راننده تاکسی با خشم میگفت اگر مسافر سعودی به پستش بخورد، از ماشین بیرونش میاندازد. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی را با عبارت "یا عیب الشوم" (ای لکه ننگ) خطاب می کرد و دستش را از فرمان رها می کرد و به نشانه دعا بسوی آسمان می گرفت و می گفت "خدایا این طفل مجنون، می خواهد جنگ را به خانه ما بیاورد، کشور خودش را چنان دچار جنگ کن که همه شان در کوهها آواره شوند. الهی همه شما خلیجی ها در آتش همان نفت خودتان بسوزید."
نفرین غضبناک این راننده تاکسی، نمونهای از احساس بسیاری از لبنانیها نسبت به عربستان سعودی در این روزهاست، فارغ از اینکه هوادار کدام جریان سیاسی باشند یا از چه مذهبی پیروی کنند. تصور عمومی این است که نخست وزیرشان در دست سعودیها اسیر است و استعفای "اجباری" او قرار بوده، سناریویی هولناک برای کشورشان رقم بزند. در عین حال، بیشترشان بر این باورند که این سناریو، شکست خورده و بر پرده واقعیت نقش نخواهد بست.
آگاهان امور منطقه نیز، چه در داخل و چه خارج لبنان، تقریبا همگی با افکار عمومی در لبنان همصدایند که محمد بن سلمان نقشهای برای لبنان داشته که از همان آغاز، شکست خورده است. در این "نقشه"، قرار بوده اعلام استعفای سعد حریری، هواداران او را در لبنان به خیابانها بریزد و علیه "دخالت ایران" و "سلطه حزب الله" بشوراند، شبیه موجی که حدود سیزده سال پیش، پس از ترور رفیق حریری علیه سوریه به پا خاست و سوریه را ناچار کرد ارتش خود را از لبنان خارج کند.
اما نه تنها چنین موجی به راه نیفتاد، بلکه جریان سیاسی مستقبل (آینده) که سعد حریری در رأس آن قرار دارد و اکثریت اهل سنت لبنان را نمایندگی میکند، با جریانهای سیاسی مخالف عربستان سعودی همصدا گشت و خواهان بازگشت آقای حریری به لبنان شد. حتی در بیانیهای که این جریان علیه ایران و حزبالله منتشر کرد نیز بر این موضع تاکید شده و در عین حال هیچ اشارهای به چشم نمیخورد که حاکی از این باشد که این جریان پذیرفته است که آقای حریری آزادانه در عربستان به سر می برد و تصمیمگیریهایش به اختیار خود او انجام گرفته است.
این جریان با اینکه همواره پایگاه سعودیها در لبنان به شمار میرفت، اکنون به دلیل وضعیتی که برای آقای حریری پیش آمده، در بدنه و بخش عمده ای از رهبریاش، بخصوص میان خاندان حریری، نشانه های دلسردی از عربستان از خود نشان می دهد، چه رسد به آنکه برای برآوردن خواست سعودیها، دست به سازماندهی تظاهرات علیه ایران و حزب الله در لبنان بزند.
پایگاه دیگر عربستان برای خیزشی علیه حزبالله و دیگر متحدان ایران، فلسطینیان لبنانند که حدود نیم میلیون نفر از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند.
گزارشهایی به نقل از منابع اطلاعاتی در رسانههای لبنانی منتشر شده، حاکی از اینکه اخیرا تلاشهایی در جریان بوده تا ساکنان اردوگاه فلسطینی عین الحلوه در شهر صیدا در بیرون از این اردوگاه در چارچوب حرکتی اعتراضی علیه حزب الله، بزرگراهی را که صیدا را به جنوب لبنان متصل می کند، ببندند.
با توجه به اینکه ساکنان عین الحلوه مسلحند و این اردوگاه یکی از مراکز تنش خیز لبنان به شمار می رود، چنین اقدامی می توانست بحرانی جدی بیافریند اما این تلاشها به نتیجه ای نرسیده و رهبران اردوگاه حاضر به تن دادن به چنین خواسته ای نشده اند. گروه اصلی حاکم بر این اردوگاه، جنبش فتح است و اخیرا هم محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، در دیداری که در اردن با رئیس پلیس لبنان داشته به او اطمینان داده که اردوگاههای فلسطینی عامل تنش در لبنان نخواهند شد.
اهرم دیگری که برای پیشبرد طرح حمله به حزب الله و منافع ایران در لبنان باقی می ماند، حمله نظامی است.
از لحاظ نظامی و به دلایل واضح جغرافیائی، عربستان نمی تواند خود مستقیما دست به چنین حمله ای بزند. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان می گوید از منابع موثقی اطلاع دارد که عربستان از اسرائیل خواسته است به حزب الله حمله نظامی کند و اطمینان داده که حاضر است دهها میلیارد دلار هزینه چنین جنگی را تا زمان نابودی کامل حزب الله بپردازد. روزنامه لبنانی اخبار هم به نقل از منابع خود، توضیح بیشتری در این زمینه داده و نوشته که این طرح قرار بوده با موافقت و همراهی آمریکا و شامل حمله به پایگاهها و نفرات حزب الله هم خاک سوریه و هم لبنان باشد.
اما به نظر می رسد چنین نقشهای نیز پیش از عملی شدن، با شکست مواجه شده است. هم وزارت خارجه آمریکا و هم کاخ سفید در بیانیه های رسمی جداگانه ای با هر گونه ایجاد تنش و درگیری در لبنان ابراز مخالفت کرده اند.
دولتهای اروپایی همچون فرانسه و آلمان هم به مخالفت با هر تنشی در لبنان برخاسته اند. در شرایطی که حزب الله میکوشد هیچ بهانه ای برای جنگ به دست اسرائیل ندهد و از هر اقدام تحریک آمیزی پیشگیری می کند، اینکه اسرائیل چه به خواست خود و چه به خواست عربستان، آغازگر جنگی باشد که آمریکا و اروپا هم با آن مخالفند، معقول و قابل توجیه به نظر نمی رسد. بویژه آنکه حمله گسترده اسرائیل به لبنان در یازده سال پیش، نه تنها به نابودی حزب الله نینجامید، بلکه بر محبوبیت و پایگاه اجتماعی این گروه افزود و باعث شد این جنگ به عنوان پیروزی برای حزبالله ثبت شود و اکنون نیز همه برآوردها و گمانه ها حاکی از این است که حزب الله نسبت به یازده سال پیش در موقعیت بسیار قوی تری از لحاظ نظامی قرار دارد و در نتیجه، جنگ برای اسرائیل بسیار دشوارتر و پرهزینه تر خواهد شد.
حتی سید حسن نصرالله نیز ورود اسرائیل به جنگ تازه ای علیه حزب الله را بسیار بعید شمرده است و می گوید در شرایطی که اسرائیل می تواند با کمکرسانی غیرمستقیم به جنگهای فرقه ای و سیاسی میان خود اعراب، دشمنانش را تضعیف کند، دلیلی ندارد که هزینه جنگ را بر خود هموار سازد. او به عنوان نمونه به کمکهای پی در پی اسرائیل به جبهه نصرت و گروههای مسلح متحد آن در نواحی نزدیک به مرز اسرائیل و سوریه اشاره می کند.
بدین ترتیب اگر عربستان طرحی علیه ایران و حزب الله در لبنان تدارک دیده باشد، زمینه ای برای اجرای آن دیده نمی شود و میتوان گفت چنین طرحی پیش از اجرا با شکست روبرو شده است. بدتر آنکه، متحدان همیشگی عربستان در لبنان هم دچار دلسردی شده اند و در صفشان شکاف افتاده است. وقتی سعد حریری و خاندانش با دهها سال پیوستگی و وابستگی به عربستان سعودی و حتی برخورداری شان از شهروندی این کشور، چنین سرنوشتی یافته اند، بدیهی است هر سیاستمدار و جریان سیاسی هم که در لبنان بخواهد روی پشتیبانی عربستان حساب کند، دچار شک و دودلی می شود. این شک و دودلی می تواند در انتخابات پیش رو در لبنان، بشدت به زیان منافع عربستان تمام شود.
از زمانی که محمد بن سلمان در سایه زمامداری پدرش خیزش خود را بسوی قدرت آغاز کرد و عملا به اداره کننده اصلی کشورش بدل شد، عربستان وارد ماجراجوییهای بزرگی شده که به جایگاه این کشور زیان رسانده است. ابتدا جنگ یمن که دو سال و نیم است عربستان با تمام جنگ افزار پیشرفته و بنیه مالی قوی اش نتوانسته از پس گروهی شبه نظامی در فقیرترین کشور خاورمیانه برآید و حتی پایتختش نیز در خطر حمله قرار گرفته است. افکار عمومی جهانیان را نیز بشدت علیه عربستان برانگیخته است. سپس ماجرای تملک دو جزیره مصری در ازای پرداخت دو میلیارد دلار که مصریها را بشدت نسبت به عربستان دل چرکین کرد. در پی آن، بحران قطر که رقیب را به دشمن تبدیل کرد و اکنون هم بحران سعد حریری که نه تنها به منافع عربستان در لبنان صدمه زد بلکه وجهه پادشاهی سعودی را حتی نزد دوستانش هم خدشه دار کرد.
چنین کارنامه ای سبب شده که شعار محمد بن سلمان در نوسازی سیاسی و اقتصادی عربستان و مبارزه با فساد هم به ماجراجویی دیگری برای حذف رقیبان داخلی اش تعبیر و ترجمه شود و به این گمانه دامن زند که همان گونه که "ماجراجوییهای منطقهای" او از دوستان عربستان کاسته و به سود دشمنانش تمام شده، چه بسا که کارزاری که در داخل کشور به راه انداخته و طرحهای بلندپروازانه اقتصادی و اجتماعی که اخیرا از آن پرده برداشته نیز به همین سرنوشت دچار شود.
فراخواندن فوری سعد حریری به ریاض و اعلام استعفای او با هر نیتی که انجام شده باشد، نتیجه اش تاکنون دلزدگی دوستان عربستان در لبنان بوده و تقویت جایگاه حزب الله، تا آنجا که هم آنانی که در مراسم سوگواری اربعین شرکت جستند برای سید حسن نصرالله ندای لبیک سر دادند و هم جوانانی در عشرتکده با آواز خواننده رقصیدند که می خواند: اذا ما بترده السعودیة بالقوه، بیجیبه السید (اگر عربستان بزور حریری را برنگرداند، سید او را بر می گرداند).