بالاخره نفهمیدیم قبله این دختر خانم کدوم طرفی بود

یا بطلمیوس ششم . این دیگه چی بود. هی وایِ من.

از فردی که بسن شادی 50 رسیده پرسیدم چرا تا حالا ازدواج نکردی گفت من چیز هائی از بعضی زنها دیده ام که تا اخر عمر امکان ازدواج را ندارم از ایشان پرسیدم یکی را بگو. ان گفت روزی با یکی از خانم ها در منزلش بودیم و من فکر نمیکردم که ایشان شوهر داشته باشد. بهر حال در حین صحبت و نشست با این بانوی مکرمه بودیم که یک مرتبه ای صدای پائی امد و این زن در حالیکه لخت بود یک چادر روی خودش کشید و رفت در وسط در گاه خانه سجاده را پهن کرد و شروع بخواندن نماز نمود بنحوی که ان مرد یا شوهرش قادر بامدن داخل خانه نبود بهر حال بعد از تقریبا پایان گرفتن نماز قلابی این خانم مکرمه .شروع بداد کرد اخر مردک مگر بتو نگفتم مثلا پیاز یا گوشت بگیر که ما برای نهار غذا درست کنم. این فرد تعریف میکرد که من از لرزش صدای ان مرد میفهیدم که با تعجب و ضمنا ترس میگفت که شما چه زمانی حرف پیاز یا گوشت را زده ای؟ . خیلی خوب همین حالا میروم و میخرم. خلاصه این فرد ضمن اینکه بسیار غضبناک بود از اینکه با زن شوهر داری وارد مجادله شده تعریف میکرد که من انسان باین بی شرفی و بی چشم روئی ندیدیم و ضمنا هم مثل ان مرد مظلوم و اقا ندیدیم.

بعضی از این ها اصلا نه قلبه دارند نه قلب. از این موجود هر چه بگوئی بر میاید . خدائیش ما را ضد زن ندانید. اینها واقعیت های این قوم وقبیله است . حالا انهائیکه در تاریکی نشسته اند و منفی میدهند بگذار بدهند .چون دادن منفی کار اینهاست

چهل ساده که هیچ کس نمیدونه قبله ش کجاست . خونه ش کجاست . زندگیش کجاست

[::سلطنت طلب - ابوظبی، امارات متحده عربی::]. چرا ما نمیتونیم هیچ دینی رو به شوخی و استهزا بگیریم ؟.

[::واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان::] من فکر کنم این داستان زندگى ..... را تعریف کردید .وگرنه من تاحالا ازاین داستانها نه دیدم نه شنیدم .

روحت شاد تهران. شاید گفته باشم من یادم نیست ولی مسلما وقایع مشابه بوده که من انرا تعریف کردم. هدف نقالی بوده .هدف گفتن واقعیات بوده