از زمان شروع این ماجرا اولیای دم مقتول اعلام کرده بودند حاضر به بخشش عروسشان نیستند و او باید قصاص شود. خانوادهی زن جوان بارها برای جلب رضایت اولیای دم تلاش کرده بودند اما تلاشهایشان فایده ای نداشت.
تا همین چند روز قبل در یک قدمی چوبهی دار قرار داشت و کابوسهای شبانه رهایش نمیکرد اما حالا روزهای سخت زندگیاش به پایان رسیده است.
او زن جوانی است که 10 ماه بعد از ازدواج در جریان یک درگیری زن و شوهری ناخواسته همسرش را به قتل رساند و به همین دلیل فاصلهی چندانی با طناب دار نداشت اما چند روز قبل توانست با کمک افراد خیر دیهی مقتول را پرداخت کند و نجات یابد.
اما این ماجرا از کجا آغاز شد؟روز 20 بهمن ماه سال 89 زنی با کلانتری 131 شهرری تماس گرفت و از حادثهای هولناک خبر داد. او گفت چند ساعت قبل با شوهرش درگیر شده و با ضربهی چاقو وی را به قتل رسانده است.
زن جوان که اشک میریخت از مأموران خواست زودتر خود را به محل حادثه برسانند. دقایقی بعد مأموران پلیس آگاهی خود را به خانه این زوج رساندند و با جسد تازه داماد رو به رو شدند.
این زن و شوهر 10 ماه قبل با یکدیگر ازدواج کرده اما در این مدت با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند. شواهد نشان میداد مقتول بر اثر اصابت یک ضربه چاقو جان باخته است.
همسرش در اعترافات خود گفت: من قصدی برای کشتن شوهرم نداشتم و با تحریک خود او این کار را کردم. وی ادامه داد: چند روز بعد از عروسیمان بود که فهمیدم شوهرم مرد بداخلاقی است.
او مدام با من دعوا میکرد و چند مرتبه کتکم زده بود. چند ماه بیشتر از ازدواجم نگذشته بود که تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما خانواده ام مخالفت کردند.
از طرفی شوهرم میگفت حاضر به جدایی از من نیست و حتی یک مرتبه وقتی حرف طلاق را زدم خودزنی کرد.
وی ادامه داد: به شوهرم گفتم که دیگر خسته شده ام و به هر قیمتی که شده میخواهم از او جدا شوم. او هم از آشپزخانه یک چاقو آورد و به دست من داد و گفت من را بزن.
من هم که خیلی عصبانی بودم یک ضربه به او زدم و او مجروح شد. از این کارم خیلی زود پشیمان شدم و میخواستم شوهرم را به بیمارستان ببرم اما او گفت میخواهد بخوابد. چند ساعت بعد وقتی سراغش رفتم فهمیدم نفس نمیکشد و جانش را از دست داده است.
در دادگاه
زن جوان مدتی بعد صحنه جنایت را در برابر بازپرس جنایی بازسازی کرد و در نهایت پروندهی اتهامیاش با صدور کیفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
در اولین جلسه که در شعبهی 113 دادگاه کیفری سابق تهران برگزار شد در حالی که خانوادهی مقتول خواستار قصاص عروسشان شده بودند او در دفاع از خودش گفت: قبل از اینکه من ضربهای به شوهرم بزنم او خودزنی کرده بود و سپس چاقو را به من داد که من هم ضربهای بزنم.
من هم از سر عصبانیت این کار را انجام دادم اما حالا پشیمانم و از پدر و مادر شوهرم میخواهم که من را ببخشند. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و تازه عروس را به قصاص محکوم کردند.
با وجود صدور این رای، وقتی پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شد قضات دیوان اقدام نوعروس را قتل غیرعمد تشخیص دادند و با نقض حکم قصاص، پرونده را به شعبهی دیگری از دادگاه فرستادند.
در این شرایط زن جوان این بار در شعبه ی71 دادگاه کیفری سابق محاکمه شد.
وقتی زن جوان برای دومین مرتبه در برابر قضات دادگاه قرار گرفت نیز بار دیگر بر بی گناهیاش اصرار کرد و گفت قصدی برای به قتل رساندن شوهرش نداشته است.
او گفت: آن روز شوهرم به من ناسزا گفت و من هم که خیلی عصبانی بودم جوابش را دادم. او هم یک چاقو دستم داد و گفت که من را بزن.
من هم چاقو را گرفتم اما دستم خونی شد. فکر کردم خودم زخمی شدهام اما واقعیت این بود که چاقو به پهلوی شوهرم برخورد کرده بود.
این زن پس از محاکمه به قصاص محکوم شد و این بار قضات دیوانعالی کشور هم رأی دادگاه را تایید کردند تا نوعروس در یکی قدمی چوبهی دار قرار بگیرد.
پایان کابوس
از زمان شروع این ماجرا اولیای دم مقتول اعلام کرده بودند حاضر به بخشش عروسشان نیستند و او باید قصاص شود. خانوادهی زن جوان بارها برای جلب رضایت اولیای دم تلاش کرده بودند اما تلاشهایشان فایده ای نداشت.
آنها حتی چند مرتبه چند واسطه فرستادند اما آنها هم راه به جایی نبردند. با وجود این تلاشها ادامه یافت تا اینکه سرانجام اولیای دم مقتول اعلام کردند تحت شرایطی حاضر به بخشش عروس سابقشان هستند.
آنها گفتند حاضرند با دریافت دیه قاتل را ببخشند. این مبلغی بود که تامین آن برای خانوادهی قاتل امکانپذیر نبود.
حتی اگر پدر متهم همهی داراییاش را هم میفروخت نمیتوانست این پول را فراهم کند. در این شرایط آنها دست به دامن چند موسسه خیریه شدند.
در این میان یک موسسه بخشی از این پول را تقبل کرد و بقیه آن هم از طریق کمک خیرین تهیه شد. به این ترتیب اولیای دم با دریافت مبلغ درخواستی بعد از هفت سال عروس سابقشان را بخشیدند.
این پایانی بود بر کابوسهای شبانهی زن جوان. او که دیگر از چوبهی دار نجات یافته بود هفته گذشته بار دیگر به دادگاه منتقل شد تا این بار به لحاظ جنبهی عمومی جرم محاکمه شود.
در این جلسه که هفتهی گذشته در شعبهی دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور قاضی اسلامی برگزار شد زن جوان گفت: من و شوهرم با وجود اختلافاتی که با یکدیگر داشتیم در آرامش زندگی میکردیم.
باور کنید من قصد کشتن شوهرم را نداشتم. هرچه اتفاق افتاد یک حادثه بود و در این هفت سال همهی این اتفاقات تلخ برایم تبدیل به یک کابوس شده و رهایم نمیکند.
او ادامه داد: وقتی با شوهرم جر و بحث کردیم چاقویی که دستم بود ناخواسته به پهلوی شوهرم برخورد کرد. بعد از آن هم میخواستم او را به بیمارستان ببرم اما خودش اجازه نداد و به رختخواب رفت.
فکر میکردم جراحتش سطحی است. خودش هم اینطور فکر میکرد اما چند ساعت بعد فهمیدم او دیگر نفس نمیکشد و جانش را از دست داده است.
وی در حالی که اشک میریخت ادامه داد: من هفت سال زندانی بودم و به اندازهی کافی به خاطر اشتباهم تنبیه شدهام.
خانوادهام سختیهای زیادی را تحمل کردند و توانستند با کمک یک موسسهی خیریه مبلغ درخواستی را به خانوادهی شوهرم بدهند.
حالا از قضات دادگاه میخواهم که در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا من به جامعه برگردم و بتوانم زندگی عادی داشته باشم.
در پایان دفاعیات این زن قضات دادگاه وارد شور شدند و در نهایت او را به تحمل هفت سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند. به این ترتیب وی بعد از تحمل هفت سال حبس از زندان آزاد شد.