آن که باشد بر خر مسند سوار
نه مهندس بود و نه معمار بود
قپهها بر شانهاش، سردار بود
خواست تا بالا و بالاتر رود
خیز بردارد سوی صد از نود
در به تخته خورده اون جوری شود
تا رییس کل جمهوری شود
شد درآمدهای قاطی پاتیاش
مصرف اهداف تبلیغاتیاش
هی بنر زد این سر و آن سوی شهر
تف به امریکا، همان شیطان دهر
هر کسی هر جا بساطی گسترید
زور او تنها به آنها میرسید
خرت و پرت او به زیر پا تباه
چوب بر فرق و ملاج و گیجگاه
هر کسی بدبختتر، بییال و دمب
کرکره پایین و بعدش هم پلمب
یا بهاییهای بی نام و نشان
کسبشان تعطیل و تخته کارشان
جای تجهیزات اطفاء حریق
نردبان و چرخ بال و منجنیق
پول صندوقی که مال شهر بود
خرج هیاتهای عاشورا نمود
مسجد و تکیه، زیارتگاه.ها
بهرهمند از پول و ایواللهها
خرج شد میلیاردها پول زمین
راهپیمایی روز اربعین
آنچه در شرح وظیفه داشته
جمله را شوخی و جوک پنداشته
فی.المثل امنیت این شهر را
کرده دست آیتالکرسی رها
تا که روزی اتفاقی روی داد
آتشی در شهر تهران اوفتاد
آن مدیر هر چه را بحران، سوار
شد به بحران مدیریت دچار
دستهی آتشنشان تا پیش شد
«هر "نی"ی شمع مزار خویش شد»
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان