تراژدی «بنیتا» / خانه مصیبت زده + تصاویر
+41
رأی دهید
-0
سرانجام پس ازشش شب انتظار پردلهره، جسد «بنیتا»ی 8 ماهه که با خودروی پدرش از مقابل خانهشان ربوده شده بود، درخودروی سرقتی، مقابل یک مجتمع مسکونی درشهرستان پاکدشت ورامین پیدا شد. خبر شوک آور بود. بعد از پیدا شدن «یوسف»، کودک سه ساله تهرانی، پدر و مادر «بنیتا» به برگشتن دختر کوچولوی شیرین شان امیدوارتر شده بودند. هر گوشه خانه یادآور خاطرات زندگی کوتاه «بنیتا» است. او تازه یاد گرفته بود دستش را به دیوار بگیرد و بایستد.اما افسوس که آرزوهای رنگارنگ پدرومادرش به خاطریک اشتباه وبه دست دزدان ناجوانمرد رنگ باخت.پدر که پس ازدریافت خبرناباورانه کشف جسد دخترکوچولویش مدام خود را سرزنش میکند، با یادآوری لحظهای که چشم در چشم سارقان، خود را روی کاپوت خودرویش انداخته و برای نجات دخترش التماس میکرد، گریه کنان بر سروصورت میزند.این درحالی بود که دوستان واطرافیان برای دلداری به زن ومرد جوان میگفتند: «پیدا میشود. «یوسف» را ندیدید که پیدا شد. آنها ماشین دزدند و به بچه کاری ندارند. و...» دراین هفت روزخواب بر خانواده بنیتا حرام شده بود. از آن آخر هفته تلخ، مهرسکوت برلبهای زن جوان خورده بود وزمانی که دهان باز میکرد، فقط صدای ضجههایش میآمد و نام دخترش را به زبان میآورد.
هفت روز از ناپدید شدن دختر کوچولو میگذشت. زن و مرد جوان با بیقراری و دلشوره مثل روزهای دیگر راهی اداره آگاهی شدند.اما چهره مأموران شکل دیگری بود. افسر پرونده وقتی نگاهش به پدر و مادر «بنیتا» افتاد کمی در جایش جابهجا شد و در حالی که سعی داشت خبر را آرام آرام به آنها بدهد گفت: «خودرویتان پیدا شده...» هنوز حرفهایش تمام نشده بود که پدر بنیتا به میان صحبتش آمد: «دخترم... از دخترم چه خبر؟» افسر پرونده سری به تأسف تکان داد. و...زن جوان از حال رفت و همسرش که خود به سختی روی پا ایستاده بود با چشمانی اشکبار او را دلداری میداد.روزی که بنیتا ربوده شد
ساعت 11 روز 29 تیر؛ قرار بود «بنیتا»همراه پدر و مادرش به شهرستان محل زندگی مادربزرگش برود. مرد جوان وسایلشان را در صندوق عقب پرایدش گذاشت. همانطور که «بنیتا» را روی صندلی عقب میگذاشت از همسرش خواست زودتر بیاید. پدر در پارکینگ را باز کرد و همانطور که پشت فرمان مینشست از داخل آینه به صورت دخترش نگاه کرد و قربان صدقهاش رفت وبعد هم به آرامی حرکت کرد. غافل ازاینکه چه سرنوشت شومی درانتظارشان است.چند قدم دورتر از خانه، دو سارق جوان به دنبال طعمهای برای شکار، کمین کرده بودند. وقتی پراید ازپارکینگ خارج شد دو مرد نگاهی به یکدیگر انداختند...راننده پیاده شد و در حالی که در خودرو را باز گذاشته بود، برای بستن در به طرف پارکینگ رفت. دیگر بهتر از این نمیشد. همه چیز برای یک سرقت آسان آماده بود. هر دو سارق به سمت خودرو خیز برداشتند ویکی ازآنها پس ازنشستن پشت فرمان، درحرکتی رعد آسا با فشردن پدال گاز، دنده عقب به طرف خیابان اصلی راند. مرد جوان که با شنیدن صدای گاز خودرو، وحشتزده به کوچه دویده بود، بلافاصله خود را روی کاپوت انداخت و در حالی که چشم در چشم سارقان شده بود، برای نجات دخترش التماس میکرد. اما سارقان سرعت گرفتند و پدر روی زمین افتاد. با این حال همانطورکه ناباورانه شاهد دور شدن خودرو بود، به طرفشان دوید و فریاد زد اما افسوس که...مردان جوان تنها چند خیابان از محل سرقت دور شده بودند که صدای گریه بچه را شنیدند و...
از مشیریه تا پاکدشت
هیچ کس تصور نمیکرد که قصه تلخ گمشدن «بنیتا» تا این حد تراژیک باشد. هر کس حدسی میزد. از فروش نوزاد گرفته تا...
پدر بنیتا در گفتوگو با رسانهها از سارقان خواست فقط دخترش را برگردانند. اما نه او و نه هیچکس دیگر تصور نمیکرد آن روزها که همه فضای مجازی پر بود از عکسهای دختر کوچولو و پیام صوتی مادرگریان، «بنیتا» در خودروی پارک شده پدر، مقابل مجتمعی مسکونی در پاکدشت از تشنگی، گرسنگی و گرما جان داده باشد.
تحقیقات برای یافتن دختر خردسال از همان پنجشنبه شوم وبا دستور بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم دادسرای جنایی در دستور کار مأموران اداره 11 پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات به صورت تخصصی آغاز شد.اما سرانجام در شامگاه ششمین روز گم شدن دخترک 8 ماهه، دو سارق دستگیر و جسد متلاشی شده «بنیتا» در پاکدشت پیدا شد و به پزشکی قانونی انتقال یافت.سرنخ طلایی
رحیم علیشپور، دادستان عمومی و انقلاب پاکدشت با تشریح جزئیات این پرونده به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «پس از انتشار تصاویر گسترده این کودک در فضای مجازی و تلاشهای بیوقفه پلیس برای یافتن دختر بچه گمشده، مخبری با مراجعه به پلیس آگاهی، مشخصات کاملی از سارقان خودروی پراید و کودک 8 ماهه ارائه کرد. مأموران نیز با بررسی آلبوم متهمان سابقه دار هر دونفر را شناسایی کردند. با اطلاعات به دست آمده و تحت نظر گرفتن محل تردد این دو متهم، شامگاه سهشنبه آنها در مخفیگاه هایشان در شهرستان «پیشوا» دستگیر شدند. این دو متهم پس از دستگیری محل رها کردن خودروی سرقتی و کودک گمشده را فاش کردند. مأموران هم با مراجعه به محل مورد نظر، خودروی پارک شده را در یکی از محلههای مسکونی پاکدشت پیدا کردند. با توجه به بوی تعفن که از خودرو بیرون میزد، مأموران در پراید را گشوده و با صحنهای دلخراش و جسد پوسیده کودک خردسال روی صندلی عقب روبهرو شدند.»
سرقت خودرو برای رسیدن به خانه!
بررسیهای مقدماتی پلیسی وقضایی نشان میدهد عاملان مرگ هولناک «بنیتا» هر دو از مجرمان سابقه دار هستند و کارنامه سنگینی در زمینه سرقت دارند. دادستان پاکدشت دراین باره به خبرنگار«ایران» گفت: «این دو متهم هر دو سابقه سرقت دارند اما یکی از آنها آخرین بار به اتهام سرقت و مواد مخدر زندانی بود. آنطور که پرونده نشان میدهد او بعد از رد مال به زندان فشافویه انتقال یافته و پیش از عید نوروزامسال آزاد شده بود. این دو متهم ساکن پاکدشت هستند. البته متهمان پرونده در اعترافات خود اظهارات متفاوتی داشتند. اما دادستان علیشپورگفت: «صحبتهای متفاوتی درباره انگیزه این سرقت مطرح است اما این دو متهم درنخستین اعتراف هایشان ادعا کردهاند که همان روز اول خودرو را در یک محله مسکونی پارک کردهاند و با اینکه بچه داخل خودرو بوده شیشهها را بالا داده و متواری شدهاند. آنها میگویند تنها هدفشان از سرقت خودرو رفتن به خانهشان در پاکدشت بوده و انگیزه دیگری نداشتند. این اظهارات نیز در کنار اعترافات دیگر در دست بررسی قرار دارد.»انتقال جسد به پزشکی قانونیجسد «بنیتا» پس از روزها رهایی در کابین سوزان خودرو سرقتی متلاشی شده بود و با وجودی که سارقان مدعی شدهاند در زمان ترک خودرو کودک زنده بوده اما جسد برای تعیین علت وزمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافته است. دادستان پاکدشت در این باره گفت: «هنوز نمیتوان اظهار نظری درباره چگونگی وعلت مرگ دخترکوچولوداشت. بنابراین جسد برای معاینات پزشکی به پزشکی قانونی انتقال یافته است.»قادی پاشا، رئیس پزشکی قانونی استان تهران نیز گفت: «نمونهبرداری لازم از جسد کودک انجام شده و کارشناسان برای تعیین علت وزمان مرگ در حال انجام آزمایشهای تخصصی هستند. نتیجه نهایی نیز تا دو هفته آینده به مراجع قضایی اعلام میشود.»
خانه مصیبت زده
دیروزدقایقی پس ازاعلام خبرکشف جسد «بنیتا» کوچولو، بستگان وآشنایانشان سراسیمه خود را به محله مشیریه-جنوب شرق تهران- رساندند.با گذراز در آبی پارکینگ، وارد حیاط کوچکی با دیوارهای سیمانی شدم.درهمان نگاه اول چشمم به روروئک بنیتا افتاد که در گوشهای ازحیاط به چشم میخورد. هنوز هم لباسهایش روی بند آویزان بود. صدای شیون زنی از داخل خانه به گوش میرسید. فریادهای دلخراشی که پس از چند لحظه ناگهان متوقف شد وبعد هم بیحال روی زمین افتاد. هنوز کسی باور ندارد که دختر کوچولوی شیرین دیگر باز نمیگردد.
مزاحمتهای تلفنی و امیدهای واهی
دیروزدقایقی پس ازاعلام خبرکشف جسد «بنیتا» کوچولو، بستگان وآشنایانشان سراسیمه خود را به محله مشیریه-جنوب شرق تهران- رساندند.با گذراز در آبی پارکینگ، وارد حیاط کوچکی با دیوارهای سیمانی شدم.درهمان نگاه اول چشمم به روروئک بنیتا افتاد که در گوشهای ازحیاط به چشم میخورد. هنوز هم لباسهایش روی بند آویزان بود. صدای شیون زنی از داخل خانه به گوش میرسید. فریادهای دلخراشی که پس از چند لحظه ناگهان متوقف شد وبعد هم بیحال روی زمین افتاد. هنوز کسی باور ندارد که دختر کوچولوی شیرین دیگر باز نمیگردد.مزاحمتهای تلفنی و امیدهای واهی
در این مدت با احساسات خانواده دخترک به شدت بازی شد و همین موضوع غم آنها را چند برابرکرد. آنها برای یافتن دخترک شماره تماسهایشان را به در و دیوار زده و فضای مجازی را با عکسهای بنیتا کوچولو پر کرده بودند. پدربزرگ مانند بسیاری از مردان فامیل بیرون خانه ایستاده بود. او به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «وقتی شماره تلفن در فضای مجازی و کوچه و خیابان پخش شد، صدها نفر تماس گرفتند وهرکسی چیزی میگفت. یکی مدعی بود بچه را در آغوش مردی دریک مغازه دیده.فرد دیگری میگفت، بچه را در غرب تهران دیده وخلاصه صدها تماس مشابه.ما وتمام اعضای خانواده وبستگان مان که با دلشوره ونگرانی منتظررسیدن خبری از «بنیتا» بودیم با هزارامید راهی محلهای مورد نظرمی شدیم.اما به هیچ نتیجهای نمیرسیدیم. با این حال نمیتوانستیم به این تماسها بیتوجه بمانیم. چون ممکن بود یک نفر درست بگوید و «بنیتا»ی ما پیدا شود. در این هفت روز، همه دوست و آشنا به یاری مان آمدند.حتی ما به کوههای پشت مشیریه هم رفتیم اما هیچ ردی از بچه مان پیدا نکردیم.»
تراژدی فراموش نشدنی
تراژدی فراموش نشدنی
او ادامه داد: «5 سال قبل پسرم حسن، با دختر برادرم، سپیده ازدواج کرد و خدا بعد از سه سال این بچه را به ما داد. او تنها نوهام بود. در این 6 روز لحظهای آرام وقرارنداشتیم.تا اینکه امروزشنیدم جسد «بنیتا» پیدا شده است.
پیشگویی دروغین زن رمال
پیشگویی دروغین زن رمال
خانواده «بنیتا» برای پیدا کردن دخترشان حتی نزد رمال هم رفته بودند. زن رمال هم با دیدن چهره به هم ریخته پدرومادرجوان، پول هنگفتی ازآنها گرفت وگفت: «بچه صحیح و سالم است و تا چند روز دیگر برمی گردد. اما وقتی بچه پیدا شد باید اسمش را عوض کنید.» حالا البته بچه پیدا شده اما نه آنطورکه زن رمال گفته بود. یکی از اقوام بنیتا از ناراحتی فریاد میزد و شمارهای را میگرفت. از حرفهایش مشخص بود زن رمال آن سوی خط است. فریاد میزد که چرا با احساسشان بازی کرده اما غمش آنقدر سنگین بود که نتوانست روی پا بماند و...
شناسایی جسد
شناسایی جسد
پدر «بنیتا» که از شدت گریه و ناراحتی قدرت حرف زدن نداشت درجملاتی کوتاه به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «هر روز صبح به اداره آگاهی میرفتم تا شاید خبری از بنیتا بگیرم. امروز که رفتم به ما گفتند ماشین پیدا شده است. وقتی این جمله را شنیدم حس خوبی پیدا کردم. با خودم گفتم خوشبختانه سرنخی از بنیتا بدست آمده. اما افسوس که جملات بعدی مأموران دردناکتر از آن بود که بتوان تصور کرد.
ساعت حدود 12 ظهر خودروی سفید رنگی در مقابل خانه بنیتا نگه داشت و زن جوانی با کمک چند نفر از خودرو پیاده شد. «سپیده» نای راه رفتن نداشت و اگر رهایش میکردند بیشک به زمین میافتاد. از صبح که خبر مرگ کودکش را شنید به بیمارستان انتقال یافته و پس از تزریق چندین داروی آرامبخش به خانه برگشته بود. اما با تمام بیحالی دلتنگ دخترش است و ناراحت ندیدنش.
فقط قصاص
ساعت حدود 12 ظهر خودروی سفید رنگی در مقابل خانه بنیتا نگه داشت و زن جوانی با کمک چند نفر از خودرو پیاده شد. «سپیده» نای راه رفتن نداشت و اگر رهایش میکردند بیشک به زمین میافتاد. از صبح که خبر مرگ کودکش را شنید به بیمارستان انتقال یافته و پس از تزریق چندین داروی آرامبخش به خانه برگشته بود. اما با تمام بیحالی دلتنگ دخترش است و ناراحت ندیدنش.فقط قصاص
خانواده بنیتا خواهان قصاص عاملان این جنایت هولناک هستند. دلشان میخواهد که مجازات آنها را ببینند تا شاید کمی دردشان التیام بخشد. پدر بزرگ بنیتا میگوید: اگرفردی دو چشم شما را کور کند، خواهان قصاص نمیشوید و تا آخر عمر اجازه میدهید که او زندگی کند و شما با چشمان کور زندگی کنید. اگر ما خواهان قصاص آنها نباشیم، فردا آزاد میشوند و کودک دیگری سرنوشت نوهام را پیدا خواهد کرد.نمی دانم مگرآنها ذرهای وجدان نداشتند که یک کودک شیرخواره را داخل ماشین رها کرده و رفتند؟!اعتراف های هولناک دزدان خودرو
دو مرد شیشهای عامل قتل کودکی 8 ماهه هستند، کودکی که 6 روز داخل خودرویی با شیشهها و درهای بسته در کنار خیابانی خلوت رها بود. حالا متهمان دستگیر شدند، یکی از آنها در رابطه با جزئیات روز حادثه میگوید.آن روز برای چه به آنجا رفته بودید؟
حدود ساعت 9 و نیم صبح 29 تیر بود، با مهدی برای تهیه مواد مخدر به مشیریه رفتیم. داشتیم از خیابان مطلبی میگذشتیم که ناگهان مهدی متوجه خودروی پرایدی شد که روشن بود. راننده مشغول بستن در خانهاش بود و همزمان پیشنهاد سرقت را مطرح کردیم. سریع خودم را به ماشین رساندم، مهدی هم به سمت در رفت تا به محض خروج صاحب خودرو مانع او شود و من بتوانم به راحتی خودرو را سرقت کنم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
بعد چه اتفاقی افتاد؟
همزمان با اینکه من سوار ماشین شدم، صاحب خودرو از خانه بیرون آمد و وقتی دید ما قصد سرقت ماشینش را داریم خودش را روی کاپوت انداخت تا جلوی سرقت را بگیرد. اما با حرکات مارپیچ موفق شدم او را از روی ماشین به زمین پرتاب کنم و بعد از آن وارد اتوبان امام علی شده و از آنجا به افسریه رفتیم.
کی متوجه شدید که داخل ماشین بچهای هم وجود دارد؟
کی متوجه شدید که داخل ماشین بچهای هم وجود دارد؟
زمانی که وارد اتوبان شدیم صدای گریههای بچهای به گوشم رسید. ناخودآگاه من و مهدی به قسمت عقب ماشین نگاه کردیم و کودکی را روی صندلیخودرو دیدیم. از دیدن بچه شوکه شده بودیم و کاری از دستمان برنمی آمد. به سمت پاکدشت رفتیم و در منطقه قیام دشت ماشین را در کنار خیابانی نگه داشتم.
با خودرو و بچه چه کردید؟
با خودرو و بچه چه کردید؟
مهدی همانجا مقداری از وسایل ماشین را برداشت و از ما جدا شد. من و دخترکی که نمیدانستم اسمش چیست به سمت مامازند رفتیم و خودرو را در کنار خیابانی رها کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم. این آخرین باری بود که ماشین و بچه را میدیدم و دیگر سراغ آنها نرفتم و از سرنوشت کودک بیخبر بودم.
۴۷

صحرا ش - تهران، ایران
خیلی عجیبه اگر ماشین رو در یک منطقه مسکونی رها کرده اند هیچ رهگذری متوجه این کودک در داخل ماشین نشده؟ قطعاً گریه های شدیدی کرده ولی آیا هیچ کس صدای جیغ بچه رو نشنیده؟!
0
70
پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۷
۶۵

zavareh - رودسر، ایران
شما را به مقام انسانیت میرسانیم...
3
21
پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۰
۵۵

نارکو - سوئد، سوئد
[::zavareh - رودسر، ایران::]. ای ...تو گور خودش و جد و ابادش با دروغهایی که گفت.
0
4
پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۷
۶۱

paydar22 - لاهه، هلند
عجیب تر و احماقانهتر کاری که یک راننده که دارای گواهینامه است کرده در ایینامه رانندکی و در زمان امتحان دادن از تمام رانندگان خواسته میشه در زمانه خارج شدن از ماشین حتی برای جابجا شدن راننده دیگر کاملان اتومبیل را خاموش کرده سوچ را در اورده ترمزه دستی را گشیده بعد از ماشین خارج شوید این یکی از قوانین رانندکیس حال سارقین چه کار کردن قانون در موردشان تصمیم میگیرد پس چه زمان ما به این قوانین که در اینامه امده است احترم بگذاریم که اول برای سلامتی خوده راننده و دوم برای حفاظت برای جان دیگران است که نمنونه ان را امروز شاهد ان هستیم خدا داند بهر حال چقدر این پدر داق دیده مقصر است قانون هم برای این باید تصمیم بگیرد چرا که میگویند قانون همچون شمشیر دو دم تیز است
0
3
جمعه ۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۴