صفحه آخر: آتش به اختیار بین رهبر و رئیس جمهوری اسلامی

صفحه آخر ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷: آتش به اختیارِ خامنه ای ست یا روحانی؟! صدای آمریکا : برنامه صفحه آخر بیست و ششم خرداد ۱۳۹۶ خورشیدی و شانزدهم ژوئن ۲۰۱۷ میلادی اختصاص دارد به آتش به اختیار بین رهبر و رئیس جمهوری اسلامی.
 
در ابتدا، تقدیمی این هفته به همه فارغ التحصیلان بیکار در کشور.
 
*
 
اختلافات خامنه‌ای و روحانی درست از خرداد سه سال پیش از جلسات خصوصی وارد سخنرانی‌های عمومی شده. و در این این دو سه ماه اخیر هم با سخنرانی‌هایی که هرکدام از طرفین کرد، روشن شد که این اختلافات مدام دارد بیشتر و بیشتر می‌شود. در ۳۸ سال گذشته، در همه دوره‌های ریاست جمهوری (به جز دوره چندماهه رجایی) اختلاف بین رئیس جمهور با رهبر وجود داشته؛ یعنی ساختار بحران‌سازِ حکومت ولایت فقیه – که هم ولی فقیه باشد و هم رئیسِ جمهوری – باعث این اختلاف می‌شود. در دوره اول ریاست جمهوری روحانی، اختلاف میان این رهبر و رئیس جمهوری بر سرِ بورسیه‌های دوره احمدی نژاد جدی شد، و معلوم شد که آقازاده‌های بیسواد با پارتی بازی بورسیه دولت شدند؛ و برای به اصطلاح تحصیل، به آمریکا و اروپا رفتند. در جنگ قدرت، یکی از چیزهای مهمی که رهبر معظم را عصبانی کرد، همین ماجرای فاش شدن پارتی بازی دوره احمدی نژاد و بورسیه های غیرقانونی بود، که حدوداً در خرداد و تیر نود و سه رهبر و رئیس جمهوری را سرشاخ کرد. بعد، رهبر انقلاب در بهمن ۹۳ در یک سخنرانی علوم انسانی و آموزش دانشگاهی با استفاده از نظراتِ اندیشمندان غربی را محکوم کرد؛ و آقای روحانی، کنار گذاشتنِ نظر دانشمندان غربی را ظلم به دانشجویان رشته‌های علوم انسانی خواند.
 
البته ماجرای آموزش علوم انسانی در مدارس و دانشگاه‌ها، در ماه‌های اخیر و پیش از انتخابات هم – این بار به بهانه سند ۲۰۳۰ یونسکو – موضوع دعوا شد. واقعیت این است که هر روز یک موضوع می‌تواند بهانه دعوا شود. چون اختلاف، درعین حالی که اختلافِ سیاسی است، و می‌تواند به هر بهانه‌ای مثل چماق بر سرِ رقیب وارد شود، در عین حال، یک اختلافِ اصولی ست؛ همان اختلافی که اصلاح طلبان و اصولگراها بر سرِ شیوه حکومت کردن با هم دارند.
 
نزدیکی‌های انتخابات، با آوردن یکی از سه اداره کننده اصلی قوه قضائیه یعنی رئیسی (که با اژه‌ای و خلفی - رئیس دفتر صادق لاریجانی- قوه ی قضائیه دستشونه)، با آوردن رئیسی به عنوان رقیب اصلی روحانی، خیلی از رسانه های داخلی و خارجی، احتمال می دادند که رئیسی را از صندوقهای رأی در بیارن. ولی یا این تحلیلها اشتباه بود، یا خامنه‌ای به هر دلیل، ترجیح داد رأی بالای روحانی را بپذیره؛ و خطر نکنه که یک وقت بلای سال ۸۸ سرش نیاد. که دیگه تاریخ، قطعا همونطوری تکرار نمی شه!
 
کمپین انتخاباتی روحانی در دور دوم هم پُر از شعار یا حسین میرحسین بود، و روحانی هم مثل چهار سال پیش، وعده داد که برای آزادی رهبران جنبش سبز، همه سعی‌اش خواهد کرد. بماند که این‌ها فقط شعارِ رأی جمع کن است، و روحانی به عنوان رئیس جمهور، قدرت چنین کاری را ندارد.
 
در دوره خاتمی، به دو نفر از وزرای کابینه‌اش حمله کردند. مشاور رئیس جمهوری (سعید حجاریان) را ترور کردند. این هشدارها خاتمی را به عقب نشینی واداشت. ولی بنی صدر در زمان ریاست جمهوری، عقب نشینی نکرد.
 
این پاسدارها که بعدا بسیجی شدند و امروز، گروهی از آنان "افسران جنگ نرم" اسم گذاری شده‌اند، همان عواملِ "آتش به اختیار" مورد نظر آقای خامنه‌ای هستند. زمان خمینی و بعد از خمینی، همه آن‌ها از مراکز حکومتی سازمان داده می‌شدند. سال ۵۹ افزون بر این نمونه‌هایی که آقای بنی صدر نام بردند، برای مثال، فردی به نام "زهرا خانوم" بود که همیشه عده‌ای چماقدار و تیغ‌کش همراهش بودند، و کتابفروشی‌ها و سخنرانی‌ها را به هم می‌زد و ... کسی هم نمی‌دانست دقیقا از کجا حمایت می‌شود. وقتی مجله تهران مصور عکسی از او را در کنار صادق قطب زاده چاپ کرد، احتمال وابستگی او و چماقداران دور و برش به قطب زاده بین مردم شایع شد. بعدها، در دوره خامنه‌ای، انصار حزب الله در سال ۷۲ تشکیل شد و تا سال ۷۴، بودجه آن مستقیماً از بیت رهبری تأمین می‌شد. بعد قرارگاه عمار درست شد که الان بودجه‌اش را از بسیج می‌گیرد. بسیج که تا شش ماه پیش، رئیس‌اش محمدرضا نقدی عراقی بود که می‌گفت رهبران جنبش سبز باید اعدام شوند؛ الان رئیس آن غلامحسین غیب پرور است که می‌گوید رهبران جنبش سبز، نجس‌اند! باری، موقعی که بحرانِ هست، هر چیزی می‌تواند بهانه قرار گیرد. همین دوشنبه پیش، خامنه‌ای باز سعی کرد روحانی را ضایع کند. خامنه‌ای با صراحت، روحانی را با بنی صدر مقایسه می‌کند:
 
اما در ایرانِ بعد از انقلاب، مسأله دو قطبی سازی اجتماع، و خودی و غیرخودی از چه زمانی به وجود آمد؟ آقای بنی صدر در پاسخ به این سوال می‌گوید: "انصافاً هیچ کس به اندازه آقای خامنه‌ای این مسأله را شدت و قوت نبخشیده است. اول انقلاب بنا شد که سه نفر اعلامیه‌ای را امضا کنند و بدهند دست یک جمع – آقایان طالقانی و منتظری و اینجانب [بنی صدر]. بعد قرار شد رئیس حزب جمهوری اسلامی هم نظرش را به آن جمع بگوید. از طرف حزب، آقای خامنه‌ای آمد و جوابش این بود که "ما جبهه ملی و حزب ملت ایران را خودی نمی‌دانیم." همان زمان طرح محرمانه‌ای وجود داشت که الآن سندش رو شده؛ و آن طرح، استقرار یک حکومت استبدادی بر محور رهبر بود. و هدف از تأسیس حزب جمهوری اسلامی این بود که در آینده یک حزب واحد بشود و رهبر با کمکِ این حزب، کشور را مهار کند. می‌دانید که این حزب منحل شد و جایش را به سپاه داد؛ که شد حزب سیاسی و مسلط. هر گروهی غیر از آن حزب، غیرخودی محسوب می‌شد. اصولا در جمهوری اسلامی از ابتدا مسأله خودی و غیرخودی وجود داشت: امت حزب الله در برابر ضدانقلاب، گروهک‌ها، ملی‌گرایان، نهضت آزادی، در برابر منافقین، ... و بعد در برابر مراجعی که ولایت مطلقه را قبول نداشتند. تا رسید به دوران آقای خامنه‌ای و امت حزب الله در برابر دراویش، در برابر فتنه‌گرها، منتقدین، و ... هنوز هم ادامه دارد."
 
یکی از نکاتی که در مورد مقام ولایت فقیه مطرح است، این است که مقام نماینده خدا برایش قائلند – یک تنه هم سلطان است و یک تنه می‌خواهد حکومت کند، هم قدرتش را از ماوراء الطبیعه و خدا می‌گیرد، و با این شرایط هیچ بدیل و هم قد و قواره‌ای را در برابر خودش نمی‌تواند تحمل کند. آقای روحانی، در یکی از سخنرانی‌های اخیرش بعد از انتخابات – که هرگز از صدا و سیما هرگز پخش نشد – می‌گوید کار "آنها" این است که می‌خواهند یک عده را از صحنه دور کنند. روشن است که اشاره او به آقای خامنه‌ای است که سال‌ها تلاش کرد تا رفسنجانی را حذف کند و خودش همه کاره شود.
 
سؤآل این است که آیا یک رئیس جمهوری ضعیف در جمهوری اسلامی قابل تصور است؟ رئیس جمهوری که خامنه‌ای با او اختلاف پیدا نکند؟ و مثلا اگر ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری می‌شد، چنین چیزی قابل تصور بود؟ آقای بنی صدر در جواب می‌گوید:
 
"اگر آقای رئیسی هم رئیس جمهور می‌‎‌شد، آقای خامنه‌ای نمی‌توانست با او اختلاف پیدا نکند. به لحاظ این که رئیس جمهوری کارش این است که در برابر مردم قرار بگیرد و پاسخگو باشد، ولو این که مردم به او رأی نداده باشند. اما ولی مطلقه فقیه، وظیفه‌اش اعمال قدرت است؛ و این که می گوید قدرتش را از خدا گرفته، دروغ است – خداوند توانایی مطلق است – قدرت و زور را افراد ضعیف به کار می‌گیرند. خدا توانایی مطلق است. آقای خامنه‌ای نمی‌تواند بگوید که ولایت مطلقه به معنای قدرت و اعمال زور را از خدا گرفته؛ نه،این قطعاً از شیطان است. این دو مقام غیرممکن است با هم سازگاری کنند. حال اگر رهبر می‌خواهد که رئیس جمهوری کارهای خاصی را انجام دهد، که دستگاه اجرایی و اداری کشوردر برابر آن کارها مقاومت می‌کند، مسلم است که اختلاف پیش می‌آید. بعد رئیس جمهوری باید نظرات رهبر را به مردم بگوید، و مردم هم آن نظرات را قبول ندارند. حتی با احمدی نژاد هم که آقای خامنه‌ای گفت نظرش به او نزدیکتر است، اختلافات شدیدی پیدا کرد. وقتی رهبر حکم "آتش به اختیار" می‌دهد، غیر از این است که آشکارا می‌گوید من این قدر در اضطرارم، و امر و نهی‌هایم مثل سابق عمل نمی‌کند. پس شما به اختیار خود عمل کنید. مقام ولایت فقیه مقامی است که باید زور به کار ببرد.
+33
رأی دهید
-3

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۶۴
    zarduscht - فرانکفورت، آلمان

    از زمانی‌ که رهبر فرزانه دستور به آتش را صادر کرد. دیگر هیچ کس حریف این سرباز اسلام هاج آقا طوسی نمی‌‌شود. روزی بیست بار با بیرق آتشین اسلام به استخر شنا می‌‌رود.
    5
    49
    یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.