پسر جوان وقتی در اوج عصبانیت جوان دیگری را با چاقو مجروح کرد بالای سر او رفت و از وی معذرت خواهی کرد، اما نمیدانست جوان مجروح جانش را از دست میدهد.
روز 27مرداد ماه سال94، دوپسر جوان از مقابل خانهای در یکی از خیابانهای بندرعباس عبور میکردند که از آنجا سر و صدا شنیدند. درِ خانه باز بود و بهنظر میرسید که چند نفر با یکدیگر درگیر شدهاند. در همین لحظه یکی از 2پسر جوان وارد خانه شد اما چند لحظه بعد در شرایطی که از ناحیه گردن مجروح شده بود بیرون آمد. بلافاصله جوان دیگری نیز از خانه خارج و با عجله از آنجا دور شد. هرچند جوان مجروح چند دقیقه بعد به بیمارستان منتقل شد ولی شدت جراحت و خونریزیاش به حدی بود که جانش را از دست داد.
با مرگ این جوان، پرونده جنایت روی میز محسن مینا، بازپرس جنایی بندرعباس قرار گرفت. شواهد اولیه نشان میداد همان جوانی که با عجله از محل حادثه دور شده بود عامل این جنایت است. تحقیقات کارآگاهان حاکی از آن بود که وی به نام بهروز با اعضای خانوادهاش درگیر شده بود و در این میان وقتی پسر جوان برای میانجیگری وارد خانه آنها شده بود با وی درگیر شده و با چاقو به وی ضربهای زده بود.
در این میان جوانی که همراه مقتول بود اطلاعات تازهای در اختیار مأموران گذاشت. او گفت: آن روز من و دوستم برای تماشای تلویزیون قرار بود به خانه آنها برویم اما وقتی به نزدیکی خانه پدری متهم رسیدیم سر و صدای زیادی از آنجا شنیده میشد. من همانجا ایستادم ولی دوستم وارد خانه شد تا ببیند چه اتفاقی افتاده است، اما چند لحظه بعد درحالیکه دچار خونریزی شده بود از آنجا بیرون آمد و روی زمین افتاد. همان موقع جوانی از خانه بیرون آمد و بالای سر دوستم رفت. او از دوستم معذرت خواهی کرد و پا به فرار گذاشت.
در تعقیب قاتل
با اینکه متهم به قتل به مکان نامعلومی گریخته بود اما تحقیقات مأموران برای دستگیری وی ادامه یافت تا اینکه مدتی بعد مأموران به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد وی به جاسک گریخته است. در این شرایط گروهی از مأموران برای دستگیری وی راهی آنجا شدند ولی او پیش از حضور مأموران از مخفیگاهش گریخته بود. فرار متهم پایان تحقیقات نبود چراکه تلاشها برای دستگیری وی ادامه یافت تا اینکه سرانجام روز 5 اردیبهشت95 متهم بعد از 9ماه فرار به کلانتری15 بندرعباس رفت و خودش را تسلیم کرد.
قتل در اوج عصبانیت
وقتی متهم تحت بازجویی قرار گرفت گفت که نیتی برای به قتل رساندن مقتول نداشته و در شرایطی که در اوج عصبانیت بوده دست به چاقو برده است. او گفت: آن روز من مشروبات الکلی مصرف کرده و وضعیت طبیعی نداشتم. یک لحظه مقتول را در خانه مان دیدم و با چاقو به وی حمله ور شدم و یک ضربه به وی زدم اما خیلی زود از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. وقتی از در خانه بیرون آمدم او آنجا افتاده بود. من هم بالای سرش رفتم و درحالیکه هنوز زنده بود از او بهخاطر کاری که کرده بودم عذرخواهی کردم و از آنجا گریختم.
پرونده در دادگاه