مرد میانسال که به اتهام قتل باجناقش در زندان به سر میبرد، پس از یک سال، اعترافاتش را پس گرفت و مدعی شد در معاملهای با همسر مقتول، جنایت را پذیرفته است.
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، 25 اردیبهشت سال گذشته، خبر قتل مردی در محله سعادتآباد تهران، بازپرس ویژه قتل و تیم پلیس آگاهی تهران را به محل جنایت کشاند. بررسیهای مقدماتی نشان میداد قربانی مو جوگندمی، با ضربه جسمی نوک تیز، هنگامی که در خواب بوده به قتل رسیده است. همسر مقتول که تنها شاهد جنایت بود، به کارآگاهان گفت: «10 روز قبل شوهر خواهرم «پرویز» به خانه ما آمد و گفت با خواهرم مشکل پیدا کرده و چون بیکار بود از شوهرم «شایان» خواست تا برایش کاری دست و پا کند. چند روزی در خانه ما بود تا اینکه صبح امروز با صدای فریاد همسرم از خواب پریدم. همان موقع پرویز را دیدم که با چاقویی خونآلود در دستش روی سینه شوهرم نشسته است. وقتی مرا دید به طرفم حملهور شد و خواست خفهام کند که دستش را گاز گرفتم و رهایم کرد. او که معتاد بود در چشم به هم زدنی همه طلاها و پولهایم را با خود برد و فرار کرد. لحظاتی بعد هم از همسایهها کمک خواستم.»
با اظهارات این زن تحقیقات برای دستگیری پرویز آغاز شد اما مرد میانسال صبح روز بعد از جنایت با پای خود نزد پلیس رفت و به قتل اعتراف کرد. با اعترافهای صریح متهم و بازسازی صحنه جنایت، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری تهران ارجاع شد. اما پرویز در حضور قضات، قتل را انکار کرد و مدعی شد فریب وعدههای مالی همسر مقتول را خورده و به همین خاطر قتل را به گردن گرفته است.
در پی اعترافات جدید متهم، پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه سوم دادسرای امور جنایی ارجاع شد. متهم وقتی در برابر بازپرس محسن مدیرروستا ایستاد، گفت: «من قاتل نیستم. شب حادثه شایان و همسرش را به محل عروسی رساندم و خودم به سراغ خرید تریاک رفتم. بعد از مصرف مواد دنبالشان رفتم و شب در خانه آنها ماندم. شایان و همسرش مدتها بود که با هم اختلاف داشتند و حتی همسایهها نیز از این موضوع خبر داشتند. خواهر زنم در یک بیمارستان کار میکرد و موقعیت خوبی داشت اما شایان همواره در حرفهایش، او را تحقیر میکرد. من همیشه این رفتار بد او را گوشزد میکردم اما گوشش بدهکار نبود. آن شب مثل بقیه شبها با شایان در یک اتاق خوابیدم. اما صبح وقتی با فریادش از خواب پریدم خواهرزنم را دیدم که با چاقویی خونین بالای سرش بود. رنگش پریده بود. من هم حسابی ترسیده بودم. فوری برایش آب آوردم. شایان کشته شده بود و خواهر زنم دستپاچه و نگران بود. او به من گفت اگر قتل را بپذیرم حاضر است هر چه طلا و پول نقد داخل خانه دارد به من بدهد. حتی گفت ٢٠٠ میلیون تومان به حسابم واریز میکند و پول اجاره خانه پسرم را هم میدهد. من هم که تمام زندگیام را باخته بودم پیشنهادش را قبول کردم. فردای آن روز وقتی خبر قتل شایان را در روزنامهها خواندم تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. اما او در طول این یک سال هیچ کدام از وعدههایش را عملی نکرد و به همین خاطر تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.»
متهم در دفاع از خود ادامه داد: «اگر من قاتل بودم او را هم که تنها شاهد ماجرا بود میکشتم. از طرفی همسر شایان گفته که من میخواستم خفهاش کنم. اما اگر اینطور بود که او گفته ، پس چرا زمانی که از آپارتمان خارج شدم و دو مرد همسایه مرا دیدند او سکوت کرده بود.»باتوجه به اظهارات متهم، بازپرس مدیرروستا دستور مواجهه حضوری همسر شایان و متهم پرونده را صادر کرد تا ابهامهای موجود در پرونده فاش شود.