مرد دلار فروش قربانی توطئه /نمی‌دانستم پیرمرد کشته شده است !

 سه مرد در توطئه‌ای شوم و باهمدستی یک زن، وارد آپارتمان مرد 80 ساله‌ای شدند و پس از کشتن او اسناد ملکی و پول‌هایش را به سرقت بردندبه گزارش خبرنگار جنایی «ایران» ساعت 20 و 30 دقیقه شانزدهم اردیبهشت امسال، پیدا شدن جسد مرد 80 ساله‌ای در محل سکونتش در طبقه اول یک مجتمع مسکونی چهار طبقه به کلانتری 109 بهارستان اطلاع داده شد، کارآگاهان پس از حضور در محل جنایت پی بردند مهاجمان مرد سالخورده را خفه کرده‌اند.در جریان تحقیق از همسایگان مشخص شد حدود ساعت 7 بعدازظهر سروصدا از آپارتمان این مرد سالخورده بلند شده اما با مراجعه همسایگان به پشت در این آپارتمان کسی به آنها جواب نداده است.
تنها برادرمقتول، در بازجویی‌ها گفت: برادرم که تنها زندگی می‌کرد در محدوده میدان فردوسی در زمینه خرید و فروش دلار و ارز فعالیت داشت. او اسناد و مدارک مالکیت خانه‌اش را هم داخل گاوصندوق نگهداری می‌کرد اما این اسناد به همراه مقداری پول به سرقت رفته است.
با گذشت چند ماه در جریان تحقیقات جنایی مشخص شد فردی مهر امسال با مراجعه به یک دفترخانه قصد انتقال اسناد مالکیت متعلق به آپارتمان مقتول را دارد، بلافاصله مرد 45 ساله دستگیر شد.رامین با اظهار بی‌اطلاعی ازقتل پیرمرد گفت که ملک را از فردی به‌نام «مصطفی» و به‌مبلغ چهار میلیارد ریال دریک دفتر وکالت در محدوده میدان شهدا خریداری کرده است.
به همین خاطر مصطفی (35 ساله) دستگیر شد و در بازرسی از دفتر وکالت (محل دستگیری مصطفی)مشخص شد که وی در پوشش دفتر وکالت پس از شناسایی املاک بدون صاحب و یا متعلق به افراد سالخورده اقدام به فروش آنها می‌کند.
مصطفی در مواجهه حضوری با رامین و ارائه اسناد و مدارک لب به اعتراف گشود درقتل مرد سالخورده و سرقت اسناد از خانه او شرکت داشته است. وی گفت: طراحی سرقت از خانه پیرمرد را به همراه زنی به نام «ساغر. س» با نام مستعار «مریم» انجام داده و در جریان قتل پیرمرد یکی از دوستانش به نام «عباس» نیز حضور داشته است.
مصطفی درخصوص نحوه ورودشان به خانه مقتول گفت: مریم را به بهانه پخش آش نذری به خانه قربانی فرستادیم و پس از باز شدن در آپارتمان بلافاصله من و عباس وارد ساختمان شدیم. زمانی که پیرمرد قصد داشت برای گرفتن آش ازخانه خارج شود دست و پایش را گرفتیم و او را به داخل آپارتمان کشاندیم، بعد هم دست و پا و دهانش را محکم بستیم.
زمانی که همسایگان برای بررسی علت سر و صدا به در خانه آمدند، دهان پیرمرد را محکم گرفتیم تا نتواند کمک بخواهد اما دقایقی بعد متوجه شدیم پیرمرد مرده است.
مصطفی درخصوص اموال سرقت شده از گاوصندوق خانه مقتول نیز گفت: مبلغ 18 میلیون ریال به همراه اسناد مالکیت متعلق به خانه پیرمرد را برداشتیم. مأموران پس از اعترافات مصطفی مخفیگاه «ساغر» یا همان «مریم» (45 ساله) را در حوالی سیدخندان شناسایی کردند و دهم آبان او نیز دستگیر شد.
ساغر که اعتیاد شدید به «شیشه» دارد به مشارکت در سرقت اعتراف کرد ولی گفت در جنایت نقشی نداشته است و او مأمور بود به بهانه پخش کردن آش نذری اعتماد پیرمرد را برای باز کردن در خانه جلب کند.
با شناسایی آخرین متهم پرونده به نام «عباس. ل» (34 ساله) مشخص شد او پس از جنایت از تهران متواری شده اما پس از شناسایی دقیق مخفیگاهش در یکی از شهرستان‌های کشور، دستگیر شد.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در این‌باره گفت: تحقیقات از متهمان بویژه دو متهم اصلی پرونده که در سرقت منجر به قتل حضور مستقیم داشتند، برای مشخص کردن عامل اصلی جنایت ادامه دارد و با صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس، هر چهار متهم دستگیر شده دراختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند.
 
عباس آخرین متهم فراری این پرونده، دو روز قبل دستگیر شد و دیروز به همراه همدستش مصطفی، برای تحقیقات تخصصی به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. او زمانی که در برابر بازپرس «مرشدلو» از شعبه هفتم دادسرای جنایی پایتخت ایستاد به سرقت اعتراف کرد اما مدعی شد قصد قتل نداشته و روحش نیز از این ماجرا بی‌خبر است. وی در گفت‌و‌گو با خبرنگار جنایی «ایران»، به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت:
 
با مصطفی چطور آشنا شدی؟
مصطفی دوست یکی از دوستانم بود، چندباری او را دیده بودم اما هیچ وقت تصورش را هم نمی‌کردم که ماجرای دوستی ما به قتل ختم شود.
مریم را از قبل می‌شناختی؟
او را اصلاً نمی‌شناختم، مریم را مصطفی به من معرفی کرد. این‌طور که مصطفی می‌گفت مریم در جست و جوی خانه بوده و به بنگاه مصطفی برای اجاره خانه رفته وهمین مراجعه باب آشنایی آنها می‌شود.
پیشنهاد سرقت از خانه را چه کسی داد؟
مریم، مرددلارفروش را می‌شناخت و نقشه را قبل از اینکه به ما حرفی بزند کشیده بود.
چند روز قبل از جنایت، از نقشه مریم مطلع شدی؟
دو روز قبل؛ من با خانواده‌ام به خانه پدرزنم رفته بودم که مصطفی زنگ زد و در مرکز شهر با هم قرار گذاشتیم. سر قرار که رفتم مریم هم آنجا بود، او گفت دو نفر را می‌خواهد تا نقشه سرقت از خانه‌ای را اجرا کنند و پول خوبی هم می‌دهد. نقشه را خودش کشیده بود. طبق نقشه مریم زنگ خانه را می‌زد و می‌گفت‌ آش نذری آورده است و بعد از باز شدن در، ما باید وارد می‌شدیم.
سهم تو چقدر بود؟
600 هزار تومان.
این مبلغ ارزش قتل داشت؟
اولش نمی‌خواستم با آنها همکاری کنم اما حرفی زد که مرا تحریک کرد.
چه حرفی زد؟
گفت از همان اولش هم می‌دانستم که عرضه این کارها را نداری و به درد نمی‌ خوری. حرفی که زد باعث شد خیلی ناراحت شوم.
آش را از کجا تهیه کردید؟
از حوالی میدان انقلاب خریدیم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
وقتی پیرمرد در را باز کرد، من و مصطفی بازور داخل شدیم و در را بستیم.
مریم کجا بود؟
در تمام این مدت بیرون خانه منتظر ما بود.
وقتی وارد خانه شدید چه شد؟ نمی خواستیم پیرمرد را بکشیم، حتی زمانی هم که از خانه بیرون آمدیم، او نفس می‌کشید. پیرمرد با ما درگیر شد و ما به ناچار دست و پاهایش را بستیم. همان موقع همسایه‌ها متوجه سر و صدا شدند و زنگ آپارتمانش را زدند. خیلی ترسیده بودیم و طوری نفس می‌کشیدیم که صدای نفس هایمان را هم خودمان نشنویم. بعد از چند لحظه همسایه‌ها رفتند و من مقداری پول داخل کیفی که همانجا بود ریختم و از خانه خارج شدیم.
چه مدت در خانه مقتول بودید؟
شاید 10  یا 15 دقیقه ولی زیاد طول نکشید.
کسی شما را ندید؟
نه، وقتی آمدیم کسی داخل راه پله‌ها و خیابان نبود.
چطور فرار کردید؟
باوانت مصطفی به خانه مقتول رفته بودیم.
وسایلی را که از خانه پیرمرد دزدیدید، چه کار کردید؟
من فقط پول دزدیده بودم که همان موقع تقسیم بر سه کردیم و نفری 600 هزار تومان به هر کدام از ما رسید. اما خبری از سند و مدارک دیگر ندارم. من تازه دو روز قبل که دستگیر شدم متوجه شدم پیرمرد مرده!
یعنی در این مدت با همدستانت در ارتباط نبودی؟
اصلاً! آخرین بار همان روز سرقت، مصطفی و مریم را دیدم و موضوع سند را هم در آگاهی متوجه شدم.
عذاب وجدان نداشتی؟
یک لحظه عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد؛ با خودم تصمیم گرفته بودم پولی را که از پیرمرد دزدیدم جمع کنم و به او برگردانم و حلالیت بگیرم. من فکرش را هم نمی‌کردم او کشته شده باشد.
+15
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.