اگر پاسخ به عنوان این مقاله را دقیقا نمیدانید چندان نگران نباشید چرا که شما تنها نیستید. در خود آمریکا هم متخصصان در این زمینه با یکدیگر اختلاف نظر دارند. دلیل این ابهام دو چیز است. یکی برداشتهای متناقضی است که میتوان از گفتههای دونالد ترامپ، در جریان مبارزات انتخاباتیش و بعد از آن، در ارتباط با ایران کرد و دیگری نامشخص بودن برآیند نیروهایی است که به او مشاوره میدهند و یا او را تحت فشار قرار میدهند.
ترامپ در جریان انتخابات مشخص کرد که یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی او، مبارزه با داعش است. او در مناظره با هیلاری کلینتون گفت: "من اصلا اسد را دوست ندارم اما اسد دارد داعش را میکشد. روسیه دارد داعش را میکشد و ایران هم دارد داعش را میکشد." این موضوع میتواند از تشدید درگیری عملی (هر چند که درگیری لفظی پا بر جا خواهد بود) بین آمریکا و ایران جلوگیری کند.
اما از سوی دیگر ترامپ معامله هستهای با ایران را بدترین معاملهای خواند که آمریکا تاکنون انجام داده است. او سه موضع مختلف در این خصوص گرفت. ابتدا از بر هم زدن برجام سخن گفت سپس یکی از مشاوران ارشد سیاست خارجی وی تصریح کرد که ترامپ قصد بر هم زدن قرارداد را ندارد اما آنرا "آنطور که هست" قبول ندارد. تصمیم وی مذاکره مجدد و به قصد ایجاد تغییرات در آن است. نهایتا هم گفت که آنقدر در اجرای قرار داد سخت میگیرد که ایران کمترین شانسی برای تخطی نداشته باشد.
در آخرین روزهای سال ۲۰۱۶، شورای امنیت سازمان ملل با رای ممتنع آمریکا که ظرف ۴۰ سال گذشته بیسابقه بوده توسعه شهرک سازیهای یهودی نشین در زمینهای فلسطینیان را محکوم کرده و آنرا غیر قانونی خواند. واکنش ترامپ به این واقعه نشانه دو موضوع بود. یکی اینکه احتمالا قصد برخورد با قرارداد هستهای را دارد و دیگر اینکه در حمایت شدید از اسرائیل جدی است به نحوی که در صفحه توییتر خود نوشت: "تا آنجا که به سازمان ملل مربوط میشود از روز ۲۰ ژانویه اوضاع عوض خواهد شد." او اضافه کرد: "دیگر (این موضوع) تکرار نخواهد شد. آغاز پایان (دوستی با اسرائیل در دوره اوباما) معامله وحشتناک هستهای با ایران بود. اسرائیل! قدرتمند بر جا بمان. ۲۰ ژانویه به سرعت فرا میرسد."
جریان پرقدرتی که در آمریکا از آنان با عنوان "عقابهای ایران" (آنان که مدافع سیاستهای تهاجمی علیه حکومت ایران هستند) یاد میشود شامل بخشی از متفکران و سیاستمداران کهنه کاری است که در اندیشکدههایی نظیر انستیتوی آمریکن اینترپرایز، بنیاد دفاع از دموکراسی، سازمان متحد علیه ایران هستهای، بنیاد هریتیج و بخشی از شورای روابط خارجی فعالند و در رسانههای اصلی آمریکا نیز نفوذ دارند. در کنار این جریان باید از بخش اعظم کنگره آمریکا که در اختیار جمهوری خواهان است نام برد ضمن اینکه وقتی نوبت به ایران میرسد بسیاری از دموکراتها نیز با آنان هم آوازند.
علاوه بر این، مشاور آقای ترامپ در امور امنیت ملی اعتقاد راسخ به "تغییر رژیم" در ایران دارد و وزیر دفاع، جیمز ماتیس ایران را "مهمترین خطر علیه ثبات و صلح در خاورمیانه" خوانده است.
این جریان پرقدرت و با نفوذ که تلاش کرد از نهائی شدن قرارداد هستهای با ایران جلوگیری کند ولی بر اثر مانورهای پیچیده جناح اوباما شکست خورد بی صبرانه در انتظار مستاجر جدید کاخ سفید است. مشکل آنها با برجام تنها بر سر این نیست که ایران قادر است به غنی سازی ادامه دهد و بعد از ۱۵ سال بسیاری از محدودیتهای برنامه هستهای ایران منقضی میشود. بلکه به اعتقاد آنان مشکل اساسیتر این است که برجام باعث شده آمریکا به عنوان یک ابر قدرت نتواند با ایران برای محدود کردن برنامه موشکی آن کشور و حمایت از نیروهای وفادارش مانند حزب الله (که آمریکا از آن تحت عنوان حمایت از تروریسم یاد میکند) و موضوع نقض حقوق بشر برخورد کند.
برای مقابله به این وضعیت چه باید کرد؟ پیشنهاد نمایندگان این نوع تفکر به ترامپ این است که باید برجام از نو مذاکره شود و در قرارداد اصلاح شده جدید از ایران تعهد گرفته شود که دست از سیاستهای تهاجمیش در ۳ زمینه فوق بردارد و در عوض تحریمها به طور گستردهای از روی ایران برداشته شود و حتی زمینه عادی شدن روابط آماده شود.
مشاور آقای ترامپ در امور امنیت ملی اعتقاد راسخ به "تغییر رژیم" در ایران دارد و وزیر دفاع، جیمز ماتیس ایران را "مهمترین خطر علیه ثبات و صلح در خاورمیانه" خوانده است. اگر ترامپ این سیاست را پیگیری کند هفتمین رئیس جمهور آمریکا خواهد بود که تلاش خواهد کرد سیاستهای کلی نظام ایران را تغییر دهد. امری که با اتکا به سوابق روسای جمهور قبلی آمریکا احتمال موفقیت در آن کم است.
از طرفی اصولا تغییر برجام کار چندان سادهای نیست. صرف نظر از اینکه ایران به احتمال قوی زیر بار تغییرات مورد علاقه آقای ترامپ و گروه همراهش در دولت و کنگره آمریکا نخواهد رفت، وی تنها با ایران درگیر نیست. برجام توافقی است که بین هفت طرف امضاء شده ضمن اینکه شورای امنیت سازمان ملل با تایید خود، آنرا به صورت یک متن لازم الاجرا برای همه اعضاء در آورده است.
در این زمینه، به احتمال قوی، حتی اتحادیه اروپا نیز با آمریکا همراهی نخواهد کرد چرا که اولا شرکتهای اروپائی باید از منافع عظیمی در ایران چشم پوشی کنند و این با توجه به وضعیت اقتصادی اروپا چندان محتمل نیست. ثانیا بعید است که اروپا برای زنده کردن بحرانی بینالمللی که تازه و با تلاش زیاد خاموش شده تن به خواستههای آقای ترامپ بدهد.
به این ترتیب ترامپ در رابطه با ایران در برابر یک دوراهی و یک تصمیمگیری دشوار قرار میگیرد. از یک طرف باید طبق برجام، در برخی موارد هر ۱۲۰ روز یکبار و در بعضی دیگر هر ۱۸۰ روز یکبار تحریمها را تعلیق کند اما از طرفی هم بطور مستمر دولت اوباما را برای امضاء برجام ملامت کرده و تاکید کرده که قرارداد را تغییر خواهد داد.
تحقق تغییر برجام به نحوی که نظر آقای ترامپ و همفکرانش را تامین کند با توجه به وضعیت بینالمللی، چنانکه توضیح داده شد، آنچنان که آقای ترامپ تصور میکند ساده نیست. میماند خودداری او از تعلیق تحریمها. برای اینکار آمریکا باید دلیل قانع کنندهای مبنی بر نقض برجام از سوی ایران ارائه کند. اگر دلیل آمریکا قانع کننده نباشد، به دلیل نقض برجام در انزوا قرار میگیرد و امکان دارد با کشورهای زیادی از جمله اروپائیها درگیر شود. به نظر گروهی از تحلیلگران آمریکائی اینکه وی گفته در اجرای قرارداد هستهای به شدت سختگیری میکند میتواند نشانه این باشد که به محض کمترین تخطی از سوی ایران، آمریکا بطور یک جانبه از توافق هستهای خارج شده و تحریمهای آن کشور به جای اول بازگردد. بطور مثال چندی پیش ذخیره آب سنگین ایران از حد مجاز پیشبینی شده در توافق فراتر رفت. چنین اتفاقی میتواند دستاویزی برای دولت جدید آمریکا برای خروج از برجام باشد.
یک احتمال هم این است که کنگره آمریکا علیرغم تمام مشکلاتی که ممکن است در عمل پیش بیاید بر اساس برنامه موشکی ایران و حمایت از حزب الله تحریمهای جدیدی را به تصویب برساند و ترامپ هم با آنها مخالفتی نکند. وضعیت متلاطمی پیش خواهد آمد. این امکان وجود دارد که اروپا راهش را جدا کند به شرط آنکه ایران به برجام وفادار بماند.