قصه دو زن راننده تاکسی در تهران : قصه دو زن؛ از تمسخر مردان تا تحسین مردم

من که این سعادت را داشتم و دو بار با آنان همنشین شدم و مثل همیشه به آنان درود فرستادم و آنان را تشویق بیشتر در "پاره" کردن مرزهای ناپاک اسلامی کردم!

آفرین به زنان زحمتکش ایران ولی حیف تمام تاکسی را با اون ایه های شیطانی پوشیده بود

چی چی آفرین به غیرتتون؟ این مزخرفها چیه؟ مگه چیکار کردن ؟ اتفاقا باید تمام زنها را به زور مجبور کرد دست از تنبلی و مفت خوری بردارن و برن کار کنن تا شیر فهم بشن یک من ماست چقدر کره میده. پدر مردهای بدبخت درمیاد صبح تا شب مثل برده ها کار میکنن و میدن این زنهای مفت خور خرج طلا جواهر و عمل دماغ و لوازم آرایشو تلفنهای چند میلیونی میکنن و ۲۴ ساعته مشغول الواطی و خوش گذرانی هستند. زنها باید به زور کار کنن ببرن خر ج خودشون بکنن تا بفهمن چه دردی داره و ببینیم اون موقع میبرن خرج لوازم و آرایش و اشغال و لباس و چشم و چشمی بکنن. باید به زور کار کنن و جونشون در بیاد و ببرن مالیات پرداخت کنن بفهمن چه دردی داره. صبح تا شب مثل برده کار کنن ببینیم اگر شوهرشون ازشون پول سلمانی و لباس و کفش خواست میدن یا اینکه خشدک شوهرشونو را در میارن و اسمشو میذارن مرتیکه بی غیرت و فوری دادخواست طلاق میدن و مهریه را میذارن اجرا؟ بهترین راه برای اینکه زنها بفهمن زندگی واقعی یعنی چی اینکه به زور وادارشون کرد تا مثل برده ها کار کنن و خرج خانواده را بدن تا معنی درد و ظلم را بفهمن. مفت خورهای تنبل