کیوان کریمی پناهجوی ساکن نوشهیر ترکیه که چندی قبل توسط دوستش به قتل رسیدایران وایر : «کیوان» پناهنده مذهبی ساکن شهر نوشهیر بود. یک سال پیش به امید زندگی بهتر، ایران را به مقصد ترکیه ترک کرد. در ترکیه یک صرافی مجازی را اداره می کرد و منتظر تعیین تکلیف پرونده اش بود. پرونده اش اما با مرگ رقم خورد، به دست یکی از دوستانش. متهم به قتل و مقتول با همدیگر دوستی داشته اند، تقریبا زیر تمامی پست های فیسبوکی همدیگر، در مورد پلاک ایران 13 یا تهران 14 با هم مطایبه و شوخی کرده اند. متهم به قتل زیر یکی از پست های فیسبوکی مقتول خطاب به کیوان نوشته « ما هیچ وقت برای دادشمون اسلحه نمی کشیم» و مابین آن شوخی دوستانه، یک نفر کامنت گذاشته «رضا جان قرار نبود آدم کشی راه بیاندازی، روش مسالمت آمیز بهتر بود داداش » و متهم به قتل این بار پاسخ داده : «روش مسالمت آمیز فایده نداشت.» «سمیه آشناور» همسر «کیوان کریمی» ، پناهنده ایرانی ساکن شهرنوشهیر ترکیه که توسط دوستش کشته شده ماجرای گم شدن همسرش و بی مسئولیتی پلیس ترکیه را برای ایران وایر تشریح می کند:
روز دوشنبه پنجم سپتامبر بود که طبق معمول با هم رفتیم دخترم را رساندیم مهدکودک، بعد از آن کیوان مرا پیاده کرد و دنبال کار روزانه راهی بیرون شد. ما آن روز ساعت ده و نیم صبح هم احوال همدیگر را از طریق چت کردن پرسیدیم. دیدم پیام های آخرم خوانده نمی شود. فکر کردم مشغول کاری شده و ماجرا را جدی نگرفتم.
چه موقع ذهن تان متوجه غیر عادی بودن شرایط شد؟
ساعت حدود یازده و نیم بود که یکی از دوستانش از ایران تماس گرفت و گفت هر چه با کیوان تماس می گیرم، تلفنش را جواب نمی دهد. من هم زنگ زدم، جواب نداد. شب قبل از آن گفته بود فردا یکی از دوستانم را می خواهم برسانم بیمارستان. ظهر زنگ زدم گوشی اش خاموش بود. چون کارش با تلفن بود و پول جا به جا می کرد، مشتری هایش زنگ می زدند و سراغش را از من می گرفتند. بعد از ظهر که شد نگرانی ام جدی شد، به همه دوستانش زنگ زدم ولی کسی خبری نداشت. یازده و نیم شب بود که همین آقا «رضا»، دوست همسرم که الان به قتل اعتراف کرده، به ما زنگ زد و گفت که یک فرد افغانستانی ماشین کیوان را نزدیک یک کارواش دیده. آدرس را گرفتم و به حوالی کارواش سر زدم دیدم ماشین آنجاست. سوئیچ آنجاست و هیچ اثر و نشانه ای از خودش نیست.
تا آن زمان به دوست همسرت تردید نداشتی؟
چرا به تدریج شک کردم. همان شب به پلیس مراجعه کردم آنها گفتند باید 24 ساعت بعد از مفقودی برای شکایت مراجعه کنید. این ماجرا که پیش آمد، متوجه شدم عملکرد پلیس جنایی ترکیه تا چه حد معیوب است و اگر کسی دچار مشکل شد،خصوصا اگر مهاجر و پناهنده باشی، به هیچ وجه نباید انتظار همدلی و همراهی داشته باشی.
ممکن است بیشتر توضیح بدهی درمورد برخورد پلیس جنایی منطقه نوشهیر؟
آن شب پلیس ترکیه به من جواب درستی نداد. فردا برای تشکیل پرونده مفقودی به پلیس مراجعه کردم. با کمال بی تفاوتی و خونسردی برخورد کردند. اسم دوستانش را گفتم و از جمله اسم همین فرد متهم را. سوار ماشین پلیس شدم و خانه اش را نشان دادم. چون شب قبل از آن متوجه شدم که کیوان دارد با متهم مشاجره می کند.
بر سر چه موضوعی ؟ با همسرم رفتیم خانه یکی از دوستان متهم، گویا همسرم از متهم به قتل پول می خواست و او گفته بود برای گرفتن پولش به آنجا مراجعه کند. آن شب متوجه شدم بین کیوان و قاتل مشاجره پیش آمد و ما برگشتیم بدون اینکه کیوان پولی دریافت کرده باشد. دچار تردید هستم که شاید همان شب، نقشه قتل همسرم را داشته ولی چون من و دخترم هم بودیم، از قتل منصرف شده.
همه اینها را به پلیس ترکیه گفتید؟
بله گفتم، البته بسیار بیشتر از این ها. سر چهارراه منتهی به خانه متهم دوربین وجود دارد. رفت و آمد همسرم به آن خانه کاملا قابل رویت بود، کافی بود نیم نگاهی به فیلم ها بیندازند. پلیس ترکیه حتی به خودش اجازه نداد فیلم های موجود را بررسی کند. شاید همان موقع همسرم زنده بود. نه یک بازجویی کردند از متهم که من معرفی کرده بودم، نه یک سوال ساده کردند. روزی چندین بار به پلیس امنیت سر می زدم اما در کمال بی توجهی و حتی بی احترامی با من برخورد شد. به پلیس منطقه که سر می زدم، سوال اولم به دوم نمی رسید که مرا از آنجا بیرون می کردند و می گفتند همسرت رفته است تفریح. پول همراهش بوده، رفته خوش بگذراند، خودش برمی گردد. اما همسر من صراف بود. بعد از سیزده سال زندگی مشترک او و عادت هایش را می شناختم. تحت هر شرایطی و هر جا که بود، قیمت روز لیر و دلار را در صفحه مجازی صرافی اش به روزمی کرد. جالب است بدانید این طور که دوستانش برای من تعریف کردند، پلیس هنگام کشف جسد همسرم، چون متلاشی شده بوده، حاضر نشده او را حمل کند و دوستانش که آنجا حضور داشته اند، داوطلب می شوند و او را جا به جا می کنند.
خودتان جستجو نکردید؟ مثلا به منزل قاتل سر بزنید؟ چرا اتفاقا هر روز تا پشت در خانه اش می رفتم. حسی در درونم می گفت او از ماجرا بی اطلاع نیست. غالبا پنجره خانه اش باز بود و از پشت پرده بیرون را دید می زد. گاهی شروع می کردم به صدا زدن کیوان زیر پنجره. فکر می کردم شاید آنجا زندانی شده یا او را به جایی بسته باشد.
چطور شد که جسد همسرتان پیدا شد؟ دقیقا دوشنبه بعد، یکی از دوستان مشترکمان با همسرش به طور اتفاقی از آنجا رد می شوند و پرده ها را می زنند کنار. متوجه بوی بدی از داخل خانه می شوند. از آن جایی که چند روز بعد از گم شدن کیوان، متهم به قتل به همراه یک خانم که من ظن می برم یا همدستش بوده یا طلاها و پول های همسرم الان نزد اوست، با تور به آلانیا رفته بود، مجددا با پلیس تماس گرفتیم و خبر دادیم که بوی بدی از خانه او استشمام می شود. این بار پلیس جنایی وارد عمل شد. در را شکستند. جنازه کیوان آن جا بود. گویا قاتل با چوب از پشت سر به او زده و سرش را فرو کرده داخل کیسه پلاستیکی، دورش ملحفه و پتو پیچانده و چسب کاری کرده بوده.
مرگش از طریق ضربه سر بوده است؟ او را برای کالبدشکافی به آنکارا منتقل کردند اما هنوز اطلاع دقیقی در مورد علت مرگ به من اعلام نکرده اند.
انگیزه قتل چه بود ؟ چیزی به روشنی نمی دانم اما وقتی همسرم آن روز خانه را ترک کرد، جیب هایش پر از پول بود. گفتم چرا این همه پول نقد با خودت حمل می کنی؟ گفت مشتری دارم و باید به مشتری پول برسانم. زمانی که جنازه را پیدا کردند هیچ پولی در جیب و کیفش پیدا نشد. گردنبند و ساعتش مفقود شده بود و تنها چیزی که همراهش باقی مانده بود حلقه ازدواج مان بود که احتمالا به راحتی از دستش خارج نشده، یا اینکه چون اسمش در لایه داخلی حلقه حک شده بود، ارزش فروختن نداشت.
پلیس توضیح نداد که متهم به قتل چرا برای معدوم کردن جنازه اقدامی نکرده؟
در ورودی خانه متهم، رو به خیابان باز میشود. طبعا موقعیت مناسبی برای از بین بردن جنازه نداشته، شاید هم تلاش کرده و نتوانسته است او را حمل کند. شاید هم همدستی داشته و منتظر فرصت مناسب بوده است.
آیا جلسه دادگاه تشکیل شده ؟ خیر.
قاتل را چطور دستگیر کردند؟ پلیس ترکیه حتی با وجود اینکه محرز شده بود که همسرم به قتل رسیده اما باز هم کوتاهی می کرد. اگر همکاری خودمان نبود، شاید الان قاتلش دستگیر نمی شد. ایرانیان ساکن اینجا یک تور از نوشهیر به آلانیا راه انداخته بودند و متهم به قتل با این تور همراه شده بود. من با چند نفر از دوستانم که با تور همراه بودند تماس گرفتم و به آنها گوشزد کردم که فلانی همسرم را به قتل رسانده. توصیه کردیم که مراقب رفت و آمدش باشند. آدرس هتل را گرفتیم و به پلیس اطلاع دادیم. پلیس هم به هتل مراجعه و او را دستگیر کردند. پلیس به من گفت او سه روز با جنازه همسرم زندگی می کرده در همان خانه کوچک.
قصدتان در ادامه روند پرونده چیست؟ ممکن است رضایت بدهید؟در قوانین کشور ترکیه اعدام وجود ندارد. کمترین زندان برای اتهام قتل، 24 سال و بیشترین مجازات 36 سال حبس است. این که چه میزان حکم برایش صادر شود، بستگی به قاضی دارد. اما من رضایت نمی دهم چون واقعا می ترسم. بعد از مرگ همسرم مدام با ترس و وحشت می خوابم.
او را به خاک سپردید؟ بله. دوشنبه شب او را بردند آنکارا برای کالبد شکافی و روز بعد برگرداندند و ما صبح سه شنبه او را با کمک دوستانش به خاک سپردیم.
پس از انجام کالبدشکافی بر روی جسد اجازه دفن وی به خانواده اش داده شد
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان