4ever - لندن، انگلستان

    تاریخ فقط میتونه گویای گندی باشه که این هندیها به ایران زدن.
    6
    76
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۴
    ایرانم حیف شد - اسلو، نروژ
    دقیقا باید اینطور باشه چون اگر از نزدیک با مردم در تماس بود شغالهای وحشی صفتی که دورش رو گرفته بودند مثل خلخالی و خامنه‌ای نمیتونستند از فکر کودن و قرون وسطایی خمینی سو استفاده کنند و قدرت رو در دست بگیرند. بخصوص که خمینی از بیماری‌هایی روحی و افسردگی و جسمی‌ رنج می‌برد
    1
    18
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    CanIR1393 - کانادا، کانادا
    [::iran4ever - لندن، انگلستان::]. آره تو کانادا هم هندی ها هم نوکری انگلیسی ها می کنن و همه جا رو به گند کشوندن . تو کاریابی اولیت بعد از اروپایی ها مال هندی هاست این زنه از اول بوده بهش 5 دادن. تو ایران نمره انظبات ها اکثرا بین 18 تا 20 بود مال من همیشه 20 بود فقط یه با چهارم ابتدایی یه معلم دیونه با نامردی 18 داد. ببین این چه بوده که بهش 5 دادن تا مردود بشه.
    3
    13
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۷۴
    Roma55 - لانسینگ، انگلستان
    نه به داری نه به باری آمده در خونش دلنگ دلنگی... اگر با محافظ جایی نمیرفت پس چگونه به ایران آمد با یک لشگر محافظ ای کاش موقع دروغ گفتن حناق میگرفت
    2
    15
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    آنتی خرافه - کلن، آلمان
    به به ده سال چپیده تو طویلش فقط میخواست ملت رو به گ.....ا بده مرتیکه هندی زاده.
    2
    19
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    شاه و شیخ - قم، ایران
    ای کاش یه سر رفته بودی در جمع دخترکان دستگیر شده دهه 60 که قبل از اعدام به صیغه اجباری سربازان گمنام پدر بزرگت در میامدند با چشم خود میدیدی بعد میرفتی برای بابا بزرگ داستان اسلام ناب محمدی را تعریف میکردی. هر چند بیچاره منتظری این چنایتها را بر ملا کرده بود...!!ولی کو گوش شنوا...!!
    3
    20
    ‌چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۴
    SANAZ YASNA - پاریس، فرانسه
    بزرگترین خدمتی که اینمرد به ایران کرد این بود که کل خانودش رو از شرکت در فعالیتهای سیاسی منع کرد و بدبن طریق از خمینیزاسیون شدن اون کشور جلوگیری بعمل اومد که البته طبق براورد کارشناسی شده بود که ایشون قدم پیش گذاشتند و خانوده رو از فعالیتهای سیاسی و شبه اون منع کردند.
    1
    3
    ‌پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶ - ۰۵:۴۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.