چرا پدر من باید قهرمان باشد؟

فرهیختگان :مامان چرا فقط بابای من باید قهرمان شود؟ چرا بابای دوستانم نرفتند پیش فرشته‌ها؟ چرا همه روز اول مدرسه با باباهایشان به مدرسه آمده‌اند و فقط بابای من نیست؟ اینها سوالات پسر «علی قانع» آتش‌نشان 36 ساله‌ای است که بیست‌وپنجم تیر امسال در حادثه آتش‌سوزی شهید شد.
 
1 انتظار کلاس اولی‌ها برای شروع کلاس: مادر و پدرهایی که دانش‌آموزان کلاس اولی دارند دورتادور حیاط مربع شکل مدرسه را پوشانده‌اند و وسط حیاط پر از صندلی‌هایی است که برای دانش‌آموزان چیده شده است. دانش‌آموزان هر چند دقیقه یک بار برای یک کاری از روی صندلی بلند می‌شوند و برای انجام کاری پیش پدر یا مادرهای خود می‌روند. طه هم در میان دانش‌آموزان کلاس اولی که با روپوش سورمه‌ای در انتظار کلاس‌بندی هستند، چشم روی سن و حرف‌های آقای مدیر دوخته است؛ اما خبری از پدرش نیست که برای باز شدن بند کتانی‌اش سراغ او برود. پدرش میان پدرهای دیگر نیست که برای پرسیدن اینکه تا کی باید آنجا بمانند مثل همکلاسی‌هایش مدام پیش او برود. مادرها یکی‌یکی مدرسه را ترک کردند و مادر طه نیز با به دوش کشیدن خاطرات همسر و اتفاقاتی که قرار بود اول مهر برای طه بیفتد به سمت خانه راهی شد. هنوز به منزل نرسیده بود که تلفن همراه مادر طه به صدا در آمد.
+ خانم قانع؟ رفتید منزل؟
# بله، مشکلی پیش آمده؟
+ نه، ولی لطفا برگردید مدرسه کار کوچکی مربوط به طه است که شما باید باشید.
2 سورپرایز مسئولان برای طه: وارد مدرسه که شد با تعداد زیادی از همکاران همسرش در آتش‌نشانی و عوامل شهرداری منطقه 9 روبه‌رو شد. برخی روی سن بودند و برخی کنار طه و در حال صحبت کردن با او. معاون آتش‌نشانی نیز روی سن در حال صحبت با مدیر مدرسه بود. تصویر شهید قانع از درون قابی که روی میز روی سن جا خوش کرده بود به همسرش لبخند می‌زد. هر سو را که نگاه می‌کرد نشان و نوشته‌ای از همسرش بود. طه تا او را دید به سمتش دوید و پرسید؟ مامان چرا بابا رفت پیش فرشته‌ها؟ چرا نماند پیش من؟ مثل همه باباهایی که امروز پیش بچه‌هایشان هستند؟ چرا پدر اینها قهرمان نشدند و فقط پدر من باید قهرمان می‌شد؟ صدای ضعیف منیر که اصرار داشت نلرزد و بغض روی آن تاثیر نگذارد به گوش رسید که گفت: «ولی بابا اینجا است و دارد به ما لبخند می‌زند.»
3 علی برای طه آرزوها داشت: مدیر مدرسه با اعلام اینکه طه پسر کیست و پدرش چگونه شهید شده، توضیحاتی به دانش‌آموزان داد و جای خود را به معاون آتش‌نشانی می‌دهد. معاون آتش‌نشانی با قرار گرفتن پشت تریبون برای موفقیت طه دعا و به بچه‌ها یادآوری می‌کند پدر طه قهرمان بوده است و همه مدیون او هستند. ماموران راهور و آتش‌نشانی که برای بدرقه طه هفت ساله به مدرسه آمده‌اند در پایین این سکو و روبه‌روی دانش‌آموزان ایستاده‌اند. مادر طه با نگاه کردن به آنها می‌گوید: «واقعا همکاران همسرم به من و فرزندانم لطف دارند و علی را فراموش نکرده‌اند. مدام با ما در ارتباط هستند و از من می‌خواهند با هر مشکلی مواجه شدیم آنها را در جریان قرار بدهم.» او درباره چنین روزی گفت: «برای مدرسه رفتن طه آرزوهای زیادی داشتیم. من و علی تصمیم داشتیم جشن بزرگی برای او بگیریم و برای او خاطره‌ای شیرین از این روز در ذهنش به یادگار بگذاریم، ولی نشد.» آهی که منیر 29 ساله پس از این جمله کشید پر از حرف بود. او ادامه داد: «حالا امیدوارم بتوانم همان‌طور که علی دوست داشت تربیت‌شان کنم تا در زندگی و در تحصیل‌شان افراد موفقی شوند.» او درباره معضلاتی که بعد از رفتن علی برایش به وجود آمده، گفت: «یاسین پسر کوچکم چهار سال دارد و درکی از نبودن پدرش ندارد و تمام مشکلم در این مورد با او این است که گاهی بهانه پدرش را می‌گیرد، ولی برخی سوال‌های طه نفس آدم را بند می‌آورد.» او مدام با دیدن فرزندانی که پیش پدرهایشان هستند یا مشغول بازی و تفریح هستند، درباره پدرش از من سوال می‌کند و اینکه چرا باید برود پیش فرشته‌ها؟ او قبول کرده پدرش فردی معمولی نیست، قهرمان است و با بقیه پدرها تفاوت دارد، اما گاهی خلأ وجود این قهرمان در زندگی‌اش به‌قدری برایش سنگین می‌شود که با «خوش به حال بچه‌هایی که بابا دارند» گفتن‌هایش آتش نبودن علی را شعله‌ورتر می‌کند.
 
4 پرواز چهل و یکمین آتش‌نشان: حالا بیش از دو ماه از شهید شدن علی قانع، آتش‌نشان 36 ساله که در حادثه آتش‌سوزی ساختمان مسکونی بلوار لاله تهران اتفاق افتاد، می‌گذرد و پسر بزرگ او پشت نیمکت‌های اولین سال تحصیلی قرار گرفته است. یاسین پسر دوم این شهید چهار ساله است و به گفته مادرش هنوز درکی از نبودن پدر ندارد. علی قانع که تیر امسال منیر، یاسین و طه را برای همیشه تنها گذاشت از سال 85 فعالیتش را در سازمان به‌عنوان آتش‌نشان درجه یک آغاز کرد.
+15
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.