درگیری دو پسر بر سر دختر جوان، پایانی جز قتل نداشت. متهم در جلسه محاکمه به تشریح این جنایت پرداخت.
به گزارش جامجم، رسیدگی به این پرونده از 28 اردیبهشت سال گذشته و بهدنبال درگیری مرگباری در خیابان پاسدار گمنام در شرق تهران، آغاز شد. ماموران پس از حضور در محل، متوجه شدند پسر جوانی درپی اصابت ضربههای چاقو به گردنش به قتل رسیده است.
عامل جنایت به نام بهروز شناسایی شد و هشت روز بعد خود را تسلیم پلیس کرد. متهم در بازجوییها با اعتراف به قتل گفت: روز حادثه به خانه دختر مورد علاقه ام رفته بودم. مقتول و دوستانش به تصور اینکه من مزاحم دختر جوان هستم، با من درگیر شدند. این درگیری با دخالت اهالی پایان یافت، اما دوباره شب درگیر شدیم و او را کشتم.
با تکمیل تحقیقات پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال و متهم با حضور قاضی زالی و اسلامی در شعبه دوم محاکمه شد.
در ابتدای این جلسه نماینده دادستان با قرائت کیفرخواست گفت: در این پرونده بهروز متهم به مباشرت در قتل عمدی علی و ایراد صدمات و جراحات غیر منتهی به فوت با چاقو است.
مادر مقتول هم در این جلسه بهعنوان اولیایدم گفت: برای قاتل تقاضای قصاص دارم. این قتل بر سر یک دختر رخ داد و او باید در جلسه دادگاه حاضر شود.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به بهروز،از او خواست به دفاع از خود بپردازد که متهم با قبول اتهاماتش گفت: روز حادثه به خانه دختر مورد علاقهام رفته بودم که دو نفر از بچه محلهای او به تصور این که من مزاحم دختر جوان شدهام، با من درگیر شده و به صورتم اسپری اشکآور زدند. من هم با لیوان شکسته به طرفشان حمله کرده و خود را به پارک محله رساندم. در حال شستن چشم هایم بودم که علی ـ مقتول ـ با من درگیر شد و فحاشی کرد. با دخالت اهالی درگیری تمام شد، اما چون علی فحاشی کرده بود،از او کینه به دل گرفتم.
وی افزود: همان شب با موتور در حال پرسه زدن در محل بودم که با مقتول روبهرو شدم. او و دوستش سوار پراید بودند. او از ماشین پیاده شد و ضربهای به دست چپم زد. من هم باچاقویی که زیر پیراهنم گذاشته بودم، خواستم ضربهای به بازویش بزنم که به گردنش اصابت کرد. بعد یک ضربه دیگر به پشت گردنش زدم. دوستش با دیدن این صحنه فرار کرد. از رانندههای عبوری خواستم کمک کنند تا علی را به بیمارستان برسانیم که قبول نمیکردند. خودم را به آمبولانس اورژانس رسانده و از آنها کمک خواستم.
قاضی: همیشه چاقو همراه داشتی؟
متهم به قتل: نه. آن روز چون سه نفری روی سرم ریخته بودند، ترسیدم و چاقو برداشتم.
پس از دفاعیات متهم و وکیلمدافعش قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.