روایت محمدرضا عالیپیام، شاعر و طنزپرداز منتقد، از دعوتش به مهمانی افطاری محمود احمدینژاد
+120
رأی دهید
-5
امروز یک تلفن با شماره ناشناس داشتم-الو بفرمایید
- سلامن علیکم. آقای عالی پیام؟
- بفرمایید خودم هستم
- من از دفتر آقای دکتر احمدی نژاد زنگ میزنم. ایشون شما را به ضیافت افطار امشب دعوت کردند.
-ببخشید گفتید کی؟
- دکتر احمدی نژاد
- کدوم احمدی نژاد؟
- رییس جمهور سابق
- عجب! اشتباه نمی کنید؟
- خیر خودشون فرمودند شما را حتمن دعوت کنیم.
- شوخیه؟
خیر، خیلی هم جدیه. آدرس اس کنم براتون؟
- خب خیلی بد شد. چون من در سفر هستم
- خب پس ایشالا فرصت های بعدی
بعد هم تلفن را قطع کرد. پیش خودم گفتم از چند حال خارج نیست. یا این که ایشون نمی دونه من کی ام! یا این که اون همه شعری که براش گفتمو نخونده یا این که سانسور شده بهش دادن خونده یا دیده من دارم از روحانی نقد می کنم فکر کرده می تونه رو من حساب کنه یا
فکرایی کرده که نباس میکرده یا این که تو بچگی سه دفعه انداختنش بالا دو دفعه شو گرفتن
چه عرض کنم
محمد رضا عالی پیام - هالو
۴۱

امیر ج - تهران، ایران
احتمالا ایشون رو هر کی بچگی انداخته بالا اصلا دیگه نگرفته که اینطور از هر زاویه ای بهش نگاه میکنی داغونه.
15
36
چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۲
۷۰

بردیا ارانی - کلن، آلمان
از این دم بریده هرچی بگی بر میاد پا به تله ندی هاااا من از سال 58 در جریان حمله به خوابگاه دانشجویان شهرستانی در خیابان مصدق میشناسمش . سردسته چماقداران ان زمان بود . البته کتک مفصلی هم نوشه جان کرد . !
2
32
چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۴
۴۲

خورشیدخانم - وین، اتریش
نه یک دفعه اش راگرفتن این میمونک دو بارش روخورده زمین .واسه همین فراموشی گرفته وامروزیه چی می گه فرداش می گه کی بود کی بود من نبودم.
13
32
چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۹
۴۲

خورشیدخانم - وین، اتریش
[::امیر ج - تهران، ایران::]. خیلی به جاگفتی.آورین
1
7
پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۷