دم غروب، صدای عربده سگها از میان حلقهی ایستادهی چهل پنجاه تماشاگر، به سکوت پاییزی زمینی خالی هجوم میبرد.
هرچه صدای خرد شدن استخوانها بلندتر میشود، هرچه سگها بیشتر یکدیگر را تکه پاره میکنند، هرچه پوست و گوشت و خون بیشتری بر زمین میریزد، اسکناسهای بیشتری روی هم مینشیند، گوشیهای دوربیندار بالاتر میرود و فریاد تشویق تماشاچیان بلندتر میشود. دست آخر اما همه با پایان کار مبهوتند و یکی یکی میدان را در سکوت ترک میکنند.
فرشاد خشنود، آهنگسازی که مهمان ویژه یکی از این نبردهای گلادیاتوری سگها در کردان بوده میگوید: اینجا کسی هست که باغی دارد و در آن سگ نگهداری میکند و به عنوان سگِ نگهبان میفروشد. جمعهها برنامهای برگزار میکند که در آن سگهای جنگی را به جان هم میاندازند و شرطبندی میکنند.
او توضیح میدهد: به چندین انجمن حامی حیوانات که عضو بودم گفتم ولی تا امروز کاری از دستم بر نیامده است. هر بار تعداد زیادی جنگ برگزار میشد و تنها یک نبرد نبود. در هر جنگ هم دو تا دوتا حیوانها را به جان هم میانداختند و پولی وسط میگذاشتند و روی سگی شرط بندی میکردند تا اینکه یکی برنده شود.
خشنود درباره آنکه چه کسانی حق ورود و تماشای این جنگ خونین را داشتهاند می گوید: هر کسی میتوانست بیاید. البته جایی نبود که جلوی چشم همه باشد. جایی به نام بهشت سکینه نزدیک کردان بعد از کمالشهر یک بیابانی هست که از دید مردم عادی دور است و خیلی جلوی چشم نیست.
وی که نتوانسته جنگ گلادیاتوری سگها را تا انتها تماشا کند تأکید میکند: واقعاً اذیت کننده بود منتها من بین آن جمعیت کاری نمیتوانستم بکنم. من حتی یکی دو سگ هم از او خریدم که در باغ خودم نگهداری کنم و از آن شرایط بد بیرونشان بیاورم. الان ظاهراً جای باغش را عوض کرده است.
جنگ حیوانات از سالهای دور با اسمهای مختلف بسته به نوع حیوان در کشور برگزار میشده است. عنوان «جونگاجنگ» و «ورزاجنگ» برای نبرد گاوها به کار میرود و جنگ خروسها هم اسمهای مختلفی دارد. یک حیوان را با قابلیتهایی ویژه از یک نژاد خاص مثل سگ سرابی یا ورزا یا جونگا (که در گیلان و مازندران این اسم را به کار میبرند)، انتخاب میکنند، از تولگی به پرورش آن با رژیم غذایی خاص و تمرینهای بسیار سخت و اغلب زجرآور اقدام میکنند که حیوان آماده شود و وقتی به سن مناسب میرسد جثهای پیدا کند و فارغ از طول عمرش بتواند بجنگد.
سپس حیوانها را مثل گلادیاتورها وارد یک میدان میکنند و وادارشان میکنند که با هم بجنگند. به جز برندهها که آنها هم آسیب میبینند باقی زنده بیرون نمیآیند. برنده ممکن است با آسیب بیرون بیاید اما سرنوشت دیگران مرگ حتمی است. محال است ورزایی از جنگ خارج شود و به دلیل شدت جراحات، همان زمان سلاخی نشده و گوشتش فروخته نشود. در مورد سگ هم در ۹۰ درصد مواقع بازنده با مرگ مواجه است. آسیبها و شکستگیها آنقدر شدید است که اگر حیوان همانجا نمیرد هم بعداً جان سالم به در نخواهد برد.
حیوانی که برای این نبردها انتخاب شده از تولگی رژیم غذایی خاص دارد. مستمرا کتک میخورد، تحریک میشود و با سگهای دیگر درگیر میشود. درگیریهایی که البته کنترل شده است تا آسیب نبیند چون باید به قیمت بالایی به فروش برسد. استرسهای روزانه به او وارد میشود زیرا چنین حیوانی باید مرتبا در سطح بالایی از استرس باشد و پس از حدود هفت ماه سهمگین برای سگ یا دو سال سیاه برای گاو، تازه حیوان به یک میدان جنگ میرود که بتواند چند دقیقهای دوام بیاورد و زخمی و فاتح بیرون بیاید و قیمتش برای صاحبش بالاتر برود یا کشته شود و تکه پارههاش از میدان بیرون برود و اگر گاو است خوراک شود و اگر سگ است در خاک شود.
یک ورزا قبل از اینکه به میدان جنگ برود به قیمت گوشتش قیمتگذاری نمیشود. مثلاً اگر دو تا پنج میلیون قیمت گوشت این حیوان باشد قیمت زنده آن از پنج تا صد میلیون تومان قیمتگذاری میشود. اگر برنده باشد ممکن است بیش از صد میلیون هم قیمتگذاری شود.