حسین الله‌کرم: جنوب شهر تهران به فهرست اصول‌گرایان رای نداد چون انقلابی نبود

مهسا صفایی- مصطفی داننده؛ عصر ایران 
پیگیرش که شدیم عراق بود، گفت: هر وقت برگشتم، خبر می دهم. خبر هم داد و گفت سوالاتت را بفرست. گفتیم چند محور است که می خواهیم حول و حوش آنها گپی دوستانه باشد. گفت: بدون سوال نمی آیم، چند سوال و محور را ارسال کردیم. برای گفتگو امروز و فردای زمانی و اینجا و آنجای مکانی بین ما در گرفت که نوع حجاب من هم البته مد نظر بود. بالاخره رضایت داد که به تحریریه بیاید، وقتی آمد دم در به استقبالش که رفتم، چشم انداختم تا ببینم موتورش کجاست و بگویم می تواند به داخل پارکینگ بیاورد اما موتور را ندیدم. پرسیدم موتور کجاست، گفت: با موتورم چکار داری اگر میخواستم ببینی که جلوی چشمت پارک می کردم، خندیدیم و به داخل دعوتش کردم. در کنار آسانسور اما من و خودش را متوقف کرد و گفت: چرا دفتر شما تابلو ندارد، من بالا نمی آیم. توضیحاتی دادم که قانع نشد و از ما اصرار و از حسین الله کرم انکار که نمی آیم، شاید اینجا مکان اطلاعاتی باشد گفتم؛ شما که دیگر نباید از مکان های اطلاعاتی ترسی داشته باشید و خلاصه با خواهش خوردن یک چای حالا که تا اینجا امده اید او را مجاب کردم به تحریریه عصر ایران بیاید. در مقابل استقبال و خوش آمدگویی سردبیر و همکاران دیگر پرسید: چرا اینجا تابلو ندارد. آقای محمدی توضیحاتی دادند اما انگار هنوز راضی نشده است به اتاق مصاحبه رفتیم.
در طی تلفن هایی که برای هماهنگ کردن گفتگو بین من و الله کرم اتفاق افتاده بود ترس و اضطرابی هم داشتم که چندین بار از دبیرم خواهش کرده بودم من را در این گفتگو تنها نگذارد. شاید هم بخاطر این بود که این گفتگو اولین مواجهه رودرویی بصورت سوال و جوابی بین من و او بود. تصویری که از الله کرم در ذهن من بود یک چماق دار بود که شاید حتی در جواب سلامم هم اول، کشیده ای نصیبم شود و بعد جواب بگیرم.
ظاهرش از دور برای من همیشه خشن و استرس برانگیز بود. داستان ها و اتفاقاتی هم شنیده بودم راجع به او که شاید مزید بر این دلهره بود. اما تا اینجا آنچه دیدم، علی رغم رویدادی که در مورد تابلوی دفتر اتفاق افتاد، حس ناخوشایندی نبود و هیجان برای گفتگو در من دو چندان شد. سعی داشت که صورتش را جدی و خشمگین نشان دهد اما بعضی اوقات کنترل این موضوع از دستش خارج می شد: « وقتی من و مصطفی داننده با حسین الله کرم به گفتگو نشستیم؛ قبل از ضبط گفتگو مکالمه ای همراه با شوخی و خنده بین ما صورت گرفت. مثلا به مصطفی داننده گفت: چون این همکار خانم شما به من می گوید؛ "حاج آقا" من هم می خواهم او را "حاج خانم" صدا کنم. داننده هم با خنده تایید کرد و گفت بله شما استادید و من دیگر او را حاج آقا صدا نکردم».
حسین الله کرم دفترچه و قلمش را برداشت. سوال ما را یادداشت و جواب خودش را هم می نوشت بعد از آن ما پاسخش به سوال را که از روی کاغذهایش می خواند، ضبط می کردیم.

مشروح گفت‌وگو عصر ایران با حسین الله کرم را در ادامه بخوانید
-هر کسی نسبت به شما و شخصیتتان ظن و برداشتی دارد که این برداشت ها مثبت و منفی های بسیاری را به همراه خود دارد، حسین الله کرم از زبان خودش به ما بگوید که کیست؟
بنده استاد و عضو هیات علمی دانشگاه هستم ، دارای دو مدرک دکتری مدیریت استراتژیک و علوم سیاسی هستم هدفم ارتقا و پیشرفت کشور برای رسیدن به تمدن اسلامی است.
-از بیوگرافی خود برای ما بیشتر بگویید؟
در خانواده پرجمعیت و مستضعف از جنوب شهر تهران هستم. مادر و پدرم هر دو اهل محله دروازه غار بودند اما خودم در محله مولوی به دنیا آمدم. چون شغل پدرم پاره دوزی بود از همان ششم دبستان به کارگری پرداختم تا کمک حال خانواده شوم. مادرم دوست داشت که پزشک شوم اما خودم دوست داشتم مهندس شوم لذا هم دیپلم فنی و هم طبیعی را گرفتم که اگر لازم شد و خواسته مادرم را خواستم دنبال کنم این کار را انجام دهم. چون خواهرم رشته پزشکی خواند، من دنبال مهندسی را گرفتم و سال دوم را که تمام کردم انقلاب شد. بعد از انقلاب، انقلاب فرهنگی و در نتیجه دنبال حرکت های انقلابی رفتم.
-گویا شما اهل ورزش بودید مثل پینگ پنگ و حتی شنیدم گفته بودید که حاضر نبودید با دخترها مسابقه دهید چون آنها ضعیف بودند نه از جنبه فقهی و این مسایل؟
پینگ پنگ یکی از علایق من بود به اکثر افراد آوانس می دادم تا چند ساندویچ از انها برای ناهارم ببرم. بازی دختر خانم ها ضعیف بود اگر چه می توانستم از انها راحت تر ببرم اما ترجیح می دادم از بچه هایی که پول بیشتری دارند ببرم. در ورزش های دیگر هم مثل فوتبال و والیبال امکان بازی برای دخترها وجود نداشت
-همین روحیه ورزشکاری باعث شد وارد انقلاب شوید معمولا کسانی که علاقه ای به ورزش ندارند آدم های محافظه کاری هستند، ورزشکاران روحیات مبارزه جویانه تری دارند سبقه ورزشی چقدر در کارهای انقلابی و جنگی شما موثر بود؟
روی انقلابی ام بیشتر ناشی از ایدئولوژی انقلاب بود که اشاره داشت به امام حسین و کربلا و عاشورا، اما شاید ورزش، جنوب شهری بودن و شکاف طبقاتی هم تاثیر گذار بود
-در فوتبال طرفدار چه تیمی هستید؟
پرسپولیس
-ممکن است علاقه شما به پرسپولیس به این خاطر باشد که تاج نماد دستگاه سلطنت بود یا نه صرفا به دلیل خود تیم پرسپولیس و یا شاید علی آقا پروین...
بچه های جنوب شهر عمدتا توجه زیادی به علی پروین داشتند اصلا علی پروین افتخار جنوب شهر محسوب می شد و من هم ابتدا به همین دلیل پرسپولیسی شدم اما بحث تاج و تیمسار خسروانی و حکومت بود که ما را بیشتر به سمت پرسپولیس جذب می کرد البته این روزها دیگر کمتر به این مسایل فکر می کنم. گرچه هنوز هم گهگاه بازی های پرسپولیس را می بینم ولی مثل آن زمان دیگر شور و هیجان ندارم آن موقع ها باخت پرسپولیس برایم باخت زندگی بود، شاید هم بخاطر سنم است.
-اهل استادیوم رفتن هم بودید؟
بله، ورزشگاه می رفتیم، شعار هم می دادیم البته ترجیح فعلی من تیم ملی است.
-اگر در همان موقع ها، همزمان یک سمت سیاسی و ورزشی به شما پیشنهاد می شد کدام را انتخاب می کردید؟
بعد از انقلاب کشور دچار بی ثباتی سیاسی شده بود بی ثباتی محلی و منطقه ای. در جنوب کشورمان جریانی وجود داشت به نام خلق عرب، کردستان، خلق ترک،و ... این ها به اشکال مختلف مورد حمایت سفارت امریکا بودند و علاوه بر آنها کارخانه ها و حیط های کارگری دست به اغتشاش می زدند بنابراین شاید سخت ترین جا در کردستان بود و من کردستان را انتخاب کردم بعد از دهه ۶۰ هم جنگ عراق شروع شد و افراد انقلابی جذب این گونه مبارزات می شدند. شاید شما از من کوی دانشگاه را شنیدید ولی در اوایل دهه ۶۰ دانشگاه تهران که تبدیل به ستاد گروهک ها شده بود هم من دیدم... بهرحال در این دهه همه فکر و ذکرم شهادت بود چون عنصر شهادت طلبی قوی ترین ارزش دوران بود. آن زمان هر کسی بعد از شش ماه شهید نمی شد ما می گفتیم که فلانی خالص نیست. لذا من از افراد خیلی ناخالصم که تا کنون زنده ماندم به همین جهت اگر پیشنهاد می کردند که سمت سیاسی یا ورزشی بگیرم، هیچکدام را قبول نمی کردم و به دنبال انجام وظیفه در میادین جنگ می رفتم. اتفاقا در بازپس گیری خرمشهر هم یکی از فرماندهان بودم و یکی از افتخاراتم این است که در آن روز آزاد سازی خرمشهر من هم حضور داشتم.
...........
گوشی آیفون استاد الله کرم زیاد زنگ می خورد و بالاخره مجبور شد که یکی از آنها را که فوری بود جواب دهد. بعد که تلفن را قطع کرد، گفت: خب من باید فورا بروم و بابت اینکه جلسه مصاحبه را ترک می کنم بار دیگر که آمدم اجازه می دهم؛" با موتور من عکس بیندازید" فهمیدیم این موتور برای او حکم امضایش را دارد و رفت....
بخش دوم صحبت های ما با حسین الله کرم با فاصله چند روز انجام شد، این بار "وسپایش" را به پارکینگ ساختمان آورد. فکر کردم این یعنی اعتمادش به ما جلب شده و تحریریه ما دیگر حکم یک مکان اطلاعاتی را برای او ندارد.
برای پذیرایی کیک های تی تاپ هم روی میز بود. در موقع نوشتن پاسخش به اولین سوال یکی را باز کردیم و تعارف زدیم. خندید و گفت: پس ساندیس هایش کو و قس علی هذا در مورد کیک و ساندیس...
او دیگر دوست نداشت مصاحبه در مورد دوران جوانی‌اش ادامه پیدا کند به خاطر همین ادامه مصاحبه مسیر دیگری را طی کرد.
بخش دوم گفتگو:
-آقای کرباسچی در تحلیلی گفتند؛ که «خوشحالیم که آقای الله کرم نیز وارد انتخابات شده اند ورود ایشان نشان دهنده این است که ساز و کار دموکراسی و تحزب را پذیرفته اند»، مگر نگاه شما به دموکراسی چگونه است؟
من از آقای کرباسچی تعجب می کنم که چنین حرفی را می زند که الله کرم و امثال الله کرم آیا دموکراسی را قبول دارند یا خیر. چرا که انقلاب اسلامی از بدو پیروزی خود به دنبال برگزاری رفراندوم از طریق رای مردم بود. به طوری که حداکثر ۵۰ روز بعد از پیروزی این رفراندوم را برگزار کرد که در آن ۹۸ درصد از مردم از طریق رفراندوم نوع ساختار سیاسی کشور ما رای دادند.
بعد از آن انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی و همه پرسی آن، انتخابات ریاست جمهوری و مجلس به بهترین شکل نشان دهنده حضور مردم بود که در نهایت کشور ما کمتر از یک سال دارای رییس جمهور منتخب مردم شد. از این رو برای امثال بنده که در کوران آن انتخابات حداقل نقش تامین امنیت انتخابات را داشتیم چطور ممکن است که دموکراسی اسلامی را نپذیریم؟ ضمن آنکه دموکراسی یک ظرف است که مظروف هایی مانند سوسیالیسم، لیبرالیسم و امثال آن را در درون خود جای داده است و در ایران کنونی نیز اسلام را به عنوان مظروف پذیرفته است. البته اگر نظر آقای کرباسچی دموکراسی صرف بدون مظروف ایدئولوژیک آن یعنی اسلام است، بله من با آن میانه خوبی ندارم.
-حسین الله کرم به عنوان یک نامزد مستقل ثبت نام کرده یا به عنوان نامزد حزبی و جریانی وارد انتخابات شده است بطور واضح تر شما به عنوان نامزد اصولگرایان حضور دارید یا نماینده یک گفتمان تازه در انتخابات شورای شهر..
ساختار های حزبی یا ساختار تشکیلاتی در کشور ما به طور عمده دو جریان اصول گرا و اصلاح طلب را ساخته اند، اما بارها دچار فروپاشی شده اند به طوری که اصلاح طلب ها آن را به محافظه کار، اصلاح طلب تقلیل دادند و اصول گراها نیز آن را به اصول گرا، تجدید نظر طلب تغییر دادند. در حال حاضر نیز رهبری آن را ناکارآمد می داند و معتقد است که اشرافی گری حاکم بر این دو جناح ما را به سمت ساختار انقلابی، غیر انقلابی می برد از این رو بنده خود را جزء جریان انقلابی می دانم که عناصری مانند ولایت مداری، ساده زیستی، عدالت خواهی، استکبار ستیزی ومعنویت گرایی را در بطن خودش دارد.
-یعنی بر اساس این تعریف، دو جناح اصول گرایی، اصلاح طلبی مصطلح در جامعه جزء گفتمان انقلابی نیستند؟
من اینطور فکر نمی کنم چرا که دوگانه انقلابی و غیر انقلابی از میان این دو جریان به وجود آمده که تفاوت عمده آنها در عناصری که قبلا برشمردم یعنی ولایت مداری، ساده زیستی، عدالت خواهی، استکبار ستیزی و معنویت گرایی است. به نظر من دو عنصر عمده غیر انقلابی عبارت است از غرب گرایی و اشرافی گری است.
-آقای دکتر شما در شهری اقدام به ثبت نام شورای شهر کردید که بعد از سال ۷۶ معروف به شهر اصلاح طلب ها است و می گویند که رای اکثریت این شهر به جریان اصلاحات است، انتخابات ۸۸، ۹۲، مجلس و مجلس خبرگان گواهی بر این ادعاست، با توجه به برداشتی که جریان اصلاحات از شما دارد و اینکه یک فهرست قوی هم از جریان اصلاحات در انتخابات شرکت می کنند، فکر می کنید بتوانید رای مردم تهران را به سمت خود جذب کنید؟
گرچه پیروزی اصولگرایان در انتخابات خبرگان چهارم، شورای دوم، مجلس هفتم و جمهوری نهم حرف شما را رد می کند اما به انتخابات ۹۲ و ۹۴ می پردازم که بر طبق گفته شما اصلاح طلب ها حداقل در انتخابات مجلس به طور کامل پیروز شدند. اگر سقف رای آنها را برای آقای عارف یک میلیون و ششصد بدانیم و یا کف رای آنها در لیست امید را یک میلیون صد هزار نفر بدانیم، سقف رای اصول گرایان همان یک میلیون و صد هزار نفر کف رای های لیست امید بود از این رو فاصله آنها تقریبا پانصد هزار نفر بوده است این در حالی ست که حداقل ششصد هزار نفر از جنوب شهر رای ندادند. اگر بپذیریم که این ششصد هزار نفر نقطه هدفشان به سمت اصول گراها خواهد بود می توانیم، بگوییم که اگر رای می دادند این وضعیت حتما متفاوت بود.
اما اینکه چرا این ششصد هزار نفر جنوب شهر رای ندادند شاید مهم باشد، این موضوع به این دلیل بود که لیست اصول گرایان انقلابی نبود، لیست اصول گرایان از یک طرف شامل افرادی بود که حامی برجام بود و همچنین شامل افرادی بود که مخالف و ضد برجام بود یعنی آقای نبویان در آن لیست ضد برجام است و آقای مظفر در آن لیست موافق برجام است. در این لیست ما افرادی ساده زیست داشتیم که در کنار افرادی قرار گرفته بودند که اشرافی زندگی می کردند، بنابراین این لیست یک لیست انقلابی نبود و در نتیجه مورد توجه جنوب شهر واقع نشد. به نظر می رسد که اگر ما در شورای شهر اسلامی بتوانیم یک لیست انقلابی ارائه کنیم، وضعیت متفاوت خواهد بود.
-یعنی هر کس موافق برجام است غیر انقلابی محسوب می شود؟ اگر ممکن است تعریف خودتان را از انقلابی بودن ارائه کنید و بگویید که مرز تشخیص انقلابی از غیر انقلابی کجاست؟
به نظرم در طول مصاحبه به مطالب بنده بی توجهی می شود. چرا که عناصر انقلابی شامل ولایت مداری، ساده زیستی، عدالت خواهی، استکبار ستیزی ومعنویت گرایی و حمایت از مظلومین را گفته ام و همچنین عناصر غیر انقلابی یعنی غرب گرایی و اشرافی گری را نیز مطرح کردم. اما به نظرم می رسد که باید تعریف ساده تری را بیان کنم؛ " انقلابی طرفدار تغییر وضع موجود است در حالی که جریان غیر انقلابی همان گفتمان محافظه کاری است که حافظ وضع موجود است" این دو نگرش از ابتدای پیروزی انقلاب شکل گرفت. جریان انقلابی و محافظه کار معتقد شد که ما علیه استبداد انقلاب کردیم و بنابراین باید بعد از انقلاب کشور را اداره کنیم، به عبارتی محافظه کاران معتقد به ختم انقلاب بودند در حالی که جریان انقلابی معتقد بود تا زمانی که جریان استکبار جهانی هست امکان بازتولید استبداد در داخل همواره وجود دارد از این رو انقلاب را به مانند یک کوه آتشفشان تشبیه کردند و در تصرف لانه جاسوسی به سمت آن حرکت کردند و آن را انقلاب دوم نامگذاری کردند.
اکنون نیز طرفداران انقلاب دائمی هستند و انقلاب دائمی را تا رسیدن به تمدن اسلامی ادامه خواهند داد. اما در پاسخ به اینکه آیا طرفداران برجام جزیی از جریان انقلاب هستند، من معتقدم که جریان غیر انقلابی با گفتمان محافظه کاری دیدگاهش به غرب یک دیدگاه استکباری نیست، با همین اشتباه بود که برجام را پذیرفتند و اکنون متوجه شده اند که آمریکا به تعهداتش عمل نمی کند و همچنان استکبار است.
- برجام مورد تایید مقام معظم رهبری بود و ایشان آن را تایید کردند.
اگر برجام را هزینه استکباری بودن آمریکا ببینیم که اکنون هم رخ داده است، با اجازه رهبری بوده است اما اگر آن را علی برکت الله، فتح الفتوح، آفتاب تابان و ابر باران زا بدانیم درحالی که هیچ نفعی از آن به ملت نرسیده است مطمئنا مورد تایید رهبری نیست.
-اگر شما نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودید و مردم هم به شما رای می دادند، به عنوان رییس جمهور کشور با برجام چه کار می کردید؟
همانطور که گفتم، سیاست کلی نظام با رهبری است و قوه مجریه و دیگر قوا باید آن را اجرا کنند، بر همین اساس اگر ترامپ آن را پاره کند ما آن را آتش می زنیم.
-اگر به ادامه بحث کاندیداتوری شما برگردیم؛ فکر می کنم سال ۸۹اولین انتقاد شما به آقای قالیباف انجام شد. مراسم شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بود که شما گفتید: «چرا تبلیغات مناسبی برای این مناسبت در سطح شهر صورت نگرفته است» ، بعد از آن نیز شما چندین بار به شهرداری انتقاد داشتید. عملکرد شهرداری تا چه اندازه بر تصمیم ورود شما به شورای شهر تاثیر گذار بوده است؟
جریان انقلابی در حال حاضر سه رویکرد مدرنیزم اسلامی توسط آقای قالیباف، حمایت از محرومین توسط آقای رییسی و احمدی نژاد و در نهایت گفتمان انقلابی زاکانی برخوردار است البته این سه بخش هم پوشانی هایی نیز با هم دارند. به این ترتیب انتقاد بنده به مدرنیزم اسلامی در چارچوب گفتمان انقلابی بود، از آنجا که مدرنیزم اسلامی نشان گر کارآمدی جریان انقلاب اسلامی است مورد انتقاد بنده واقع نشد بلکه انتقادم به کم توجهی شهرداری به فرهنگ انقلابی درآن زمان بود که بعد ها این موضوع با تجدید نظر در شهرداری مورد توجه قرار گرفت.
-به کدام بخش از عملکرد آقای قالیباف نقد دارید؟
اگر انتقاد بنده را همچنان دنبال می کنید، باید بگویم که انتقاد بنده به بی توجهی شهرداری به فرهنگ انقلابی و بازتولید آن بعد از جنگ بود که با انتقاد اینجانب، شهرداری نسبت به آن تجدید نظر کرد. اما اگر عملکرد قالیباف را فرضا در حوزه های دیگر مانند کارآمدی یا ناکارآمدی ایشان در جریان واقعه پلاسکو را دنبال می کنید، باید بگویم که در پلاسکو، دولت، مالکین و شهرداری سه ضلع آن فاجعه بودند که هر یک قابل بررسی است.
-به نظر می رسد سوال و جواب های ما در رابطه با شورا و شهردار همه به یک جهت خاص منتهی می شود، پس بگذریم و ارزیابی شما را از عملکرد آقای روحانی در چهارسال گذشته جویا شویم؟
استراتژی روحانی بر یک هدف اساسی به نام رفع تحریم ها قرارداده شد، از این رو در همین راستا نیز عملکرد دولت قابل ارزیابی است. ابزار سیاسی ایشان بر اساس مذاکره با کد خدا یعنی آمریکا در چارچوب معروف ۱+۵ قرار گرفت. آقای روحانی در سال ۸۲ متوجه شده بود که اروپایی ها در مقابل تشر آمریکا کوتاه آمدند و به تعهداتش عمل نکرد از این رو روحانی بحث گفت و گو با کدخدا را مطرح کرد.
در این مسیر روش آقای روحانی معروف به لبخند در دیپلماسی با آمریکا بود از آنجا که نتیجه برجام بیشتر در برداشته شدن شش قطع نامه شورای امنیت، اتمی ماندن، افزایش فروش نفت و خرید سه ایرباس بود، نمی تواند نمره قبولی بگیرد. زیرا از یک سو آمریکا به تعهد اصلی خود یعنی برداشتن تحریم های مالی، بانکی عمل نکرده و آن را منتهی به پذیرش FATF نمود، از طرف دیگر ارزش دستاورد های فوق ذکر نیز زیر سوال است.
اگر ایشان سه ایرباس به کشور وارد کرد، صاحب هواپیمایی آتا حداقل ۱۵ فروند وارد کرد، اگر ایشان به برداشتن شش قطع نامه افتخار می کند و آن را به مصابه برداشتن سایه جنگ از سر کشور می داند، باید گفت: که این شش قطع نامه در ماده ۳۹ و ۴۰ فصل هفت بوده است در حالی که اگر این قطع نامه ها در ماده ۴۲ فصل هفت بود حرف های ایشان را می توانستیم، بپذیریم.
ضمن آنکه افزایش فروش نفت و عدم برگرداندن پول آن بلای جان کشور شد، زیرا منجر به وارداتی شد که توان تولید کشور را به شدت کاهش و بیکاری را افزایش داد. ضمن آنکه اتمی ماندن در حالی قابل قبول است که آنها این توان را به ما می دادند نه آنکه فقط به رسمیت بشناسند.
-اما اعتقاد آقای روحانی و تیم مذاکره کننده این است که برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشت. یعنی اگر آن تفکری که باعث ایجاد تحریم ها شد ادامه پیدا می کرد، شاید حمله نظامی هم در دستور کار جامعه جهانی قرار می گرفت و ما در آینده مشمول ماده ۴۱ هم می شدیم به عبارتی اعتقاد آنها این است که برجام پیشگیری برای وقوع چنین اتفاقی بود.
اگر پیش فرض شما بر اساس توانمندی آمریکا در جنگ قرار دارد و بازدارندگی اتمی، موشکی و منطقه ای ایران را نادیده می گیرید حرف شما درست است اما اساسا آمریکای اوباما به دلیل مشکلات از جمله جنبش وال استریت و بدهی نزدیک بیست هزار میلیارد دلار پیروزی بدست آمده در عراق را رها کرد تا هزینه هایش را کاهش دهد، بنابراین آمریکا توان وارد شدن به یک جنگ جدید آن هم با ایران قدرتمند را نداشت. ضمن اینکه اوباما و کری بارها گفتندکه؛ چون تکنولوژی هسته ای در ایران بومی شده است با جنگ قابل از بین رفتن نیست و تنها با مذاکره می توان آن را مهار کرد.
-باید توجه کنیم که بعد از اوباما، شخصی به نام ترامپ روی کار آمده است که به اعتقاد برخی یک دیوانه تمام عیار است و شاید اگر برجام نبود او به ایران حمله می کرد. با توجه به این موضوع ما در شرایط جدید می توانیم قدر برجام را بدانیم که توانسته است افساری به رفتار ایالات متحده بزند و این کشور را در برابر جهانیان پاسخگو کنیم. در حال حاضر اگر آمریکا بخواهد برجام را لغو کند و یا بخواهد کاری خلاف جامعه جهانی انجام دهد باید به کشور های اروپایی پاسخ دهد چرا که برجام یک قرارداد دو جانبه میان ایران و آمریکا نیست بلکه یک قرارداد چند جانبه بین شش کشور قدرتمند جهان با ایران است.
همانطور که در سوال قبلی توضیح دادم بنده دیپلماسی را یکی از ابزار دستیابی به اهداف ملی و همچنین استراتژی آقای روحانی می دانم اما آنکه دستاورد دیپلماسی برجامی را دستیابی به هدف اصلی آقای روحانی بدانم، مخالفم زیرا حداقل نتوانست تحریم های مالی و بانکی که اساس تحریم ها بود را بردارد.
ضمن آنکه شما ترامپ را دیوانه می دانید که شاید این حرف توهین به نیمی از مردم آمریکا باشد که حداقل با این حرف شما مخالفم و به هر حال ترامپ عملا عنوان کرد که هدفش نگاه داشتن تولید و شغل برای آمریکایی ها هست، نه جنگ با ایران و دیگران و حتی جنگ با سوریه را نیز نپذیرفت او معتقد است که تولید شغل بخصوص برای سفید پوستان هدف اصلی اوست و او حتی بعد از روی کار آمد حاضر نشد وعده خود بر علیه برجامی که شعار پاره کردنش را داده بود اجرا کند زیرا باید پاسخگوی جامعه جهانی باشد و از نظر من عدم پاره کردن برجام این بود که اصلی ترین هدف برجام یعنی برداشته شدن تحریم ها محقق نشده بود.
-سه موضوع به نظر من می رسد که برای باز کردن محتوا و منظور خدمت شما عرض کنم بخشی از تحریم های پولی و بانکی نسبت به تحریم های غیر هسته ای است، یعنی تحریم هایی که مربوط به حقوق بشر و بخش های دیگر می شود این درحالی است که برجام یک تعهد هسته ای است و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند مذاکره با آمریکا فقط در زمینه هسته ای انجام شده است. در خصوص دیوانه خواندن ترامپ که آن را بی احترامی به مردم آمریکا دانستید باید بگویم که بسیاری از نزدیکان شما حسن روحانی را غیر انقلابی میخوانند، کسی که برای نظام زحمت کشیده و از نظر شورای نگهبان تایید صلاحیت شده و وارد عرصه شده و از طریق مردم رای آورده است. این غیر انقلابی خواندن حسن روحانی بی احترامی به ۵۰ درصد از مردمی که به او رای داده اند نیست؟
در مورد حمله ترامپ هم ما دیدیم که ترامپ به سوریه حمله کرد و در حال حاضر نیز بسیاری از ناوهای آمریکایی وارد شرق دور شده اند و احتمال یک برخورد شدید با کره شمالی وجود دارد. بنابراین تصمیمات آقای ترامپ نشان می دهد که او فردی است که در لحظه تصمیم می گیرد، یعنی بدون مشورت با جامعه جهانی و حتی مشورت با کنگره خودشان تصمیماتی می گیرد که می تواند کل جهان را شوکه کند.
شما به خوبی، خود و جریان محافظه کاری را به دام انداختید چرا که جریان محافظه کاری معتقد است که پس از برجام همه تحریم های هسته ای، موشکی، نظامی و مالی و بانکی برداشته می شود. حرف ما هم این است که چرا باید مردم را برای رسیدن به قدرت فریب داد؟ شاید فریب اول در انتخابات ریاست جمهوری را بر اساس ناتوانی و عدم شناخت جامعه بین المللی بتوان از جریان محافظه کاری پذیرفت، اما فریب دوم قابل قبول نیست که بگویند برجام همه تحریم ها را برخواهد داشت. شاید هدف آنها این بود که انتخابات خبرگان و مجلس سال ۹۲ را از آن خود کنند تا بتوانند در تعیین رهبری آتی نقش اساسی ایفا کنند. ازاین رو شاید شما به دام افتادید اما جریان محافظه کاری به دام نیفتاد، هدف آنها فراتر از آن چیزی است که شما فکر می کنید.
در مورد توهین این جانب به آقای روحانی که وی را غیر انقلابی نامیدم باید بگویم که او در مجلس سوم با تشکیل مجمع عقلا خودش را غیر انقلابی معرفی کرد و احتیاجی به توهین اینجانب ندارد.
در مورد حمله ترامپ باید بگویم که ترامپ جرات حمله زمینی را ندارد وفکر می کند می تواند بزند و فرار کند. از این رو امتحان بعدی او قابل توجه خواهد بود، زیرا از یک طرف دیمونا که مرکز اتمی اسراییل است در دسترس موشک های حزب الله و ایران است و از طرف دیگر ناوهای جنگی با بیش از دویست هواپیمای جنگی به قعر ب های نیلگون خلیج فارس خواهد رفت. البته هر گونه عملکرد ایران در چارچوب بازدارندگی خواهد بود. در مورد حمله به سوریه و زدن بمب مادر به افغانستان و تحرک ناوها به سمت کره شمالی را می توانم در چارچوب ایجاد دو قطبی جنگ و صلح در ایران ارزیابی کنم، زیرا رییس سازمان سی آی ای اکنون به مصابه دفتر تبلیغاتی جریان محافظه کاری عمل می کند تا مردم ایران را برای ترساندن از ترامپ به رای دادن به روحانی مجبور سازند.
-آقای الله کرم شما به مجمع عقلا در مجلس سوم اشاره کردید. بر اساس شناختی که از شما دارم شما در انتخابات مجلس چهارم، پنجم و ششم به لیستی رای داده اید که آقای روحانی در آن حضور داشته است، یعنی لیست جامعه روحانیت مبارز که در مقابل مجمع روحانیت مبارز قرار می گیرد. یعنی شما در سه انتخابات به آقای روحانی غیر انقلابی رای داده اید با توجه به اینکه می گویید در آن زمان غیر انقلابی بودنش را مشخص کرده بود این تناقض چه توضیحی دارد؟ و اینکه امروز آمریکا به کره شمالی ناو می فرستد که ایران را تهدید کند، نشانه قدرت امروز ایران نیست؟ اینکه عربستان و اسراییل از موفقیت های ایران در عرصه بین المللی عصبانی هستند و منافع خود را در مقابل ایرانی که بتواند با کشور های اروپایی رابطه خوبی داشته باشد، در خطر می بینند، این نشان از موفقیت دیپلماسی آقای روحانی در عرصه بین المللی نیست؟
گرچه سوال شما را نوعی تفتیش عقاید می دانم اما به آن پاسخ می دهم. موضع مسئولین ایران در فضای اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد همچنان ضد آمریکایی بود، و اساسا رویکردها بر اساس آرمانگرایی و واقع گرایی تقسیم می شد، به طوری که هنوز هیچ یک از جریان ها به سمت عملگرایی نرفته بودند. در مورد فرستادن ناوها به سمت کره شمالی گفتم که این کار برای ترساندن مردم ایران است تا به روحانی رای دهند تا جنگ نشود، ضمن اینکه می تواند برای محاصره دریای چین و در مقابل چین نیز باشد. اتحاد کنونی اعراب و آمریکا و بحث تشکیل ناتوی عربی اساس به دلیل وابستگی سران اعراب است، غرب می خواهد با کمک آنها و با پول آنها جلوی نفوذ ایران در منطقه را از طریق ناتوی عربی بگیرد. این در حالی است که استراتژی بین قاره ای منافع اعراب را نیز تامین خواهد کرد.
-شما در سال های مختلف از افرادی حمایت کردید که زمانی نماد انقلابی گری بودند، برای مثال شما در سال ۷۶ از آقای ناطق حمایت کردید در برابر آقای خاتمی، سال ۸۴ از احمدی نژاد در برابر هاشمی و ۸۸ نیز از احمدی نژاد در برابر موسوی حمایت کردید. به نظر شما این افراد از مسیر انقلاب خارج شده بودند. سوال من این است که چرا زمانی از افرادی حمایت می کردید که از مسیر انقلاب خارج بودند؟ آیا شناخت شما مشکل داشته است یا اتفاق دیگری افتاده است؟ برای مثال شما از یک فرد در انتخابات حمایت می کنید، از کجا بدانیم که فردا همین فرد وارد ضد انقلاب نشود؟
امام راحل ملاک را وضع حال افراد شمردند از این رو اگر افرادی در زمانی انقلابی و آن عناصر ارائه شده را داشتند و امروز از فضای انقلابی خارج شده اند، غیر انقلابی لقب می گیرند. لذا ملاک بنده حال فعلی افراد است.
-جوانی که شما را رهبر معنوی خودش می داند و با خود می گوید که آقای الله کرم در سال ۷۶، ۸۴، ۸۸ به افرادی اعتماد کردند که در آینده ضد انقلابی شدند. این جوان چگونه به شما اعتماد کند؟
بنده فکر نمی کنم که اینجانب رهبر معنوی فردی باشم اما اگر این احتمال را از سوی شما بپذیرم آنها باید بدانند که ملاک وضع فعلی افراد است. این وضعیت در صدر اسلام هم رخ داد. افراد انقلابی مانند طلحه و زبیر به دلیل گرایش به اشرافی گری تبدیل به نیروی های غیر انقلابی شدند و حضرت علی هم با آنها در زمان انقلابی بودن همراه بود، در حالیکه در جنگ جمل با آنها مبارزه کرد.
-از این مسائل عبور کنیم و به ماجرای ورود احمدی نژاد به انتخابات برسیم. شما در سال‌های نه چندان دور از حامیان احمدی نژاد بودید و به نظر می‌رسد امروز...
دیدگاه خود در مورد احمدی نژاد را در اینستاگرام مطرح کردم، می توانید به آن مراجعه کنید. ....
البته این سوال در چند بخش ادامه پیدا می کرد و پاسخ شما در ایسنتاگرام از تمام ابعاد بررسی نشده است
-بحث ما تازه داشت به جاهای خوبی می رسد. بستر شکافتن خیلی از داستان های شنیده شده و اتفاق افتاده در بین ما ایجاد شد که دوباره استاد الله کرم مجبور شد جلسه مصاحبه را ترک کند.
برای اینکه مصاحبه ابتر نماند از او می‌خواهیم قبل از رفتن نظرش را در مورد چند اسم بگوید.
آیت الله هاشمی: انقلابی تغییر ماهیت داده
محمد جواد ظریف: فردی که در تمام ناکامی های ایران شریک بوده است
سید محمدخاتمی: راس فتنه
قالیباف: مدرنیزم اسلامی
اصغر فرهادی: پر کننده پازل غرب
مهدی کروبی: انقلابی پشیمان
فائزه هاشمی: آقازاده
میرحسین موسوی: انقلابی دیروز، فتنه گر امروز
بابک زنجانی: غارتگر بیت المال
حسن روحانی: محافظه کار
ابراهیم رییسی: همیشه انقلابی
بهزاد نبوی: نفوذی
بحث ما تازه داشت به جاهای خوبی می رسد. بستر شکافتن خیلی از داستان های شنیده شده و اتفاق افتاده در بین ما ایجاد شد که دوباره استاد الله کرم مجبور شد جلسه مصاحبه را ترک کند. اما ما منتظریم که باز هم ایشان به دفتر ما بیایند چون دیگر دلهره ای برای سوال و جواب از او نداریم. البته شاید این خونسردی به دلیل آرامش حاکم بر فضای جامعه هم است؛ او ایدئولوژی خود را در معرض خطر نمی بیند اما چنانچه احساس کند تفکرش جایی در مورد تهدید قرار گرفته، باز هم ممکن است دلمان از شنیدن نامش بریزد او خود را یک انقلابی می داند که در بزنگاه ها حضورش را برجسته می کند. آنچه که در این گفتگو از الله کرم دیدیم، لایه ای از شخصیتش بود که ترجیح او پنهان کردن این لایه در ملاعام است.
+3
رأی دهید
-57

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    شب تاب - یوکوهاما، ژاپن
    ان غُلاب ٥٧ در حقیقت با کوشش وحماقت مردم جنوب شهر تهران بثمر رسید! ولى طى ٣٨ سال پایرهنه هاى جنوب شهر که همیشه خمینى و دیگر فرصت طلبها از آنها بعنوان صاحبان ان غلاب یاد میکردند پابرهنه که هیچ تومبانشون رو هم از دست دادند! احمق کسى است که از یک جا دوبار یا بیشتر گزیده بشه! حالا این اکبیرى یا تئوریسین چماق اینطورى ابراز فضله میکنه!
    7
    26
    ‌سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    raha1984 - هامبورگ، آلمان
    ب روح خودتون و انقلابتون
    9
    28
    ‌سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    مدافع حق - مادرید، اسپانیا
    اقاى دکتر!!!!همون حاجى اونم بدون پسوند اقا بیشتر میاد بهش. مرتیکه یابو
    1
    13
    ‌سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    Dara20 - تهران، ایران
    تو استاد لمپنی و آدمکشی و عربده کشی هستی‌ اوباش خان جناب کرم الله. تک تک شماها را باید بخاطر جنایات بیشماری که بر علیه ملت ایران در حاکمیت پلید رژیم فاسد اسلامی مرتکب شدید به دار مجازات آویزان کنند. تو شعبان بی‌ مخ حکومت آخوندی هستی‌ و ارزش تو حتی از یک پشکل گوسفند کمتر است.
    0
    11
    ‌سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.