پسر جوان پس از اینکه از جشن عروسی به خانه برگشت و در خانه، با دوست 10سالهاش که خواستگار خواهرش بود، روبهرو شد، او را به قتل رساند.
او که بهدلیل پیگیری نکردن اولیای دم، هفت سال بلاتکلیف در زندان مانده بود، با حکم قضایی و سپردن وثیقه 500میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
رسیدگی به این پرونده از 27 مرداد 88 به دنبال کشتهشدن پسر 25 سالهای به نام سعید در خانه دوست صمیمیاش یوسف در خیابان نبرد تهران در دستور کار پلیس قرار گرفت.
جنایت پس از بازگشت از جشن عروسی
پلیس به خانه موردنظر رفت و به تحقیق پرداخت. خواهر 20ساله یوسف به نام یگانه به ماموران گفت: «سعید دوست صمیمی برادرم و خواستگار من بود. او چند ساعت پیش زنگ خانه ما را زد و وقتی در را باز کردم دیدم یک دستمال خونی به گردنش گرفته است. او را به داخل خانه دعوت کردم اما براثر شدت خونریزی روی زمین افتاد و جان سپرد. من با برادرم که به جشن عروسی یکی از دوستانش رفته بود، تماس گرفتم و کمک خواستم. برادرم هم خیلی زود به خانه برگشت اما کاری از دستش برنیامد.»
با طرح این ادعا یوسف 22 ساله دستگیر شد و سعی کرد با ضدونقیضگوییهایش پلیس را گمراه کند اما سرانجام لب به اعتراف گشود و به قتل رفیق 10 سالهاش اعتراف کرد.وی گفت: «آن شب به عروسی یکی از دوستانم رفته بودم که برای کاری به خانه برگشتم و کفشهای سعید را در حیاط خانه دیدم. شوکه شده بودم که از خواهرم سراغ سعید را گرفتم اما او انکار کرد. من که مطمئن بودم سعید در خانهمان پنهان شده همهجا را گشتم و سعید را در انباری خانه پیدا کردم.» او گفت که به خانهمان آمده بود تا خواهرم را آزار دهد و مرا به ازدواج با او راضی کند. من با شنیدن این حرف کنترل اعصابم را از دست دادم و او را با یک ضربه چاقو به گردنش کشتم.
صدور حکم قصاص
یوسف در شعبه 74 دادگاه کیفری سابق استان تهران درحالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیایدم برای او حکم قصاص خواستند. این متهم گفت که سعید را قربانی غیرت خود کرده است.
در آن جلسه یگانه نیز در تشریح جزئیات وارد شدن سعید به خانهشان گفت: «آن روز مادرم مریض بود و به خانه مادربزرگم رفته بود و من تنها بودم که سعید در خانه را زد. من هم که خیال میکردم خواستگارم به همراه برادرم است در را باز کردم. اما سعید رفتار غیرعادی داشت و میگفت میخواهد در خانه بماند تا هرطور شده برادرم را به ازدواجمان راضی کند. زمانی که برادرم وارد خانه شد، سعید ترسید و در انباری پنهان شد.» در پایان آن جلسه هیات قضایی یوسف را به قصاص محکوم کرد.
7سال بلاتکلیفی در زندان
حکم صادره در دیوانعالی کشور تایید شده بود که اولیایدم پیگیر پرونده نشدند. یوسف هفت سال در زندان بلاتکلیف ماند تا اینکه با تصویب ماده 429 قانون مجازات اسلامی جدید که در آن آمده است چنانچه صاحب حق قصاص بدون عذر موجه مرتکب را در وضعیت نامعین رها کند و در مدت معین شده از سوی دادگاه نیز پیگیر ماجرا نشود، دادگاه حق دارد مرتکب را بعد از تعیین تعزیر و گذشتن مدت زمان آن با اخذ وثیقه مناسب آزاد کند، از قضات دادگاه درخواست کمک کرد.
به این ترتیب یوسف پس از هفتسال بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد.
در این جلسه که در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار تشکیل شد، یوسف گفت: «وقتی سعید به من گفت قصد داشته خواهرم را آزار دهد تا با ازدواج آنها موافقت کنم کنترل اعصابم را از دست دادم. من در مدت هفتسالی که در زندان بودم به اندازه کافی تنبیه شدهام. شبها کابوس اعدام میدیدم و به مرگم راضی بودم. من در این مدت توبه کردهام و قرآن و نماز میخوانم. حالا از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم. مادرم در این مدت عذاب زیادی کشید. میخواهم به خانه برگردم و گذشته را جبران کنم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و طبق ماده 429 قانون مجازات اسلامی جدید، یوسف را با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی آزاد کرد.