رکنا: مرد شیطان صفت وقتی دید دختری مشکلات روانی دارد او را با وعده های عاشقانه فریب داد و به خلوتگاه کشاند.
دختر ساده لوح که تصور می کرد مرد زندگی اش را پیدا کرده است وقتی پای در خانه او گذاشت خود را در دام سیاه دید.
آشنایی خیابانی
روز پانزدهم آبان ماه سال گذشته دختر جوانی در شرق تهران سوار خودروی مسافرکشی شد که راننده اش پسر جوانی بود .
هنوز چند متری جلو نرفته بودند که راننده با چرب زبانی شروع به حرف زدن کرد و الهه که ابتدا سعی داشت اعتنایی نکند و فقط گوش می داد وقتی از جملات این پسر خوشش آمد روبه راننده کرده و همین کافی بود تا آنها با هم اشنا شوند.
الهه و پوریا شماره موبایل هایشان را به یکدیگر دادند و از آن روز به بعد بین آنها مکالماتی جذاب و پیامک های عاشقانه زیادی ردو بدل شد.
قرارهای خیابانی
الهه به اندازه ای دلباخته پوریا شده بود که هر روز ثانیه شماری می کرد تا این پسر تماس بگیرد و آنها با هم قرار بگذارند.
از سوی دیگر پوریا خود را مشتاق و عاشق نشان می داد و مرتب با خودرویش سراغ الهه می رفت تا باهم به گردش بروند و هر بار مرتب ادعا می کرد با خانواده اش دررابطه با الهه حرف زده و همه می خواهند از نزدیک با او آشنا شوند.
الهه شنیده بود که پوریا خواهر هم دارد و خیلی دلش می خواست به او و مادر پوریا معرفی شود و همین کافی بود که براحتی فریب جوان شیطان Evilصفت را بخورد.
روز شیطانی
هنوز چند روزی از این آشنایی نگذشته بود که پوریا وقتی سرقرار رفته و با سوار کردن دختر جوان در خیابان ها می چرخید به الهه گفت که فردا باهم به خانه شان بروند تا با مادر و خواهرش آشنا شود.
الهه با شنیدن این پیشنهاد انگار به آرزویش رسیده بود و با دستپاچگی و ذوقی خاص پذیرفت این کا را بکنند.
الهه برای این دیدار که می توانست آینده او را شکل دهد ثانیه شماری کرد تا اینکه فردای آن روز آنها سوار بر خودروی پوریا راهی خانه این پسر دروغگو شدند.
دختر ساده لوح در مسیر مرتب از پوریا می پرسید که خواهر و مادرش از چه نوع دختری خوششان می آید و سعی داشت خودش را به معیارهای آنها نزدیک کند و پوریا نیز که می دید نقشه اش جواب داده است مرتب تاکید داشت که مطمئن است خواهرو مادرش با دیدن او عاشقش خواهند شد.
الهه در خیال خود عروس خانواده ای خوب می شد تا اینکا وارد خانه پوریا شدند و هر چه چشم انتظار ماند دید اثری از خواهر و مادر پوریا نیست.
التماس های دخترانه
الهه که هنوز به پوریا اعتماد داشت وارد خانه شد و همه جا را سوت و کور دید سپس رو به پوریا پرسید پس خواهر و مادرت کجایند ؟!و ناگهان چهره شیطانی پسر جوان را دید که لبخند می زد و از او می خواست تن به خواسته شوم بدهد.
اله به گریه افتاد و التماس کنان خواست تا پوریا دست از سرش بردارد اما پوریا که خشن شده بود به سمت او حمله کرده و بعد به الهه تجاوز کرد.
شکایت نزد پلیس
فردای آنروز الهه 18 ساله با چشمانی گریان و بغضی در گلو نزد پلیس رفت و پرده از سرنوشت شوم خود برداشت.
این دختر به افسر تحقیق گفت:من فریب خوردم در خیابان با پسری اشنا شدم که خیلی مهربان و مودب بود او به من ابراز علاقه کرد و مدام وعده ازدواج می داد تصورم این بود که با پاک ترین پسر دنیا آشنا شده ام او مرتب به من خوبی می کرد و پای درد و دل هایم می نشست من باورش کرده بودم پوریا می گفت من را نزد خواهر و مادرش تعریف کرده است از نجابتم گفته و اینکه من بهترین دختر برای ازدواج هستم.
وی افزود:من در رویای ازدواج با پوریا بودم چون او را یک مرد مهربان می شناختم اما روزیکه من را به خانه پدری اش برد تا با خواهر و مادرش آشنا شوم همه رویاهایم نابود شدند من داخل خانه شدم هیچکس را ندیدم و وقتی از پوریا پرسیدم چرا هیچکس نیست او باز ابتدا با مهربانی گفت که این بهانه ای بود تا با هم خلوت کنیم و خجالت ها را کناری بگذاریم من ترسیدم و گفتم من تا بعد از ازدواج هیچ رابطه ای نمی خواهم اما او اصرار کرد تا جاییکه خواستم از خانه بیرون بیایم ناگهان پوریا با خشونت جلویم را گرفت و تهدیدم کرد او به زور و در حالیکه من گریه می کردم 3بار به من تجاوز کرد .
الهه ادامه داد: باور نمی کردم فریب خورده ام پوریا اعتمادم را جلب کرده بود احساس کردم در خواب کابوس می بینم اما واقعیت داشت پوریا پس از چند ساعت من را که هنوز گریه می کردم سوار ماشین کرد و در نزدیکی محل زندگی مان رها کرد ورفت او گفت که هیچ قصدی برای ازدواج با من نداشته و همه حرف هایش دروغ بوده است.
دختر جوان در پایان گفت:من شکایت دارم و پوریا باید مجازات شود او به من 3 بار تجاوز کرد و هرگز پوریا را نمی بخشم.
دستور قضایی
وقتی ماجرای این تجاوز به شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد با دستور قضات ماموران اداره 16 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند تا خواستگار شیطان صفت را به دام اندازند.
بدین ترتیب الهه از سوی تیم تخصصی تحت بازجویی گرفته شد و کارآگاهان پی بردند خانه شیطان در تهرانپارس قرار دارد.
بازداشت شیطان
تیم پلیسی با ردیابی خانه پوریا 25 ساله پی برد که این پسر با اطلاع از شکایت الهه در نزد دادگاه و پلیس خانه شان را ترک کرده و گریخته است.
از این رو اقدامات اطلاعاتی گسترده ای آغاز شد و کارآگاهان توانستند شیطان فراری را خیلی زود در مخفیگاه و پاتوقش غافلگیر و دستگیر کنند.
اختلالات روانی دختر
همزمان با عملیات پلیسی برای دستگیری پوریا با توجه به رفتارهای الهه که نشان می داد او رفتارهایی غیر عادی دارد قضاد دادگاه کیفری او را به پزشکی قانونی معرفی کردند تا هم مساله تجاوز و هم مشکلات روحی و روانی این دختر مورد بررسی کارشناسان قرار گیرد.
خیلی زود متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند که الهه مود تجاوز قرار گرفته و این دختر دچار مشکلات روحی و روانی از قدیم بوده است.
اعتراف شوم
پوریا درحالی تحت بازجویی قرار داده شد که کارآگاهان پی بردن این پسر با اطلاع از مشکلات روحی و روانی الهه او را به بازی گرفته و تصور نمی کرد این دختر شکایتی کند.
پوریا نیز در بازجویی ها گفت: من هیچ اجباری به الهه نکردم تا با من بیاید او از روزی که سوار ماشینم شد به من ابراز علاقه کرد من هم متوجه شدم مشکلات روحی روانی دارد و هیچ گاه وعده ازدواج ندادم او با پای خودش به خانه ام آمد و رابطه مان تجاوز نبود.
این پسر شیطان صفت ادامه داد:من اصلا قصد ازدواج با الهه را نداشتم و او شاید چنین باوری داشته و وقتی دیده من فقط دوستی می خواستم چنین داستانی را سرهم کرده است.
با توجه به اقرار های پوریا مبنی بر دوستی و ارتباط با الهه و نظریه پزشکی قانونی این پسر شیطان صفت روانه زندان رجایی شهر شد.
بنابه این گزارش؛قضات در ماه های گذشته بارها به این پرونده پشت درهای بسته رسیدگی کرده و تصمیم گیری هایی نیز داشته اند.