زن جوان زمانی که با زنی غریبه در خانهاش روبهرو شد، به تصور اینکه شوهرش به او خیانت کرده، زن غریبه را تا یک قدمی مرگ پیش برد.
به گزارش جامجم، صبح چهارشنبه هفته گذشته مردی با پلیس تماس گرفت و از حمله زن همسایه و اعضای خانواده او به یکی از ساکنان ساختمان در یکی از محلههای یافتآباد تهران خبر داد. ماموران با حضور در آنجا مشاهده کردند زنی جوان مصدوم و بیهوش شده است.
همچنین مردی در راهپلهها افتاده و سرش شکسته است. ضاربان که دو زن و دو مرد بودند هم پیش از حضور ماموران از آنجا فرار کرده بودند.
دو مصدوم حادثه به بیمارستان منتقل شدند و با تلاش پزشکان هردو آنها که در یک قدمی مرگ بودند، نجات یافتند.
در این مرحله ماموران از دیگر ساکنان ساختمان تحقیق کردند که معلوم شد روز حادثه همسر یکی از ساکنان که 10 روز قبل با شوهرش دعوا کرده و به خانه پدری رفته بود، همراه سه عضو خانوادهاش به ساختمان بازگشته است.
او بعد از شکستن در آپارتمان زنی را که داخل خانهاش بود کتک زده. در آن لحظه یکی از همسایهها قصد میانجیگری داشته که مهاجمان به وی نیز حمله کرده و با پرتاب کردن گلدان به سمت او سرش را شکستهاند. همسایهها مهاجمان را تعقیب کردند تا مانع فرارشان شوند که موفق نشدند و آنها با استفاده از شلوغی محله فرار کردند.
همزمان با تشکیل پرونده قضایی در شعبه اول دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب یافتآباد تهران با دستور قاضی سید محمود محمدی، متهمان فراری تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و دو روز پیش بازداشت شدند.
در این مرحله دو شاکی پرونده نیز که از این حمله مرگبار نجات یافته بودند مورد تحقیقات قضایی قرار گرفتند.
ابتدا مرد همسایه به قاضی پرونده گفت: روز حادثه قصد داشتم از آپارتمانم خارج شوم که صدای کمکخواهی شنیدم. سراسیمه بیرون آمدم تا علت را بررسی کنم که مشاهده کردم زن همسایهمان همراه یک زن و دو مرد جوان و میانسال با شکستن در آپارتمان وارد آنجا شدهاند. آنها زنی را که داخل خانه بود کتک میزدند.
وی ادامه داد: خواستم میانجیگری کنم و به این دعوا پایان دهم که مهاجمان مرا بشدت کتک زدند و حتی با پرتاب گلدان سرم را شکستند. شاید اگر همسایهها مرا زودتر به بیمارستان منتقل نمیکردند، اکنون فوت کرده بودم.
در ادامه، زن جوان که مصدوم دیگر پرونده بود به قاضی محمدی گفت: من پرستار کودک هستم. از یک هفته پیش به این خانه در رفت و آمد بودم. همسر صاحبخانه قهر کرده و به خانه پدریاش رفته بود. شوهرش مرا به عنوان پرستار استخدام کرد تا درساعاتی که او سرکار میرود، من از فرزندش نگهداری کنم. از یک هفته قبل کارم را در آنجا شروع کردم. فرزند این مرد را به مدرسه بردم و در حال نظافت خانه بودم که ناگهان زنی در زد و ادعا کرد اشتباه آمده و بعد از عذرخواهی رفت. ساعاتی بعد همان زن که بعدا فهمیدم همسر صاحبخانه است، همراه سه نفر دیگر در آپارتمان را شکستند و وارد شدند. او گمان میکرد من هوویش هستم، به همین دلیل چهار نفری مرا کتک زده و بیهوشم کردند. از آنها شکایت دارم.
متهم زن که بشدت از کار خود پشیمان شده بود، به قاضی پرونده گفت: من و شوهرم 10 سال پیش با هم ازدواج کردیم. ثمره زندگیمان یک فرزند است. در این اواخر با هم درگیریهایی پیدا کردیم و چند هفتهای بود قهر کرده و به خانه پدرم رفته بودم تا اوضاع کمی آرامتر شود و بعد به خانه بازگردم. روز حادثه برای برداشتن لباسهایم به خانه بازگشتم که متوجه شدم قفل در عوض شده است. در زدم که زنی در را باز کرد. با دیدن او دیگر ذهنم کار نمیکرد. گمان بردم شوهرم سرم هوو آورده است. از شدت عصبانیت نمیدانستم چه کنم. به جای اینکه از آن زن سوال کنم یا از شوهرم ماجرای حضور زن پرستار را جویا شوم به خانه پدرم بازگشتم.
وی ادامه داد: قضاوت اشتباهیام باعث دردسر شد. همه گمان کردیم او هوویم است. همراه پدرم، برادرم و همسر او به خانهام رفتیم. زمانی که زن جوان در را باز نکرد، در را شکستیم و به زور وارد شدیم. فریاد میزدم «هوویم شدهای باید از زندگیام بیرون بروی.» بعد همگی او را کتک زدیم که مصدوم و بیهوش شد. حتی مرد همسایه را هم که برای کمک آمده بود، مصدوم کردیم. بعد از بازداشت تازه فهمیدم اشتباه کردهام و آن زن هوویم نبوده بلکه پرستار فرزندم است.
در مرحله بعدی تحقیقات سه متهم دیگر پرونده نیز گفتههای دختر خانواده را تائید و از شاکیان درخواست بخشش کردند.
برای متهمان پرونده قرار قانونی صادر شد. تحقیقات از آنها ادامه دارد.