بیمارستانی که زخم‌های خاورمیانه را التیام می‌دهد

زخم‌های بیماران بستری در بیمارستان ویژه پزشکان بدون مرز در اردن نشانگر درگیری‌های خشونت‌بار چند سال اخیر در خاورمیانه است.
 
در این بیمارستان عراقی‌‎ها، سوری‌ها و یمنی‌ها بستری هستند و خدماتی چون فیزیوتراپی، سلامت روان و تا حتی جراحی‌های پیشرفته ارائه می‌شود.
 
در ده سال گذشته، بیش از ۱۱ هزار عمل جراحی روی ۴ هزار و پانصد بیمار در گروه‌های سنی مختلف انجام شده است. داستان زندگی ده تن از این بیماران را بخوانید که تجربه‌های بسیار دردناکی داشته‌اند:
شمسا  وقتی بمب روی خانه آنها در حلب افتاد، شمسا و خانواده‌اش در حال خوردن شام بودند.
 
او می‌گوید: "ما خانوادگی وقت غذا را دوست داشتیم، وقتی همه دور هم جمع میشدیم؛ پنج خواهر و یک برادر. وقتی دور هم جمع می‌شدیم از سکوت خبری نبود."
 
انفجاری که جمع این خانواده را متلاشی کرد، صورت شمسا را سوزاند. جراحان مقداری از بافت بدنش را به گردنش پیوند زده‌اند تا پوست رشد کند و به ترمیم زخم‌ها کمک کند.
عایشه عایشه که او را آیوش صدا می‌کنند، اهل یمن است. او عاشق رقصیدن است و هر وقت از بیمارستان بیرون می‌رود، دوست دارد بادکنک و گل رز جمع کند.
 
او شش ماهه بود که آتش شمع صورت و دست چپ او را سوزاند.
 
قبل از اینکه به این بیمارستان فرستاده شود، چهار بار در یمن جراحی شده است. در بیمارستان پزشکان بدون مرز قرار است زخم‌های او برای پیوند دست مصنوعی آماده شود. پدر او می‌گوید: "آیوش روز به روز بهتر می‌شود. روند بهبودی کند است اما او رو به بهبودی است."
یوسف یوسف اهل بغداد است و عاشق موتورسیکلت. یک روز هنگام غروب آفتاب، یک گروه از مردانی که صورتشان را پوشانده بودند به او حمله کردند، موتورش را دزدیدند و او را آتش زدند.
 
او به شدت دچار سوختگی شده بود به طوری که چانه‌اش به گردنش چسبیده بود. حالا بعد از چندین عمل جراحی این نوجوان ۱۷ ساله می‌تواند بنوشد، بخورد و خودش لباس بپوشد. به تازگی او برای اولین بار بعد از آن حمله سوار موتور سیکلت شد.
 قتاده قتاده دو سال پیش در بندر عدن یمن روی مین رفت. او پشت فرمان ماشینش نشسته بود که به هوا پرتاب شد. یک پایش را در اثر انفجار از دست داد و پای دیگرش را در بیمارستانی در یمن قطع کردند.
 
دست‌هایش هم زخمی شده بود. بعد از چند عمل جراحی پیچیده، از جمله عمل پیوند عصب، حالا او می‌تواند خودش به تنهایی لباس بپوشد.
 
پس از زخمی شدن او، همسرش سومین پسرشان را به دنیا آورد. او امیدوار است که روزی بتواند به غرب مهاجرت کند.
منال منال عراقی است و در اثر انفجار یک موشک در شمال شهر کرکوک در سال ۲۰۱۵ مجروح شده است.
 
او به همراه مادر و دو برادرش وقتی شهر حویجه به اشغال نیروهای گروه موسوم به دولت اسلامی، داعش درآمد، به کرکوک گریخته بودند تا در امان باشند. این دختر ۱۱ ساله عاشق نقاشی، خواندن داستان و نواختن گیتار است.
 
او دوستان زیادی در بیمارستان پزشکان بدون مرز دارد.
محمد محمد ۲۳ ساله، چوپان و اهل سوریه است. او می‌گوید: "بمب‌ها نگاه نمی‌کنند، همه را می‌کشند: انسان‌ها و حیوانات را."
 
نوامبر سال گذشته، وقتی گوسفندهایش را به چرا برده بود، انفجار نارنجک چانه و دندان‌های او را نابود کرد.
 
او نمی‌توانست صحبت کند و خوردن برایش کاری بسیار دردناک بود. بعد از ۳۵ عمل جراحی او می‌گوید: "حالا می‌توانم حرف بزنم و غذا بخورم. یاد گرفتم که رویاها هم تحقق می‌یابند."
 
او در بیمارستان پزشکان بدون مرز خواندن و نوشتن آموخت و "نود درصد" بهتر شده است.
 
حالا او آرزوی بازگشت به سوریه و دیدن خانواده و دوستان و گوسفندانش را دارد.
ابراهیم ابراهیم اهل یمن است و در سال ۲۰۱۵ بعد از شروع بمباران‌ها از شهرش صنعا گریخته است.
 
زخم‌های او بر اثر نوشیدن یک بطری ماده اسیدی "لوله باز کن" در خانه مادربزرگش، ایجاد شده است. بعد از چندین جراحی، این کودک چهار ساله حالا می‌تواند برای اولین بار در دوسال اخیر دهانش را باز کند.
 
پدرش به او حرف زدن را دوباره یاد می‌دهد.
واعل واعل ۲۸ ساله، اهل یمن است و عاشق فوتبال. او تا به حال ۲۸ عمل جراحی را پشت سر گذاشته است.
 
او در سال ۲۰۱۱ و هنگامی که بر علیه علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری پیشین تظاهرات می‌کرد زخمی شد. واعل از ناحیه صورت، پشت، دست و پاها دچار سوختگی درجه سه شد. "بعد از این حمله، من تنها در اتاق می‌ماندم چون با ظاهری که داشتم نمی‌توانستم از خانه بیرون بروم. اما به لطف جراحان و پزشکان و همه کسانی که اینجا هستند، حالا خیلی با پوست و ظاهرم راحتم و دوستان زیادی دارم."
 
او حالا می‌تواند صورت و دست‌هایش را حرکت دهد و فوتبال بازی کند.
امل امل، یک خیاط عراقی است. او در کرکوک با مادربزرگش در حال خرید بودند که یک ماشین بمبگذاری شده منفجر شد.
 
او می‌گوید: "آتش گرفته بودم. سعی کردم آتش را از روی سینه‌ام خاموش کنم به همین دلیل دست‌هایم به شدت سوخت. وقتی به بیمارستان پزشکان بدون مرز منتقل شدم گردنم به سینه‌ام چسبیده بود."
 
این زن ۲۳ ساله می‌گوید که پس از سوختگی پسرش او را نمیشناخته است. حالا پس از چندین جراحی، او می‌تواند بافتنی ببافد و برای برادرزاده‌اش در عراق لباس بدوزد
+11
رأی دهید
-4

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.