رکنا: صبح یکی از روزهای گرم مرداد بود که مادر دنیا صورتش را شست و به آشپزخانه رفت تا یخ ها را در پارچ بریزد. مادر می دانست در حیاط خانه همیشه قفل است و حتی اگر هم باز باشد امکان ندارد دنیای 3 سال و نیمه ماجرای ما به بیرون برود. اما در کمتر از پنج دقیقه سایه شوم سرنوشتی تلخ روی زندگی دنیا و خانواده اش سایه افکند. مادر از آشپزخانه برگشت و هرچه دنیایش را صدا زد جوابی نشنید . او هیچ وقت فکر نمی کرد تا دقایقی قبل آخرین دیدار را با دختر کوچکش خواهد داشت. فکر کرد شاید دنیا به خانه یکی از همسایهها رفته باشد. زنگ خانهها را یکی پس از دیگری زد اما دنیا هیچ جا نبود. پاهایش سست شده بودند. سیل اشک صورتش را خیس کرده بود. هراسان شده بود. به زور می توانست حرف بزند. بغض راه گلویش را گرفته بود. مدام دنیا را صدا می زد و و به این سو و آن سو می دوید. سراغش را از همه گرفت.اما بی نتیجه بود.تا اینکه پدر دنیا سراسیمه به خانه آمد و با پلیس تماس گرفت.
باز هم مادر دنیا سراسیمه به کوچه دوید اما اثری از دنیا نبود. تمام کودکان و هم بازی های دنیا در کوچه مشغول بازی بودند اما هیچ کدام دنیا را ندیده بودند. جز مهرشاد 5 ساله که همبازی دنیا بود وگویا قبل از اینکه گم شود به بازی دعوتش کرده اما دنیای گمشده قصه ما به او گفته "من با پسرها بازی نمی کنم" و به بیرون نیامده بود.
خانواده دنیا میگویند بعد از چند بار صحبت روشن شد که روایت بعضی از بچهها از مشاهداتشان بیشتر از آنکه واقعی باشد تخیلی است و عملا کمکی به باز کردن گره پرونده نکرده است. در روایت بچهها گاهی نقش رباینده دنیا به پیرمردی سفیدمو داده میشد و گاهی نقش دزد دنیا به جوان معتادی که با یک دست النگوی طلای در دست دنیا را کشیده و دست دیگرش را بردهان او گذاشته بود. پسر بچهای هم از موتورسواری میگفت که یک نفر برترکش نشسته بود و هنگام سرک کشیدن دنیا از لای در دستش را کشیده و به سرعت باد در کوچه ناپدید شده است.
رحمان علمی پدر دنیا میگوید که در این مدت افرادی هم بودهاند که بعد از پخش اطلاعیههای مفقودی دنیا با او تماس گرفته و گفتهاند از دخترمان نشانی داریم اما ۵ میلیون تومان میخواهیم. که من به آنها گفتهام ۱۰ میلیون میدهم. بیشتر هم بخواهند و حتا همه زندگی مان را میدهیم تا اگر خبری دارند بگویند اما بعد میگویند خبری ندارند و اشتباه کردهاند.
پدر دنیا غمی سنگین در چشمانش نمایان است. گاهی به دوردست ها خیره می شود و خاطرات دنیا را در ذهنش مرور می کند. خاطراتی که آزارش می دهد.هر روز دنیا به پیشوازش میآمد و بغلش می کرد و به مغازه سرکوچه می برد و برایش خوراکیهای دلخواهش را میخرید. بعضی روزها هم دلش میخواست ماشین شارژی سوار شود که به سمت دهکده انزلی میرفتند.
طی این مدت پدر و مادر تاکید کرده اند که نه تنها کاری با رباینده دنیا ندارند که حتا به کسی که دنیا را به آنها پس بدهد مژدگانی هم میدهند تا دخترشان را دوباره در آغوش بگیرند!
دنیای سه سال و نیمه داستان غم انگیز ما با سارافون آبی رنگ خال خالیاش از 20 مرداد تا به امروز به شکل مرموزی گم شده و هنوزهم خبری از این کودک گمشده در دست نیست، متاسفانه تلاش پلیس و خانواده دنیا هم به هیچ جایی نرسیده است.از کسانی که اطلاعاتی از این کودک گم شده دارند تقاضا می شود با شماره 23051478 از ساعت 10 صبح تا 15 تماس بگیرند.
می توانید با اشتراک گذاشتن این پست با دوستانتان برای پیدا شدن این کودک قدمی بردارید. شاید این قدم شما دنیا رابه آغوش مادرش بازگرداند.