آزادی ۱۶ زندانی درکارنامه نیکوکار بی نام

روزنامه ایران : نیکوکارالبرزی که تاکنون ده‌ها زندانی را آزاد کرده است درجریان دیدار با دادستان کرج برای پرداخت بدهی 16 زن و مرد بدهکار پیشقدم شد تا بار دیگر تصویری به یادماندنی از انسانیت و عاطفه به یادگار بگذارد. او در این سال‌ها بارها همراه خبرنگاران بخش جویندگان عاطفه روزنامه ایران، گره از کار گرفتارانی گشوده که امیدی به آزادی یا درمان بیماری‌های پرهزینه‌شان نداشتند. این نیکوکارکه نمی‌خواهد نامش فاش شود درسال‌های اخیرودرپی فراخوان روزنامه ایران، فریادرس آنهایی شده است که فریادهایشان در پس دیوارهای بلند زندان، گم شده بود.
 
وی پیش از این نیز در حرکتی خداپسندانه و همزمان با برپایی مراسم جشن عروسی دخترش وبه یمن شیرینی این ازدواج با پرداخت دیه، جان یک جوان اعدامی را خرید که 19 سال را با کابوس زندان واعدام پشت سرگذاشته بود. وی همچنین سال گذشته نیز دو مرد اعدامی را درجنوب کشوراز پای چوبه دار نجات داد.«ر.ف» به خبرنگار «ایران» گفت: «بی تردید پرداخت بدهی انسان‌های ناآشنا و گرفتار که امیدی جز رحمت الهی ندارند و به خاطرجرایم غیرعمد درزندان هستند یا افرادی که درجریان برخی حوادث ناخواسته مرتکب قتل شده و بشدت پشیمان شده‌اند، معامله‌ای نیکو با خداست.» این مرد سال‌هاست که واسطه آزادی زندانی‌هایی شده است  بی‌آنکه آنها را ببیند و بشناسد، بی‌دریغ می‌بخشد و لحظه‌ای هم درنگ نمی‌کند.نیکوکار پرسخاوت، تردید ندارد. سالهاست که به گفته خودش زندگی‌اش با دعای خیر گرفتاران رهاشده‌ای همراه است که پشت دیوارهای سرد و سنگین زندان با هر نفس، خدا خدا می‌کنند.«ر. ف» اظهار می‌دارد: «نمی‌توان به کابوس‌های شبانه کودکانی بدون سرپرست بی‌اعتنا بود که پدران‌شان به خاطردیه جرایم غیرعمد درزندان هستند. همواره به سفره بی‌نان و میهمان خانواده‌های چشم انتظاری می‌اندیشم و به مردی که سنگینی زنجیر، غرورش را شکسته است. به همین خاطر حاضر به اعلام هویتم نیستم و اعتقاد دارم که با خدای خود معامله کردم و می‌خواهم اجرم محفوظ باشد.»
وی در خصوص اینکه برای آزادی زندانیان چه جرایمی پیشقدم می‌شود، گفت: همیشه تلاش می‌کنم تا مقدمات آزادی مردان و زنانی آبرومند و متأهل را فراهم کنم که قادر به جبران خسارت مالی جرایم ناخواسته‌شان نیستند و دور از فرزندان‌شان روزهای سختی را پشت میله‌های زندان سپری می‌کنند. یا زندانیانی که در شرایط خاص مرتکب جرم شده‌اند و پشیمانند.وی این بار به نیت شهدای کربلا، مبلغ 72 میلیون تومان برای آزادی زندانیان بدهکار در نظر گرفته بود. اما در لحظه صدور چک، همسرش با شنیدن شرح حال یک زندانی زن، بدهی وی را نیز پرداخت کرد تا شادی را به کلبه کوچک دو کودک بی‌سرپرست هدیه کند که در نبود پدر و مادر، روزهای سختی را سپری می‌کنند.
رهایی مرد 65 ساله از زندان مهریه
65 ساله، آرام و بی‌آزار بود.می گفت از یک سال پیش که به خاطر مهریه همسرش بازداشت شده ملاقاتی نداشته و کسی نیست که پیگیر کارهایش باشد. در صفحه دوم شناسنامه‌اش نام سه فرزند ثبت شده اما خودش حرفی نمی‌زند و از سرگذشتش چیزی نمی‌گوید.
پس از سالها زندگی مشترک کاراو وهمسرش به اختلاف کشید و این مرد وقتی اجراییه مهریه همسرش را دریافت کرد نتوانست بدهی‌اش را به شریک زندگی‌اش پرداخت کند. او پس‌اندازی نداشت و تنها اندوخته عمرش کم آزاری بود. دل از مال دنیا شسته بود و بی‌صدا و بدون اعتراض تسلیم حکم دادگاه خانواده شد و در روزهای سرد دی 94 به دلیل نپرداختن مهریه سه میلیون و 400 هزار تومانی همسرش راهی زندان شد.
نجات پسرجوان
آنقدر جوان است که باور نمی‌کنی به جرم سرقت دستگیر و زندانی شده باشد. اویک بار از یک بقالی درمحله‌شان سرقت کرد چراکه به گفته خودش گرسنه بود و پولی برای خرید نداشت. یک بارهم ضبط خودرویی را به سرقت برد.اما تمام شواهد نشان می‌داد به خاطر مشکلات شدید مالی خانواده فقیرونیازمندش مجبور به این کارشده بود. ضمن اینکه با پرداخت خسارت 700 هزار تومانی به مالباخته‌ها می‌توانست رضایت بگیرد.
قطع پای پسر در نبود پدر
46 ساله و دارای 4 فرزند است. خانه‌اش در حاشیه کرج و نزدیک یکی از زندان‌های شهر است. اصلاً این طرف دیوار زندان یا آن طرف برایش فرقی نمی‌کند وقتی مدام در عذاب و فقر باشد. اما یاد پسرش آتش به دلش می‌زد و نمی‌توانست مانع سرازیر شدن اشک‌هایش شود.درآمدش کفاف زندگی‌شان را نمی‌داد. اصلاً دخل و خرجش جور نبود. به همه اهل محل بدهکار بود. آنها هم وضع‌شان دست کمی از خودش نداشت. انگار بوی نداری و فقر با آجرهای تمام خانه‌های آن محل عجین شده است.
بدهی‌اش به 10 میلیون تومان که رسید سردی دستبند بر دست‌های استخوانی‌اش نشست. پاهایش توان رفتن نداشـــــــــــت. نمی دانست چه بر سر همسر و فرزندانش خواهد آمد. دلش گواهی حادثه‌ای شوم می‌داد. وقتی تلفنی خبر دادند که در غیاب او پسرش دچار برق گرفتگی شده و پاهایش را از دست داده، غرور مردانه‌اش شکست و دردش را درگوشه سلول تنهایی بلند فریاد کشید. حالا این طرف دیوار زندان با آن طرفش برایش فرق داشت چون می‌خواست سایه بالای سرشان باشد.نذر ساقی کربلا کرد. به دست‌های بریده قمربنی هاشم قسم داد. اما نمی‌دانست بزودی نذرش ادا می‌شود و مولای سبز پوش نامه آزادی‌اش را امضا می‌کند.
دستفروش زندانی
بدهکار مالی و بدون سابقه کیفری است. 33 سال دارد، متأهل و مستأجر است. خانه‌اش در حاشیه شهرکرج و درمحله‌ای محروم و دور افتاده است اما شکایتی ندارد. 15 روز پیش بازداشت و روانه زندان شد. او را زیاد دیده اید. در همین چهارراهها پشت چراغ قرمز تلنگری به شیشه خودروی‌تان می‌زد که از او دستمال کاغذی بخرید. شاید باورمان نشد اما مرد دستفروش به خاطر 993 هزار تومان بدهی زندانی است.
 چوب خط‌هایی که پر شد
زندانی جهیزیه
 به خاطر آبروی دخترش چاره دیگری نداشت. مگر می‌شد در برابر خانواده داماد سرخم کرد.پای یک عمر زندگی در میان بود.
24 میلیون تومان بدهکار شد، بدون آنکه کسی بفهمد. او نان آور خانواده پنج نفره خود ومادرپیرش بود که همگی چشم به دست‌های تلاشگر پدر داشتند.دو سال پیش که دخترش سرو سامان گرفت و به خانه بخت رفت او درگیر طلبکارها شد و حالا دو پرونده علیه او در دادگاه کرج مطرح بود آن هم به خاطر 12 میلیون تومان بدهکاری. وقتی مأموران او را به زندان می‌بردند ازخانواده‌اش خواست که طوری رفتارکنند تا دامادشان متوجه زندانی شدن پدرزنش نشود و وانمود کنند اوبرای کارگری به شهرستان رفته اما این راز پس از چند ماه فاش شد.
آزادی برای  نگهداری کودک معلول
بیش از یک سال از زندانی شدن مرد 37 ساله می‌گذشت. مهریه همسرش حدود 150 میلیون تومان بود که هیچ نیکوکاری حاضر به پرداختش نبود. در این مدت فرزند معلولش به بهزیستی سپرده شده و او که هیچ دارایی و پس‌اندازی جز حرفه جوشکاری نداشت، پایانی برای این مسیر ناتمام نمی‌ دید.
تا اینکه با تلاش واحد مددکاری زندان، همسرش بالاخره حاضر شد تا با دریافت 10 میلیون تومان رضایت بدهد به شرط آنکه بدون قید و شرط طلاق بگیرد و سرپرستی فرزند را نیز به پدر واگذار کند.
 اردیبهشت امسال پسر 21 ساله‌ای به زندان معرفی شد که 975 هزار تومان بدهی داشت. او از مهرماه برای آزادی‌اش روی دیوار چوب خط می‌کشید. خانواده بی‌بضاعت و ضعیفش نمی‌توانستند مقدمات آزادی پسرشان را فراهم کنند.اما جوان زندانی دلش روشن بود ومی دانست دست مهربانی برای نجاتش خواهد آمد.
کارگر ساختمانی، گرفتار مهریه
مرد 38 ساله که دارای یک فرزند است، کارگر ساختمانی بود که با حکم دادگاه خانواده به پرداخت 12 سکه طلا و نفقه به همسرش محکوم شده و برای آزادی سه میلیون و 400 هزار تومان کسری داشت. همسرش درخواست طلاق داده و 12 میلیون تومان ودیعه مسکن رانیز به خاطربخشی ازمهریه توقیف و ضبط کرده بود.مرد بدهکارمانده بود و یک دنیا مشکلات و فکر و آینده‌ای نامعلوم که در انتظارخود و فرزندش بود.
خسارت یک اشتباه
زندانی 35 ساله از مهر امسال به اتهام درگیری و نزاع ناخواسته محکوم به پرداخت یک میلیون و 140 هزار تومان دیه شده و توانایی پرداختش را نداشت. او مرتکب اشتباهی شده بود که برایش هزینه‌های زیادی داشت.
قربانی دسیسه شوهر
از وقتی همسرش به اتهام کلاهبرداری زندانی شد زندگی‌شان آشفته‌تر شد. زن 45 ساله پس ازآن تکیه گاه دو فرزند‌شان شده بود که دائم سراغ پدرشان را می‌گرفتند.درعین حال از طرف شاکی‌های پرونده شوهرش هم تحت فشار بود. اما در این میان هنوز وعده‌های رنگارنگ شوهر را باور داشت و امیدوار بود روزی کانون آشفته خانوادگی‌شان سامانی بگیرد.تا اینکه در آخرین ملاقات با همسرش ناخواسته دردام  او  افتاد زن بی‌اطلاع ازاینکه شوهرش چه نقشه شومی دارد فریبش را خورد و ناخواسته وارد یک پرونده کلاهبرداری شد که شوهرش اززندان نقشه را پیش می‌برد.
زمانی هم پی به اشتباهش برد که دیگردیرشده بود.چراکه خیلی زود ازطریق پلیس شناسایی و به اتهام همکاری با شوهرش وچند تبهکاردیگرزندانی شد...زن نگونبخت برای جلب رضایت شاکی‌ها بشدت تلاش کرد و با سختی فراوان ازچند نفر رضایت گرفت. اما برای آزادی فقط 5 میلیون تومان نیاز داشت تا بتواند بار دیگر کودکانش را در آغوش بگیرد و برایشان مادری کند. کودکانی که از 5 ماه پیش فقط مادر را در رؤیاهای شبانه می‌دیدند.
مهریه عروس قبل از جشن عروسی
پسرجوان هنوز آمادگی ازدواج نداشت اما اصرار پدر و مادرش تمام شدنی نبود. 4 خواهر و 4 برادر مجرد و خانواده‌ای کم درآمد داشت و در یکی از شهرهای استان البرز که فاصله زیادی تا مرکز شهر دارد زندگی می‌کنند. هرچند در آستانه سی سالگی بود اما توانایی تأمین مالی یک زندگی را نداشت چون بتازگی به استخدام یک شرکت درآمده بود.
با اصرار خانواده پای سفره عقد نشست اما عروس قبل از آغاز زندگی مشترک وبه دنبال اختلاف‌های خانوادگی مهریه و نفقه‌اش را اجرا گذاشت. تازه داماد که به خاطرناتوانی مالی زندانی شده بود برای آزادی باید 4 میلیون تومان به‌عنوان پیش قسط می‌پرداخت اما افسوس که خود وخانواده‌اش چنین پولی نداشتند وپسرجوان باید پشت میله‌های زندان می‌ماند.
چک 800 هزار تومانی
مرد 44 ساله که از همسرش جدا شده و به همراه دختر کوچکش در خانه پدری زندگی می‌کند می‌گفت یک فقره چک به مبلغ 800 هزار تومان پیدا کرده که مسروقه بوده و حالا محکوم به زندان و پرداخت وجه چک به شاکی شده است، او نگران قلب بیمار پدرش و مسئولیت خواهر و برادران خود و فرزندش هم بود اما افسوس که به خاطر800 هزار تومان زندانی بود.
دیه کارگری که از پشت بام افتاد
پیرمرد که برای تعمیر پشت بام خانه‌اش یک کارگر آشنا را دعوت کرده بود خوشحال بود که در این شرایط مالی نامساعد توانسته تخفیف خوبی بگیرد و با قیمتی مناسب خانه قدیمی‌اش را تعمیر کند. اما نمی‌دانست سقوط کارگر از پشت بام او را به چه دردسری گرفتار خواهد کرد.
مرد 70 ساله محکوم به پرداخت دیه غیرعمدی شده و دادگاه با درنظرگرفتن شرایط سنی و معیشتی وی با تقسیط بدهی‌اش موافقت کرد اما او توان پرداخت پیش قسط دو میلیون تومانی را هم نداشت و روانه زندان شد.پیرمرد که هیچوقت دعایی جز عاقبت به خیری نداشت و خوشحال بود که از دوران جوانی به سلامت عبور کرده، حالا با موهای سپید پشت میله‌های زندان منتظر یک معجزه بود.
نگهداری از پدر و مادر پیر، بهانه عروس
36 ساله و دارای یک دختر 7 ساله است. خودش می‌گوید که از 10 سال زندگی مشترک فقط همین دختر همه دارایی‌اش است و بس.چند سال پیش یک واحد مسکن مهر به نام همسرش خرید تا زندگی‌شان با عشق و اعتماد همراه باشد اما زن جوان مدام بهانه گرفت. او از زندگی در کنار پدر و مادرشوهرش ابراز نارضایتی می‌کرد و نگهداری از پیرزن و پیرمرد را تحمل نمی‌کرد تا اینکه کارشان به جدایی کشید. مرد درمانده 6 ماه قبل به پرداخت 128 میلیون تومان مهریه محکوم و زندانی شد و حالا پدر و مادر پیر و فرزند کوچکش تنهاتر از قبل شده بودند. با برگزاری چند جلسه صلح و سازش از سوی رئیس ستاد دیه البرز، سرانجام همسرش توافق کرد با دریافت 10 میلیون تومان رضایت بدهد تا او آزاد شود.
قدردانی زندانیان از نیکوکار ناشناس سرانجام پس ازمرور پرونده‌های زندانی‌های بدهکار، مرد نیکوکار پس ازمشورت با حاجی رضا شاه کرمی- دادستان کرج- پرداخت بدهی تمامی 16 محکوم را پذیرفت وبا پرداخت چک بانکی تمامی آنها را درآستانه عید نوروز با چشمانی پر از اشک شوق و دستانی روبه آسمان راهی خانه‌هایشان کرد.
حالا باغچه زندگی 16 زن و مرد ناامید پر از گل‌های رنگارنگی شده که در سرمای زمستان بر قلب‌های پردردشان روییده است. این روزها آسمان آبی‌تر از قبل به نظرشان می‌آید و نگاهشان سرشار از شور و سپاس است. هر چند از هویت مردی که زیر باران آمد و با خودش خورشید به همراه آورد، چیزی نمی‌دانند اما دلشان به وجود و حضور کسی گرم است که در معامله با خدا گره از کار فروبسته‌شان باز کرد.
+33
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.