مقاله ای از مجید محمدی ( جامعه شناس) مداحی و روضهخوانی و عزاداری حرفهای برای امام سوم شیعیان و اعضای خانوادهی او یک کسب و کار مانند آوازهخوانی، بازیگری و صحنهگردانی و دیگر کسب و کارهای سرگرمکننده و پرکنندهی اوقات فراغت مردم است. در یک بازار آزاد، اگر افراد (و نه دولت و شهرداریها و سپاه پاسداران) هزینهی این کارها را بپردازند و مزاحمتی نیز برای مردم ایجاد نکنند فعالیت آنها مشروع و قانونی است. اما آیا حد و چارچوبی برای این فعالیتها در یک جامعهی آزاد و مسوول وجود دارد یا خیر؟ آیا چارچوبی که فعلا در جمهوری اسلامی وجود دارد بقای حکومت و منافع قشر حاکم است یا رعایت حقوق مذهبی و مدنی همهی شهروندان، اعم از معتقد و غیرمعتقد؟ آیا اصولا میتوان چارچوبهایی مدنی و عقلانی برای این فعالیتها (بدون ایجاد محدودیت برای آزادیهای مذهبی که برگزاری مراسم را نیز شامل میشود) در نظر گرفت؟ آیا آزادی مراسم مذهبی شیعه بدون آزادی مراسم دیگر ادیان و فرق عادلانه و منصفانه است؟
پیشینه
پیش از تشکیل حکومت دینی در ایران، برخی از اصلاحگرایان مذهبی تلاش داشتند حساب تاریخ را از داستانسازی (تحت عنوان «تحریفهای عاشورا» یا بدعت در دین) جدا کنند تا فاصلهی تحصیلکردگان را از دین و نهادهای دینی کاهش دهند. مرتضی مطهری و صالحی نجفآبادی دو تن از چهرههای بارز این جریان بودند. اما بعد از شکلگیری حکومت دینی و بسط ظواهر دینی به عنوان فرهنگ، وارسیهای محتوایی به دلیل نیاز حکومت به بسیج باورمندان کنار گذاشته شد. در این حال، روحانیون و حاکمان جمهوری اسلامی همچنان تلاش داشتهاند مداحی و روضهخوانی را از نظر صورت و قالب از دیگر اشکال خوانندگی و بازیگری جدا کنند (مثل تذکرات مربوط به عدم تقلید آهنگهای لسآنجلسی یا عدم استفاده از سازهای موسیقی در نوحهخوانیها) و جلوی مداحی و روضهخوانی برگرفتهشده از مدل موسیقی عامهپسند را بگیرند.
دولتی شدن مراسم
با تشکیل حکومت دینی توسط روحانیت شیعه، نگاه انتقادی به باورها و مراسم و احکام دینی شیعه اصولا نفی، و مشکلات و تضادهای نهادها و مراسم و باورهای دینی با علم و عقل و اخلاق به زیر قالی فرستاده شد. گروهی از منتقدان دین و باورمندان به دیگر ادیان و مذاهب در ۳۸ سال گذشته وجود ندارد که به نحوی مورد آزار و سرکوب حکومت جمهوری اسلامی واقع نشده باشد. از سوی دیگر بخش قابل توجهی از هزینهی هیاتها و عزاداریها توسط نهادهای عمومی مثل سپاه و شهرداریها تامین میشود. در سال ۱۳۹۵ شهرداری تهران ۸ میلیارد تومان به هیاتهای عزداری اختصاص داده است. همچنین در عید غدیر، ۱۱۰ هزار وعده غذای رایگان توسط شهرداری تهران به مردم داده شد. (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۰ مهر ۱۳۹۵)
آسیبرسانی به بدن
تنها مورد مربوط به عزاداری عاشورا که رهبر جمهوری اسلامی به نفی اعمال بخشی از دینداران در شرایط امروز پرداخته، مسالهی قمهزنی بوده است: «کارِ غلطی است که عدهای قمه به دست بگیرند و به سر خودشان بزنند و خون بریزند.» (۱۷ خرداد ۱۳۷۳) در این موضوع نیز خامنهای بیشتر در پی جدا کردن حساب خود از آن چیزی است که حکومت آن را «تشیع لندنی» یا «اسلام امریکایی» مینامد. روحانیون سنتگرایی که با مرجعیت خامنهای مشکل دارند در این زمینه از خامنهای تبعیت نمیکنند. در ایام محرم نه تنها کسانی مثل شیرازیها بلکه وحید خراسانی حساب خود را از خامنهای در این موضوع جدا کردهاند: «[در عزاداری حسین] خون هم جاری بشه، بشه.» وی بعدا تایید قمهزنی را از سوی خود تکذیب کرد. بسیاری از مراجع شیعه با میلیونها مقلد (وحید، خمینی، سیستانی، شبیری و صافی) آسیب رساندن به بدن تا حد خونریزی و کبود شدن بدن را در عزاداریها جایز میدانند. قمهزنی تنها یکی از اشکال این آسیبرسانی است.
صنعت گریه و تداوم نهادهای دینی
وقتی محدودیتی از حیث محتوا بر کار مداحان و روضهخوانان (غیر از انتقاد به حکومت موجود یا اشاره به ظلم و جنایات آنها) نباشد طبعا دامنهی تخیل برای گریاندن مخاطبان و تشویق دینداران به هزینه کردن برای مراسم و نهادهای دینی بسیار گسترده میشود. در یکی از داستانهایی که (به نقل از متون قدیمیتر) در محرم سال ۹۴ در وبسایتهای اینترنتی شبهدولتی منتشر شده، حتی بردهداری و بردهفروشی برای برگزاری مراسم روضه و گریاندن مردم مشروع لحاظ شده است:
«پسر جوانشان در آستانهی در بود. نگاه مادر که به قامت رعنای جوانش افتاد، فکری به سرعت به ذهنش رسید؛ دوباره قد و بالای جوان را نگاه کرد. لبخند روی لبانش نشست. تصمیمش را گرفت. جلو رفت، آغوشش را باز کرد و جوانش را در بغل گرفت. مرد و جوان، با تعجب به زن نگاه میکردند. مرد سرش را پایین انداخته بود و لرزش دستانش، حکایت از آن میکرد که باور گفتههای زنش چقدر برایش سخت است.
– آخر زن! چطور عزیزم را، تنها ثمرهی زندگیم را، تمام جوانیام را ببرم در بازار بردهفروشها و او را به عنوان غلام و برده بفروشم؟! تو که مادری و دلت از حریر نرمتر است و از مو نازکتر، چطور این پیشنهاد را به من میکنی؟!
زن با یک سخن، مرد را آرام کرد: «ببین مرد! اگر ادعای عاشقی میکنی، جوان که چیزی نیست؛ باید از جان خود نیز بگذری! اگر حسین، فرزند رسول خدا همان است که ما میشناسیم، عمل ما را بیجواب نخواهد گذاشت! اگر به کارت عقیده و ایمان داری، بلند شو و بسمالله را بگو وگرنه سر جایت بنشین و مجلس آقا را فراموش کن.» (سایت الف به نقل از کتاب داستانهای شگفت عبدالحسین دستغیب، ۲۷ مهر ۱۳۹۴)
بعد از این زن، شوهر و بعد پسر خود را برای بردهفروشی قانع میسازد و حتی به صورت پسر ذغال میمالند تا وی به عنوان بردهی سیاه فروخته شود (بخش نژادپرستانهی داستان). البته برای بیرون آوردن گریهی کافی از مخاطب و شبیهسازی با داستان ابراهیم، وقتی مرد بعد از فروش فرزند خود به عنوان غلام در بازار بردهفروشان به خانه بر میگردد او را در خانه میبیند تا مخاطبان به معجزات ائمه نیز باور کنند یا اگر باور دارند باورشان تحکیم یابد.
در این داستان (و داستانهایی از این قبیل که در منابر نقل میشود)، بردهداری و بردهفروشی و حتی فروش فرزند و بردهداری سیاهان برای برگزاری مجلس عزا برای امام سوم شیعیان با حرارت و شوق مذهبی توجیه میشود. مداحان و روضهخوانان برای گریاندن مردم یا جمع کردن پول تا کجا میتوانند پیش بروند؟ اگر منطق، اولویت عشق به ائمه در برابر همهی ارزشهای دیگر باشد آیا زدن بانک یا فحشا یا اختلاس و قتل برای کسب درآمد جهت برگزاری مراسم مذهبی نیز مجاز خواهد بود؟
تحقیر انسانها
بخش دیگری از محتوای روضهخوانیها و مداحیها کوچک کردن مخاطبان و شیعیان در برابر خانوادهی امام سوم شیعیان تا حد «سگ» نامیدن شیفتگان آنها (که در فرهنگ ایرانی بر خلاف فرهنگ غربی توهینآمیز است) یا تقاضا از آنها برای عوعو کردن و عربدهکشی و رفتارهای ناشایست به عنوان ماتمگیری و سوگواری است. کسانی که این مجالس را «گرم» میکنند از هر وسیلهای حتی توهین به دیگران برای تهییج و تحریک احساسات افراد استفاده میکنند.
مزاحمت برای عموم با مصونیت قضایی
هیاتهای عزاداری و تکیهها برای حدود دو هفته فضای خیابانها را اشغال و برای رفت و آمد مردم دشواری ایجاد میکنند، با سروصدای شبانه در استراحت مردم اخلال میکنند، با حرکت در خیابانها نظم عمومی را به هم میریزند و اگر کسی اعتراض کند به او و خانوادهاش تعرض میکنند و همهی این کارها با حمایت پلیس و نیروهای امنیتی و نظامی انجام میشود. ممنوعیتهایی در مورد مراسم عاشورا وجود دارد اما هیاتها را در بر نمیگیرد. این ممنوعیتها به مردم عادی مربوط میشود مثل گِلمالی اتومبیلها یا نوشتن روی خودروها. در رفت و آمد نیز مقررات وارونه شده حق به کسانی داده میشود که در وسط خیابان راه میروند. بنا به گفتهی رییس پلیس راهور نیروی انتظامی «برابر مقررات، رانندگان خودرو و موتورسیکلتسواران حق ندارند به دستهجات عزاداری ورود و آنها را متفرق کنند که در غیر این صورت با آنان برخورد قانونی خواهد شد.» (تابناک، ۳۰ مهر ۱۳۹۴)
این هیاتها در برابر اعمال خود به هیچ فرد و نهادی پاسخگو نیستند. این مصونیت، ناشی از نیاز حکومت به این هیاتها برای سرکوب در شرایط بحران (مثل سال ۸۸ و جنبش سبز) و قدرت اعضای این گروهها در نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی است. این شرایط برای عموم هنگامی جانکاهتر میشود که هزینهی آن را نیز از جیب مردم بر میدارند. کمک مالی و تدارکاتی به هیاتهای مذهبی از دوران شهرداری احمدینژاد به یک سنت در شهرداریها تبدیل شد.
همچنین در نوحهها و روضهخوانیها به هر کسی که بخواهند توهین میکنند و هیچ شکایتی از آنها در دادگاهها مسموع نیست. این وضعیت را در برابر شرایطی قرار دهید که چند مسیحی برای گردهمایی در خانهی خود بدون هیچ مزاحمتی برای دیگران بازداشت میشوند یا چند شیعهی منتقد برای برگزاری دعای کمیل در خانهی خود مورد سرکوب قرار میگیرند. آزادی مذهبی در ایران فقط برای مذهب حکومتی است آن هم بدون قید و شرط.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان