پسری که دوستش را به قتل رسانده است، با نقض حکمش از سوی دیوانعالی کشور یک بار دیگر پای میز محاکمه میرود.
به گزارش خبرنگار ما، متهم که زمان قتل نوجوانی ١٧ساله بود، از سوی مددکاران کانون اصلاح و تربیت مبتلا به اختلال شخصیت تشخیص داده شده و بعد از تأیید پزشکان مدتی را در بیمارستان گذرانده بود.
براساس مدارک موجود در پرونده، متهم در سال ٩٣ پسری جوان را که چند سال از خودش بزرگتر بود، به قتل رساند؛ او همچنین متهم به خریداری مواد مخدر، شرب خمر و استعمال مواد نیز هست.
او در تحقیقات به قتل اعتراف کرده و گفته بود: از آنجایی که مقتول او را چند سال قبل آزار جنسی داده بود، دست به این قتل زد اما خانواده مقتول در جلسه رسیدگی به این پرونده که پیش از این برگزار شده بود، این اتهام را از سوی نوجوان متهم رد کردهاند.
پدر مقتول که درخواست قصاص کرده بود، دراینباره گفت: آنچه درباره انگیزه قتل پسرم گفته شده است، درست نیست. پسرم انسان پاکی بود. متهم او را مسموم کرد و سپس به قتل رساند و حالا مدعی است پسرم به او تعرض کرده است. این گفتهها درست نیست و من خواستار مجازات متهم هستم.
پسر نوجوان در این جلسه رسیدگی گفت: قتل، شرب خمر و تهیه و استعمال مواد را قبول دارم. سال ٩٠ وقتی ١٤ساله بودم، به تولد یکی از دوستانم دعوت شدم. ما همگی به خانهای که قرار بود تولد برگزار شود رفتیم. در آنجا مشروب زیاد خوردم و کاملا مست شدم و از حال رفتم.
وقتی به هوش آمدم، مقتول به من گفت به تو تجاوز کردم. بعد هم موضوع را به همه گفت. آبروی مرا همهجا برده بود، هر وقت من را میدید جلو دوستانم میگفت به من تجاوز کرده است.
دستبردار نبود، مرتب به من زنگ میزد و درخواست رابطه میکرد. حال خوبی نداشتم، هر روز وضعم بدتر میشد و چند بار خودکشی کردم. ترک تحصیل کردم و نتوانستم درس بخوانم تا اینکه روز حادثه دوباره به من زنگ زد و گفت باید برایم حشیش تهیه کنی و با خودت بیاوری. من هم برایش مواد خریدم و به پارک رفتیم و حشیش را مصرف کرد، بعد من دستمالی را که با آن موتورم را تمیز میکردم، دور گردنش انداختم. چون حشیش بدنش را سست کرده بود، نتوانست مقاومت کند. وقتی روی زمین افتاد، ترسیدم، چند ضربه به صورتش زدم بلکه بلند شود. اصلا حرکت نمیکرد. بعد دو تسمه دور گردنش انداختم و محکم بستم. سپس جسدش را پشت شمشادها انداختم. به خانه رفتم و موضوع را تعریف کردم. پدرم گفت بیا به کلانتری برویم و همهچیز را بگو. قبول نکردم. به دوستم زنگ زدم. او میدانست مقتول با من چه کرده است؛ با کمک او جسد را در کیسه خواب گذاشتم و میخواستیم به جایی منتقل کنیم که مأموران ما را دیدند و فردای آن روز بازداشت شدم.
این در حالی است که دوست متهم گفتههای او درباره قتل را تأیید کرد و گفت: تولد من بود، مقتول حشیش کشیده و متهم هم مشروب خورده و مست بود و روی تخت افتاده بود.
مقتول چند بار سراغش رفت. ما جلویش را گرفتیم اما وقتی من خودم مواد کشیدم و نتوانستم بلند شوم، او رفت و به پسر نوجوان تجاوز کرد و به همه گفت. بعد از آن متهم چند بار خودکشی کرد که هربار من به او کمک کردم و نجاتش دادم.
مادر متهم نیز گفت: پسرم چند بار به من گفت دیگر نمیخواهد زندگی کند اما من نمیدانستم موضوع چیست. او افسرده بود ولی فکر نمیکردم باید به دکتر مراجعه کند.
بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافع او، هیأت قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران که به این پرونده رسیدگی میکردند، وارد شور شدند و متهم را به حبس و پرداخت دیه محکوم کردند. آنها گفتههای متهم را درباره مهدورالدمبودن مقتول قبول کردند؛ این رأی مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت و پرونده به دیوانعالی کشور رفت. قضات دیوان رأی صادره را نقض کردند و اعتراض اولیای دم را پذیرفتند. با توجه به این موضوع بود که پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران بهعنوان شعبه همعرض ارسال شد اما از آنجایی که متهم زمان ارتکاب جرم زیر ١٨ سال بود و شعبه ویژه رسیدگی به جرائم اطفال باید به آن رسیدگی میکرد، با قرار عدم صلاحیت پرونده از سوی شعبه ١٠ بازگردانده شد.
روز گذشته با تعیین شعبه جدید مقرر شد این پرونده در شعبه ویژه اطفال که همعرض شعبه ٤ دادگاه کیفری استان تهران است، رسیدگی شد.