ثبت نام محمود احمدینژاد برای شرکت در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری را باید یکی از شگفتانگیزترین اقدامات کسی دانست که به انجام کارها و گفتن سخنان غیرمنتظره شهره است. اهمیت اقدام آقای احمدی نژاد، به طور مشخص در نادیده گرفتن تمام عیار نظر آیتالله علی خامنهای است. اما او چرا باید دست به اقدامی بزند که پیشبینی نتیجهاش دشوار نیست؟
فارغ از اینکه منع نامزدی او از سوی آقای خامنهای یک دستور یا یک توصیه قلمداد شود، نادیده گرفتن نظری که ابتدا به طور خصوصی و سپس به طور علنی و با تاکید از سوی آقای خامنهای مطرح شده، اقدامی نامتعارف در جمهوری اسلامی به حساب میآید.
البته این اولین بار نیست که آقای احمدینژاد تقابل یا دستکم مقاومت خود را در برابر نظر و دستور رهبر جمهوری اسلامی به نمایش میگذارد. او پیشتر هم چنین کرده بود از جمله بر سر انتصاب اسفندیار رحیم مشایی و سپس اختلاف بر سر ادامه وزارت حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات که به خانهنشینی یازده روزه آقای احمدی نژاد انجامید؛ اما در آن هنگام او در مقام رییس جمهوری بود و باور همگانی این بود که از حمایت بیچون و چرای آیتالله خامنهای برخوردار است.
اولین واکنشها به ثبت نام محمود احمدینژاد از سوی اصولگرایان نشان میدهد که این وضعیت اکنون تغییر کرده است، اما آیا آقای احمدینژاد هنوز از پشتوانههایی در درون ساختار قدرت برخوردار است که بتواند او را به عبور از گذرگاه پرخطری که در پیش گرفته امیدوار سازد؟
اصولگرایانی که قبلا و مخصوصا به خاطر حمایت همهجانبه آیتالله خامنهای به دلخواه یا به اجبار حامی محمود احمدینژاد بودند و ظاهرا این دوره بر سر ابراهیم رئیسی به اجماع رسیدهاند، بلافاصله پس از ثبت نام محمود احمدینژاد با یادآوری سخنان آیتالله خامنهای و پذیرش حکم او از سوی محمود احمدینژاد برای شرکت نکردن در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری، به صراحت بر تمرد او در برابر فرمان ولی فقیه تاکید کردهاند؛ اتهامی که میتواند به معنای پایان حیات سیاسی محمود احمدینژاد، آن گونه که تا امروز بوده و دستکم در کوتاهمدت باشد.
محتمل ترین گزینه در شرایط فعلی، رد صلاحیت نه تنها محمود احمدینژاد بلکه هر نامزدی است که احتمال نزدیکی او به آقای احمدینژاد وجود دارد.
آیا آیت الله خامنهای و هواداران او، به سادگی از این اقدام محمود احمدینژاد خواهند گذشت و به عنوان مثال تنها به رد صلاحیت او از سوی شورای نگهبان اکتفا خواهند کرد، یا برای چنین "گستاخی" او را به مجازاتی به مراتب سنگینتر محکوم خواهند کرد و یا اصولا، برای رسیدن به هدفی بزرگتر، با چشم پوشیدن از این "تقابل و تمرد"، حضور او را در رقابتهای انتخاباتی تاب خواهند آورد؟
دستکم فعلا نشانه روشنی دیده نمیشود که نشان دهد حضور محمود احمدینژاد در رقابتهای انتخاباتی قطعا به سود اصولگرایان و به زیان حسن روحانی تمام خواهد شد، حتی اگر چنین باشد، اقدام آقای احمدینژاد با هزینه بسیار، یعنی بیاعتنایی به فردی انجام میشود که قرار است نظرش "فصل الخطاب" باشد.
در رقابتهای ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، محمود احمدی نژاد تهدید کرده بود که در صورت رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی، ساکت نخواهد نشست. در آن زمان، گمان میرفت که او در واکنش به رد صلاحیت نزدیکترین چهره به خود دست به افشاگریهایی بزند که مطلوب رهبران جمهوری اسلامی نیست.
با این حال، آقای احمدینژاد در پی رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی، هیچ واکنشی نشان نداد. پس چرا این بار حتی گامی فراتر نهاده و با نادیده گرفتن نظر آیت الله خامنهای، همراه با چند تن از نزدیکانش پا به میدان گذاشته است؟
به نظر میرسد دستکم در کوتاه مدت، سود اقدام غیرمنتظره محمود احمدینژاد با هر پیامدی، بیش از آنکه به اصولگرایان یا جریان اعتدالی هوادار حسن روحانی برسد، به حساب خود آقای احمدینژاد واریز خواهد شد.
در شرایط فعلی که محمود احمدینژاد به هر حال از متن سیاست جمهوری اسلامی به حاشیه رانده شده، هم تایید صلاحیتش برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی و هم رد صلاحیتش او را به نوعی و برای مدتی به متن معادلات سیاسی باز میگرداند و میتواند حتی تصویری متفاوت از او نزد دستکم بخشی از افکار عمومی ترسیم کند.
تردیدی نیست که محمود احمدینژاد در صورتی که اجازه حضور در رقابتهای انتخاباتی را بیابد، توانایی آن را دارد که با طرح برخی مسایل و شیوههای خاص تبلیغاتیاش، تاثیری قابل توجه بر فضای انتخاباتی بگذارد. گمان می رود او به صورت بالقوه میتواند بخشی از آرای حسن روحانی و اصلیترین رقیبش ابراهیم رئیسی را جلب کند، هرچند آرای او برای پیروزی کفایت نکند.
رد صلاحیت محمود احمدی نژاد که زمانی نظر آیتالله خامنهای به نظر او حتی از نظر اکبر هاشمی رفسنجانی نزدیکتر بود، نشانهای از "عدم شناخت سیاسی و اشتباه بزرگ" رهبر جمهوری اسلامی، با وجود هشدارهای مکرر منتقدان، محسوب خواهد شد.
رد صلاحیت محمود احمدینژاد در میان اصولگرایان نیز بدون هزینه نخواهد بود و احتمالا باعث بروز دلسردی و اختلافاتی داخلی خواهد شد.
از سوی دیگر، جریان اصلاحطلب- اعتدالی جمهوری اسلامی هم در موقعیت دشواری قرار خواهد گرفت. آنان با توجه به انتقادهای پیشین خود از مساله نظارت استصوابی نه نمیتوانند به راحتی رد صلاحیت یک نامزد از سوی شورای نگهبان را تایید کنند و نه میتوانند با توجه به سوابق مناسبات خود از حضور رقیبی مثل محمود احمدینژاد استقبال کنند.