وقتی فنون ریز و درشت کشتی را یکی یکی به دختر کوچکش؛ افسون یاد میداد، هرگز تصور نمیکرده مسابقه کشتی دخترش از هال خانه خودشان که با جابه جاکردن مبلها و میزها و بقیه وسایل امکان پذیر میشود، بیرون رود و کسی جز همسرش که داور مسابقات خانگی آنها بوده، کشتی دخترش را قضاوت کند چه برسد به این که دخترش اولین مدال قهرمانی جهان را برای تیم ملی کشتی زنان آمریکا به ارمغان بیاورد.
این البته تنها افتخار افسون روشن ضمیر نیست. او در المپیک ریو هم مربی تیم ملی کشتی زنان آمریکا بود، چهار نفر زیر نظر او و مربی دیگری آموزش دیدند به المپیک رفتند و یک نفر از اعضای تیمش توانست مدال طلای المپیک را به دست آورد. این هم اولین مدال طلای المپیک در رشته کشتی زنان آمریکا بود. رشتهای که مربی آن یک زن ایرانی است که خودش را در سال 1989 اولین مدال جهانی کشتی زنان را برای آمریکا به دست آورده است. او به ایران وایر میگوید: «آن وقتها که من شروع کردم به کشتی گرفتن، کشتی گرفتن خانمها برای مردم آمریکا هم عادی نبود چه برسد به ایران.»
افسون روشن ضمیر در ایران به دنیا آمده اما بعد از انقلاب اسلامی خانواده او مجبور به ترک وطن میشوند.
پدرش منوچهر روشن ضمیر میگوید: « اوایل انقلاب خانمم کارمند وزارت کار بود. یک باره احمد توکلی که آن موقع وزیر کار بود، برای کارمندان جلسه میگذارد و میگوید باید حجاب اسلامی را رعایت کنند، او میگوید: به ما میگویند چماق دار اما من خود چماقم. تنها کسی که در این جلسه به اجباری شدن حجاب اعتراض کرده بود، خانم بنده و مادر افسون بوده. بعد دیدیم همین اعتراض سبب پرونده سازی برای ایشان شده و دارند میگویند که او هوادار گروههای کمونیستی است و عقاید آنها را بیان میکند. از زندان رفتن و چسباندن این انگها ترسیدم و شبانه، افسون و همسرم را فرستادم آلمان پیش برادرم.»
چند وقت بعد خانواده روشن ضمیر راهی آمریکا میشوند، درست زمانی که افسون یازده ساله بود. او کم و بیش با پدرش در خانه کشتی میگرفته اما یک اتفاق در اولین سال ورود به دبیرستان باعث میشود او به طور حرفهای به سمت کشتی برود. زمانی که افسون و دوستش در مدرسه کنارهم ایستاده بودند و با هم صحبت میکردند، پسری از هم مدرسهایها به دوست افسون، متلک میگوید و افسون از دوستش دفاع میکند و میگوید: «ددفعه آخرت باشد که اینطور حرف زدی وگرنه با من طرفی.» بین آنها کل کل شروع میشود تا این که پسر میگوید: «تو کی هستی که بامن اینطور حرف میزنی.» من عضو تیم کشتی مدرسهام.» افسون این را که میشنود تصمیم میگیرد همانجا یک مسابقه کشتی برگزار کند، او توی زمین چمن مدرسه با هممدرسهای اش کشتی میگیرد و جلوی چشم خیلی از بچهها او را زمین میزند. افسون همانوقت به مربی کشتی دبیرستان میگوید من کشتی بلدم و میخواهم عضو تیم کشتی مدرسه باشم. مربی اما باورش نمیشود: «به من گفت تو دختری. پدرت هیچ وقت اجازه نمیدهد. الان میرم به پدرت زنگ می زنم و میگویم دخترت می خواهد بیاید توی تیم کشتی پسران دبیرستان کشتی بگیرد.»
این موضوع مربوط به سال 1986 میشود، زمانی که افسون یک دختر حدودا چهارده ساله بوده. منوچهر روشن ضمیر آن روز را به خوبی به یاد دارد: «از طرف مدرسه با من تماس گرفتند، گفتم رضایت دارم و اتفاق خیلی خوشحال هستم که افسون میخواهد رشته مورد علاقه من را دنبال کند و گفتم من هم در همه تمریناتش شرکت میکنم که مشکلی برای او به وجود نیاید.»
پدر افسون از جوانی عاشق کشتی بوده، حتی وقتی در زمان جوانی برای ادامه تحصیل به اتریش میرود، اوقات فراغتش را کشتی میگیرد. او عضو باشگاه پلیس اتریش میشود و در مسابقات باشگاهی زیادی شرکت میکند و یکبار هم قهرمان باشگاههای اروپا میشود. او پسر ندارد، اما تنها دخترش دقیقا در راهی قدم گذاشته که او شیفتهاش است: «افسون دختر ظریف و لاغری بود همان اول اصلا کسی باورش نمیشد که بتواند کشتی بگیرد اما اینقدر خوب فوت و فن را یاد گرفته بود که در دبیرستان هم پسران را یکی یکی شکست میداد.»
او چهار سال با تیم دبیرستان کار میکند تا این که در سال 1989 اولین تیم ملی کشتی زنان تشکیل میشود: «در مسابقات انتخابی تیم ملی از وزن خودم بالا آمدم. اعضای دیگر تیم هم از ایالتهای مختلف آمده بودند، برخی از رشتههای دیگر به سمت کشتی آمده بودند و برخی مثل من از دوران دبیرستان شروع کرده بودند.»
هفده ساله بوده که همراه دیگر اعضای تیم ملی کشتی زنان به مسابقات جهانی اعزام میشود و اولین مدال جهانی را که یک مدال برنز بوده، همان موقع برای آمریکا به ارمغان میآورد. پدرش میگوید: «عکسهایش در همه روزنامهها چاپ شد و خبرنگاران زیادی به خانه مان آمدند.» بعد انگار تمام آن خاطرات را یک مرتبه دوره کند میگوید: «به او میگفتند گربه ایرانی.»
افسون تا سال 2000 در تیم ملی زنان آمریکا کشتی میگیرد و موفقیتهای دیگری هم به دست میآورد مثل مدال نقره مسابقات جهانی سال 1990: «سال 2000 که کشتی زنان هم در مسابقات المپیک حضور داشته باشد، من آرزوی شرکت در المپیک را داشتم و آن زمان رنکینگ اول کشتی زنان آمریکا را داشتم اما متاسفانه کمیته المپیک، سال 2000 هیچ ورزش جدیدی را به مسابقات المپیک اضافه نکرد. گفتند شاید سال 2004 این رشته ورزشی اضافه شود اما من همان سال 2000 خودم را بازنشسته کردم. چون فوق لیسانسم را در رشته فیزیوتراپی گرفته بودم و میخواستم سرکار بروم از سوی دیگر ازدواج کرده بودم و میخواستم بچه دار شوم و نمیتوانستم چهار سال دیگر همه چیز را به تعویق بیاندازم که آیا بتوانم در المپیک شرکت کنم یا نه.»
او با کشتی خداحافظی میکند، بچهدار میشود و در رشته خودش مشغول به کار میشود: «سال 2000 فکر میکردم دیگر کشتی برای من تمام شده و هیچ وقت به کشتی برنمیگردم.» اما ده سال بعد دوباره یک اتفاق او را به دنیای کشتی برمیگرداند. ده سال بعد و زمانی که کمیته بین المللی المپیک برای مدت کوتاهی رشته کشتی را از بازیهای المپیک بیرون گذاشت و فدراسیونهای کشتی تمام کشورها تصمیم گرفتند حرکتی را آغاز کنند که رشته کشتی دوباره به بازیهای المپیک برگردد، این جاست که فدراسیون کشتی امریکا با افسون روشن ضمیر تماس میگیرد و از او میخواهند به عنوان اولین مدال آور جهانی کشتی زنان آمریکا، درباره اینکه چرا کشتی باید در مسابقات المپیک باشد، سخنرانی و به فدراسیون کمک کند.
این دعوت، غازی برای حضور دوباره افسون بود: «سال 2012 به من پیشنهاد شد که به عنوان مربی در مسابقات جهانی و المپیک به تیم ملی زنان آمریکا کمک کنم. از همان سال تا الان من هم مربی مسابقات جهانی و المپیک تیم ملی بودم و هم فیزیوتراپیست تیم ملی.»
او بالاخره امسال به آرزویش رسیده و در مسابقات المپیک شرکت کرده اما در کسوت مربی. در تمام سالهایی که افسون در مسابقات جهانی شرکت میکرده هربار تیم ایران حضور داشته، جلو می رفته، خودش را معرفی میکرده و با آنها سلام علیک میکرده: «اوایل انگار چندان خوششان نمیآمد اما این بار برخورد گرمی داشتند، سلام و احوالپرسی کرند، خسته نباشید گفتند و بعد هم برای تیم مان آرزوی موفقیت کردند.» او البته هیچکدام از کشتیگیران ایرانی به اسم نمیشناسد.
سفرها و تمرینات زیاد افسون روشن ضمیر را حسابی خسته کرده و میگوید: «سه تا بچه دارم و همسرم هم هست. خیلی سخت است که بین کار و خانوادهام تعادل ایجاد کنم.» او تصمیم گرفته دوباره به زندگی عادی خودش برگردد، در نقش یک همسر، مادر و فیزیوتراپیست اما شاید یک اتفاق دیگر او را وسط تشک کشتی بیاندازد.