شهروند : زن افغان، برای پایان دادن به زندگی درکنار هوویش، به سراغ یک دعانویس رفت، اما هرگز تصورش را هم نمیکرد که این کار با یک جنایت هولناک به پایان برسد. این زن وقتی تصمیم گرفت موضوع رابطهاش با دعانویس را درمقابل شوهرش اعتراف کند، فکرش را نمیکرد در کشتن این دعانویس با شوهرش همدست شود. زن جوان پس از این جنایت به خاطر عذاب وجدانی که داشت، پدر مقتول را درجریان ماجرا قرار داد و خودش را تسلیم پلیس کرد. این درحالی است که پلیس تحقیقات خود را برای دستگیری شوهر و هووی این زن آغاز کرده است.
روز ١٨ مهرماه بود که پیگیری این پرونده در دستور کار مأموران پلیس پایتخت قرار گرفت. آن روز زن جوانی به پلیس مراجعه کرد و خبر از ناپدیدشدن شوهرش داد. این زن به مأموران پلیس گفت: «شوهرم از دو روز پیش که برای دیدن دوستش از خانه خارج شد، دیگر برنگشته است. هرچه با او تماس میگیریم، جواب نمیدهد و هیچ اثری از او پیدا نمیکنیم. برای همین تصمیم گرفتم از طریق پلیس این موضوع را پیگیری کنم.»
قتل مرموز
با اعلام این موضوع، بلافاصله کارآگاهان تحقیقات خود برای پیدا کردن ردی از این مرد جوان را آغاز کردند. درحالی که تجسسها دراینباره ادامه داشت، چند ساعت بعد بار دیگر زن جوان به پلیس مراجعه کرد و به مأموران گفت: «شوهرم را زن همسایه به همراه شوهرش به قتل رسانده است. این زن نزد پدرشوهرم رفته و به این جنایت اعتراف کرده است.»
بنابراین مأموران پس از اطلاع از این موضوع به سراغ زن همسایه رفته و او را دستگیر کردند. این زن افغان نیز در بازجوییها راز قتل مرد همسایهشان را فاش کرد.
اعتراف به جنایت
این زن افغان در بازجوییها به مأموران گفت: «٥سال پیش بود که با شوهرم ازدواج کردم. ما صاحب یک دختر شدیم و زندگی خیلی خوبی داشتیم. من عاشق شوهرم بودم و درکنارش احساس خوشبختی میکردم، تا اینکه دوسال پیش همه چیز تغییر کرد و زندگیمان از اینرو به آنرو شد. شوهرم وقتی برای دیدن خانوادهاش به افغانستان رفت، با یک زن برگشت و گفت که این زن هووی من است و باید از این به بعد درکنار او زندگی کنم. خیلی برایم سخت بود. اصلا باور نمیکردم که شوهرم چنین کاری کرده باشد، ولی مجبور بودم درکنار این زن زندگی کنم و اعتراضی نداشته باشم. هربار هم به شوهرم میگفتم از این وضع ناراضی هستم، میگفت: میتوانی طلاق بگیری و بروی، اما من که کسی را درتهران نداشتم. از طرفی عاشق شوهرم بودم و نمیتوانستم از او جدا شوم. برای همین ماندم و تحمل کردم، ولی دیگر صبرم لبریز شد و تصمیم گرفتم به ارتباط خوب بین شوهر و هوویم پایان دهم. برای همین به سراغ مرد همسایه به نام مجید رفتم تا برایم دعانویسی کند و من با سحر و جادو بتوانم هوویم را از خانهام بیرون کنم.»
او ادامه داد: «مجید وقتی صحبتهای مرا شنید، خیلی ناراحت شد و قول داد که مشکلاتم را حل کند. به همین دلیل من و مجید هر روز با هم صحبت میکردیم و من برایش درد دل میکردم. کمکم ارتباط ما بیشتر شد تا اینکه یک روز به خودم آمدم و از این ارتباط پشیمان شدم. از آنجایی که در فرهنگ ما حتی صحبت یک زن شوهردار با یک مرد نامحرم هم اشتباه است، تصمیم گرفتم موضوع را به شوهرم بگویم و درواقع اعتراف کنم. عذاب وجدان گرفته بودم. برای همین یک شب به شوهرم گفتم که مدتی است با مجید تلفنی صحبت میکنم، اما شوهرم عکسالعمل بیشتری نسبت به آنچه که انتظارش را داشتم، نشان داد. او به شدت عصبانی شد و گفت که هرطور شده باید مجید را به قتل برساند.»
این زن درباره روز جنایت به مأموران گفت: «روز حادثه شوهرم با مجید تماس گرفت و او را به خانهمان دعوت کرد. مجید همچون از قبل شوهرم را میشناخت و به خاطر همسایه بودنمان ارتباط خوبی با شوهرم داشت، به خانهمان آمد. شوهرم گفته بود، مجید به خانهمان بیاید تا با هم قلیان بکشند. ساعت ٧ غروب ١٢ مهرماه بود که مجید به خانهمان آمد. وقتی رسید، من به آشپزخانه رفتم تا زغال روی گاز بگذارم و بساط قلیان را درست کنم. وقتی در آشپزخانه بودم، ناگهان شوهرم با آجری که از قبل پنهان کرده بود، چند ضربه به سر مجید زد. خیلی ترسیده بودم و داشتم این صحنه را تماشا میکردم که شوهرم از من خواست بالشت را روی دهان مجید بگذارم تا کسی صدایش را نشنود. وقتی بالشت را روی دهان مجید گذاشتم، شوهرم با روسری او را خفه کرد. پس از آن به طبقه پایین رفت و با هوویم برگشت. آنها با هم دست و پای مقتول را بستند و او را داخل گونی آبیرنگ گذاشتند. یکساعت از وقوع این جنایت گذشته بود که شوهرم جسد را روی موتورش گذاشت و خانه را ترک کرد. نمیدانم جسد را کجا گذاشت ولی وقتی برگشت به همراه هوویم، یک هفته مرا درخانه حبس کردند و اجازه ندادند بیرون بروم. میترسیدند موضوع را به پلیس لو بدهم، اما در این مدت آنقدر گریه و زاری کردم تا اینکه بعد از یک هفته شوهرم مرا از خانه بیرون کرد. گفت: هرکاری میخواهی انجام بده. من همچون عذاب وجدان داشتم تصمیم گرفتم به این جنایت اعتراف کنم. با اینکه میدانم مجازات سنگینی در انتظارم است، با اینحال موضوع را به پدر مقتول گفتم. شوهرم و هوویم هم از خانه فرار کردند و نمیدانم کجا هستند.»
کشف جسد
با اعترافات این زن، قاضی ایلخانی بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران دستور پیگیری و شناسایی قاتل فراری را صادر کرد. این درحالی است که در بررسیها مشخص شد روز ١٥ مهرماه جسد مردی مجهولالهویه در زمینهای کشاورزی در ورامین کشف شده که به گفته پزشکی قانونی آثار ضربات جسمی سخت روی سرش دیده میشد. بنابراین خانواده مجید راهی پزشکی قانونی شدند و جسد او را شناسایی کردند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان