وقتی خونه خالیه و داری عشق و حال میکنی یهو بابات میاد

جا داره منم یه چیزی واقعی تعریف کنم :ما یه همسایه داشتیم که پدر خونواده نونوایی داشت و اسمش هم مالک بود ولی یکی از پسراش کار نمیکرد و تن به کار نمیداد برادر بزرگ این پسر با من رفیق بود چون با هم همسن بودیم و خوده پسره با برادر من رفیق بود چون با برادر من همسن بود کاری نداریم خلاصه ایندونفر یعنی داداشمو این یارومیرفتن دنبال فیلم وی اچ اس VHS که گنده بود و تو جیب جا نمی شد خلاصه دردسرتون ندم یهوتو خونه مثل همین داستان گیر باباهه می افتن اینام فیلما رو میکنن تو جیبشون غافل از اینکه فیلما گنده بود و تابلو دیده میشد وشلوارهاشون اویزون از سنگینی فیلما این بنده خدا گیر میفته و پدرش یه کتک حسابی میزنه البته قیافه پدره غلط انداز بود ولی اهل بزن بزن نبود ادم ارومی بود ولی اونروز یهو اتیشی شد و این پسره کتک مفصلی خورد همون شد که اون زد و رفت ترکیه و یونان چند ماه زیتون چینی کرد با قایق به انگلیس اونجا با یه دختر ترک ترکیه ای ازدواج کرد الان یه مغازه با یکی دیگه اجاره کردن اسمش هم فرامرزه داستانو از زبون برادرم شنیدم و ماهم د بزن به خنده تا چند سال اینماجرا ورد زبون همه بود