تبلیغات تجاری قبل از انقلاب

آدم یاد داستان کتاب مزرعه حیوانات ( انیمال فرم ) از جرج ارول میفته. حیونها از خوشی زیادی انقلاب کردند و خودشانا بدبخت کردند.

[::دوستدار - استهکلم، سوئد::]. خیلیییی خوش بودن خیلییی !اونقدر مردم خوش بودن که نصف شهرهای بزرگ کشور (منجمله سمت شمال شرقی قبل از اراضی عباس اباد و جنوب غربی تهران)هنوز کوچه های خاکی داشتند و با وجود نفت و گاز طبیعی فراوون در کشور بیشتر مردم در خونه ها از سوز سرما و برفهای زیادی که اونموقع تو تهرون میومد می لرزیدند ! اما راه اهنی (وفرودگاهی)که برای عبور و مرور خارجی ها ساخته شده بود(بودند) همگی از جاهایی می گذشتن که به اصطلاح دیوارهاش ماستمالی(ر.ک به ریشه اصطلاح ماستمالی!) شده بودن تا همه چیز خوببه نظر بیاد تا خاطر خارجی ها مکدر نشه !

[::دوستدار - استهکلم، سوئد::]. انقدری خوش بودن که بیشتر مردم به تیکه نونی راضی بودن اما نمی دونستن که هرچی زیر پاشونه داره تبدیل به دلار میشه تا موقع رفتن اون بزرگ ارتشتاران چاهنچاه همایونی چهارمیلیارد دلار به خارج از کشور منتقل بشه !در واقع بیشتر مردم خوش بودن چرا که اصلا نمی دونستن چی داره میگذره درسته شاید مردم کمی اسوده تر بودن اونهم به دلیل این بود که مردم هنوز با هم خوب بودن و در کوچه ها و خیابونها هوای همدیگه رو داشتن ولی این دلیل بر خوبی اون شاه و به خصوص اطرافیانش نمی شه !یادت باشه موقع تبدیل دلار اونموقع به الان این عدد رو ضربدر دو هزار کنی تا به میزان صفا وخلوص نیت اون همایونی بیشتر پی ببری !خییلیییی خوش هستیم ما و اونموقع هم پدر مادرهای ما خیلیییی خوش بودن !اره !حالشو ببر و خوش باش !خیلیییی خوش باششش !خخخ.

[::Lolitaa - دلفت، هلند::]. برادر جوان بسیجی ما که اون دوره را به چشم دیدیم این چیزهایی که تو میگی ندیدیم من فکر میکنم این عقاید تو نتیجه کلاسهای فوق برنامه آموزش قرآن عملی توسط استادتون آقای سعید طوسی هست