راز قتـلی که پنهان ماند

استاد محمد بلوری
روزنامه نگار پیشکسوت

 روزنامه ایران : پنجشنبه اول بهمن ماه 1343: پنجاه و دو سال پیش در چنین روزی، هنگام صبح در تحریریه روزنامه کیهان سرگرم نوشتن خبرها بودیم که تلفن گروه حوادث زنگ زد و یکی از خبرنگاران پارلمانی اطلاع داد: چند لحظه پیش نخست‌وزیر را مقابل در مجلس با شلیک گلوله ترور کرده‌اند.
همه خبرنگاران با شنیدن این خبر در بهت و ابهام دست از کار کشیدند و سکوت وهم‌‌انگیزی فضای سالن را فرا گرفت.
قرار بود در این روز حسنعلی منصور، که کمتر از یک سال پیش (یعنی 17 اسفند ماه 42) به نخست‌وزیری رسیده بود لایحه اسارت بار قرارداد مشارکت نفت با خارجیان را برای طرح و تصویب به مجلس ببرد که مقابل در فرعی مجلس هنگام پیاده شدن از اتومبیل نخست‌وزیری هدف چند گلوله قرار گرفت و بر زمین افتاد که او را در حال اغما بسرعت به بیمارستان پارس در خیابان فرانسه انتقال دادند و در یک بخش اختصاصی گروهی از جراحان متخصص مأمور نجات او شدند.
منوچهر صیادی یکی از خبرنگاران گروه حوادث را مأمور کردم تلاش کند وارد بیمارستان شود و به محض نفوذ به بخشی که حسنعلی منصور را در آن بستری کرده بودند، در تماس تلفنی نخستین گزارش خود را درباره وضعیت پزشکی او به روزنامه بفرستد.
می دانستم در سراسر خیابان فرانسه رفت وآمد خودروها و رهگذران ممنوع شده بود و بیمارستان نیز تحت محاصره مأموران نظامی قرار داشت. منوچهر صیادی خبرنگاری بود که هر روز برای تهیه خبر درباره کشته‌ها و زخمی‌‌ها به پزشکی قانونی سر می زد و با رئیس این ساختمان و همه پزشکان قانونی آشنایی داشت. به او توصیه کردم باید با پزشکی قانونی تماس بگیری تا سعی کنی همراه یکی از پزشکان وارد بیمارستان پارس شوی. خوشبختانه دکتر محمد طباطبایی رئیس این سازمان پزشکی می‌بایست از نظر قانونی به بیمارستان پارس می‌رفت تا به نحوه عملیات جراحی نخست‌وزیر نظارت می‌کرد؛ بهترین فرصت برای ورود به بیمارستان بود. با خبر شده بودیم مأموران نظامی مقابل در ورودی بیمارستان مستقر شده‌اند و راه را به‌روی همه بسته‌اند. مخصوصاً طبقه دوم ساختمان بیمارستان از بیماران تخلیه شده و برای بستری شدن نخست‌وزیر اختصاص یافته که حتی پرستاران وکادر پزشکی این بیمارستان حق ورود به این طبقه را ندارند و فقط تیم جراحی تعیین شده و چند پرستار مخصوص می‌توانند در آن بخش فعالیت داشته باشند.
در تماس با دکتر طباطبایی قرار گذاشتیم خبرنگار‌مان (شادروان منوچهر صیادی) در بین راه سوار خودروی نشاندار پزشکی قانونی شود تا همراه دکتر طباطبایی و معاون او به درون ساختمان بیمارستان پارس نفوذ کند. منوچهر صیادی طبق قرار در راه یک روپوش مخصوص پزشکی پوشید و به‌عنوان نماینده و دستیار مخصوص رئیس پزشک قانونی وارد بیمارستان شد و قدم در بخش جراحی گذاشت.
منوچهر صیادی که تنها خبرنگار حاضر در بیمارستان بود، پس از حضور در بخش جراحی به‌طور پنهانی نخستین گزارش خود را درباره فعالیت پزشکان به سرویس حوادث فرستاد که با چاپ این گزارش روزنامه کیهان چند ساعت پس از انتشار در شهر نایاب شد.
از منوچهر صیادی خواستم فعلاً شبانه روز در بیمارستان باقی بماند و به این ترتیب توانستیم با بیمارستان تماس تلفنی داشته باشیم و ساعت به ساعت خبرهایی از او دریافت‌کنیم تا اینکه حسنعلی منصور در ساعت یک و نیم سحرگاه روز ششم بهمن درگذشت.روز چهارشنبه هفتم بهمن ماه گزارش مفصلی از جریان مرگ حسنعلی منصور در روزنامه کیهان نوشتیم. در این گزارش براساس مشاهدات خبرنگارمان نوشتم با گذشت یک ساعت و نیم از مرگ نخست‌وزیر ، همسرش پس از شش شبانه روز از بیمارستان بیرون آمد تا به خانه برگردد این زن که تحت فشار شدید عصبی قرار داشت توان راه رفتن نداشت و هنگامی که به دستور هویدا (نخست‌وزیر جانشین) خواستند او را با اتومبیل مخصوص نخست‌وزیر ببرند بشدت مخالفت کرد و گفت: نه، نه من سوار این اتومبیل نمی‌شوم، بعد یکی از آشنایانش او را سوار اتومبیلش کرد و با خود برد.
آنچه را که نمی‌توانستم در گزارشم بنویسم اعتراض این زن به نحوه مرگ همسرش بود و هنگام سوار شدن به خودروی آشنایانش با خشم گفت: شوهرم را در توطئه‌ای همین اطرافیان سیاستمدارش سر به نیست کردند. چرا اجازه ندادند پزشک جراحی که از فرانسه آمده بود، همسرم را جراحی کند.
پس از مرگ حسنعلی منصور دولت جریان کشته شدن او را به این شرح اعلام کرد که ضارب به‌نام محمد بخارایی 21 ساله مسلح به سلاح کمری در گوشه میدان بهارستان موضع گرفته و مقابل ساختمان مجلس به طرف حسنعلی منصور شلیک کرد که یک گلوله به گردنش خورده و یک گلوله هم به شکمش اصابت کرده است. (همان گونه که در پرونده قضایی آمده دو همراه هم با محمد بخارایی بودند که گلوله‌های آن دو به نخست‌وزیر اصابت نکرده است.)
اما حسنعلی منصور چگونه در بیمارستان پارس جان سپرد آیا دو گلوله محمد بخارایی باعث مرگش شد یا راز دیگری در میان بود؟
هرچند رژیم گذشته اعلام کرد دو گلوله اصابت شده به منصور باعث مرگش شده و در پرونده‌های قضایی هم به این نکته تأکید کردند. اما یک روز که به دیدن رئیس پزشکی قانونی رفته بودم دیدم توی اتاقش نیست. چشمم به نوشته‌هایی روی میزش افتاد که عنوانش این بود: «اعلام جرم علیه تیم جراحی حسنعلی منصور نخست‌وزیر»
خواستم با عجله متن نوشته‌ها را بخوانم که دکتر طباطبایی وارد اتاق شد و با دیدن من بسرعت ورقه‌های نوشته را جمع کرد و توی کشوی میزش گذاشت. پرسیدم: آقای دکتر علیه جراحان منصور اعلام جرم کرده‌اید؟ به نشانه سکوت انگشت بر لب فشرد و گفت: هرگز در این باره حرفی نزن جوان! از این ماجرا بیش از 20 سال گذشته بود که یک روز در گذر از خیابان اسکندری چشمم به تابلو پزشکی دکتر طباطبایی افتاد و وارد مطب شدم تا پس از سال‌ها این مرد درست کردار را ببینم. البته شنیده بودم که پس از بازنشستگی مطبی باز کرده است و پی فرصتی برای دیدنش بودم.
آن روز ضمن گفت‌وگو به یاد مرگ منصور افتادم و پرسیدم :
آقای دکتر از رژیم گذشته پرسشی همچنان در ذهنم درباره مرگ منصور مانده.
در جواب گفت: می‌دانم چه سؤالی از من داری. واقعیت این است که پس از معاینه جسد منصور در پزشکی قانونی روشن شد او براثر اصابت گلوله‌ها نمرده بود بلکه فوت منصور براثر اشتباه تیم جراحی هنگام ترمیم زخم روی سرش اتفاق افتاد. توضیح اینکه یک گلوله به شکم منصور و یک گلوله هم به گردن او اصابت کرده بود که هیچ‌کدام باعث قتل نشده است. گفتم: بله آقای دکتر می‌دانم که آن روز صبح حسنعلی منصور پس از اصابت گلوله به زمین افتاده و سرش براثر اصابت به لبه جوی آب زخم برداشته بود دکتر طباطبایی گفت: کاملاً درست است. اعضای تیم پزشکی براثر اشتباه در عمل جراحی کاسه سر منصور باعث خونریزی شده‌اند و به همین علت منصور فوت شده است.
از دکتر طباطبایی درباره اعلام جرمش علیه تیم جراحی پرسیدم. گفت: من در اعلام جرمی که تنظیم کردم اعضای تیم جراحی را در مرگ منصور مقصر دانستم اما این شکایت را برای همیشه به بایگانی سپردند و از من خواستند در این باره خاموش بمانم.
+26
رأی دهید
-3

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۷
    دوستدار - استهکلم، سوئد

    هرجنایتی در گذشته شده به اندازه جنایت اخوندها حاکم نبوده ! به چه معلوم در ان زمان هم ترور منصور را اخوندهای وابسته به بریتانیا انجام نداده باشن. چون بریتانیا قرار داد دورودراز نفت را با شاه داشت. سال 1356 شاه قرارداد نفت را با بریتانیا تازه نکرد و بریتانیا با کمک اخوندها و کمونیستهای خائن مردم را بر علیه شاه تحریک کردن که در نهایت به سقوط دولت شاه تمام شد.
    3
    26
    ‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    شاه و شیخ - قم، ایران
    و چه راحت این داستان سهل انگاری تیم‌ جراحان از دید دستگاه عریض و طویل ساواک شاه بلانسبت متمدن و وطن پرست و مردم نواز!!! بی‌ هیچ گونه پیگردی پنهان ماند تا بعد‌ها آن‌ یکی‌ نخست وزیر نمک پرورده و بلی قربان گویش را نیز به دست خلخالی بسپارد و جیم فنگ." کی‌ بود کی‌ بود من نبودم"!!!! " من اصلا شاه نبودم، من فقط سلطنت می‌کردم، همه مسئولیت‌ها به عهده همین هویدای خاین و منصور وطن فروش و مصدق مردم فریب بوده..!!"
    12
    4
    ‌پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.