هیوستون، ما دچار مشکل شدهایم؛* یک مشکل جدی. ترکیه به کندی ولی به صورت اجتنابناپذیری به سمت دره حرکت میکند. علائم راهنمایی پیش روی آن بسیار نگرانکننده و تاریک به نظر میرسند: دیکتاتوری، تروریسم، و جنگ داخلی. کمی بالاتر، در امتداد افق، سناریوهایی مانند «حکومت شکستخورده» و «تجزیه اجباری» نیز کمکم قابل رویت هستند. روزی خواهد رسید که سیاستمداران امریکا باید علیرغم میلشان با این پرسش دست و پنجه نرم کنند که: با یک متحد ناتو که شدیدا فاسد شده است چه باید کرد؟
سقوط غمانگیز و ظاهرا غیر قابل بازگشت ترکیه در مسیر حکومت تکنفره، کماکان ادامه دارد و شاید حتی شتاب بیشتری گرفته است. پنج هفته پیش، رییس جمهور رجب طیب اردوغان فرمان استعفای نخستوزیر احمد داود اوغلو را صادر کرد. آن هم در حالی که او تنها شش ماه پیش، حزب عدالت و توسعه (آک پارتی) را به یک پیروزی گسترده انتخاباتی رسانده بود که در آن بیش از ۵۰ درصد آرا و اکثریت پارلمان در اختیار این حزب قرار گرفت.
حال داود اوغلو چه خلافی مرتکب شده بود؟ چه شرارتی از او سر زده بود که این حذف و تحقیر را توجیه میکرد؟ هیچ. غیر از اینکه ظاهرا چاپلوسی و فرمانبرداری کافی به اردوغان نشان نمیداده است. همانطور که همکارم “آیکان اردمیر” در “بنیاد دفاع از دموکراسیها” (FDD) به درستی اشاره کرده، رفتار بردهوار و مطیعانهی داود اوغلو که حدود دو سال با بیش از ۹۰درصد اهداف اردوغان همراه شده بود هم دیگر کفایت نمیکرد. اکنون تنها اطاعت ۱۰۰درصدی از سلطان جدید قابل قبول است.
جان هَنا آنچه بیش از همه چیز برای اردوغان غیر قابل تحمل بود اشتیاق کم داود اوغلو برای برآورده کردن هوس خودسرانهی رییسجمهور برای تحمیل یک قانون اساسی جدید به جامعهای بود که به طرز خطرناکی چندقطبی شده است. این قانون جدید قرار بود سیستم پارلمانی ترکیه را به نفع قدرت اجرایی ریاست جمهوری تغییر دهد. این نقش جدید، مشروعیتی عطف به ماسبق به تلاشهای اردوغان برای تحکیم قدرت مطلق در دستان خودش میداد و همچنین به حملات سیستماتیک، چندساله، و فراقانونی او به تقریبا تمامی نهادها و موسسات بزرگ عمومی و خصوصی در کشور شامل ارتش، قوه قضاییه، رسانهها، کسب و کارهای خصوصی، و جامعه مدنی -که میتوانستند موانعی بر سر امیال تمامیتخواهانه او باشند- مشروعیت میبخشید.
اردوغان به “آک پارتی” دستور داد تا جانشینی را که خود شخصا انتخاب کرده بود به جای داود اوغلو منصوب کند. شاید انتظار داشته باشید که برای حزب حاکمی که به مدت ۱۵ سال در با،لاترین مسندهای قدرت یکی از کشورهای مهم جهان نشسته است چنین تصمیمی تا اندازهای بحثبرانگیز باشد و در میان سیاستمدارانی که دارای سابقهای موفق و دیدگاهی مستقل برای آینده ترکیه هستند موجب بروز رقابت شود.
در این صورت شما در اشتباه هستید. دستور از کاخ ۱۰۰۰ اتاقی اردوغان صادر شد که بینالی ییلدیریم -و نه هیچکس دیگر- باید به عنوان رهبر “آک پارتی” و نخستوزیر جدید ترکیه جایگزین داود اوغلو شود. “ییلدیریم” که به مدت چندین دهه از اعضای حلقه داخلی اردوغان بود یک وفادار مطلق است که قطعا خواستههای او را بدون چون و چرا اجرا خواهد کرد. بیش از ۱۴۰۰ نماینده داخلی “آک پارتی”، در نمایش نظمی حزبی که قطعا باعث افتخار لنین میشد، با هوشمندی ادای احترام کردند و به تمجید و اطاعت از «رییس» بزرگشان اردوغان پرداختند و به اتفاق نامزد منتخب او را تایید کردند.
ییلدیریم نیز به نوبه خود وظیفهشناسانه این موضوع را برای همه روشن کرد که او تنها ابزاری برای میل اردوغان به قدرت است. او عهد کرد که: «آقای رییس جمهور، ما قول میدهیم که میل شما میل ما باشد، هدف شما هدف ما، و راه شما راه ما.» و برای اینکه شکی در اولویتهای او باقی نماند، ییلدیریم اعلام کرد: «مهمترین ماموریت امروز ما تصویب قانونی افزایش قدرت رییس جمهور است… از طریق تغییر قانون اساسی. قانون اساسی جدید بر مبنای سیستم قدرت اجرایی رییس جمهور خواهد بود.»
ییلدیریم همچنین تاکید کرد که مطلقا از دیگر ماجراجویی اردوغان که جنگ تمام و کمال ترکیه با حزب خلق کردستان (پ.ک.ک) است پشتیبانی میکند. ده ماه مداوم درگیری در شهرهای جنوب شرقی ترکیه که اکثریتی کردنشین دارند شاید از بدترین روزهای دوران شورش پ.ک.ک در دهه ۱۹۹۰ نیز موجب فلاکت بیشتری شده است. بر خلاف گذشته، مرکز جاذبه این سری از درگیریها در شهرها متمرکز است نه در کوهستان. این امر موجب وارد شدن آسیبهای بسیار گستردهتری به جمعیت غیرنظامی شده است که در مسیر گلولهها قرار میگیرند. درگیری ترکیه با پ.ک.ک این بار بیش از همیشه، خطرِ تبدیل شدن به یک جنگ عمومی میان ترک و کرد را با خود به همراه دارد، و به آغاز یک جنگ داخلی بیشتر شبیه است تا یک عملیات محدود ضد تروریستی.
مدتها از دفن شدن وعدهی آتشبس سال ۲۰۱۳ اردوغان به پ.ک.ک میگذرد. دفن این وعده زمانی صورت گرفت که اردوغان متوجه شد تحریک احساسات وطندوستانه علیه «تروریسم کرد» برای پیشبرد بلندپروازیهای مستبدانه او روشی مطمئنتر از یک صلح مبهم است. اما بهایی که ترکیه ممکن است در درازمدت برای پیروزی کوتاهمدت اردوغان پرداخت کند سنگین به نظر میرسد؛ نه فقط از جهت کشتهشدگان و اموال نابودشده، بلکه از این منظر که یک نسل کامل از کردها در سراسر جنوب شرقی کشور به سرعت در حال تندرو شدن هستند و باور دارند که باقی ماندن به عنوان بخشی از کشور ترکیه آیندهای برای آنان به همراه نخواهد داشت.
وقتی به تمایلات جمعیتی ترکیه نگاه کنیم این خطر بزرگتر به نظر میرسد. کردها در حال حاضر بیش از ۲۰ درصد جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند. اما نرخ رشد جمعیت کردهای این کشور دو برابر ترکهای آن تخمین زده میشود. اردوغان سالها نسبت به این موضوع حساسیت نشان داده و بارها هشدار داده که ترکیه با یک بمب ساعتی در ساختار جمعیت روبرو است. در همین هفتهی گذشته او زنان ترک را به خاطر استفاده از ابزارهای جلوگیری از بارداری مورد سرزنش قرار داد. اما هشدارهای او تاثیری نداشته است. طبق برخی از پیشبینیهای انجامشده، ممکن است در طی یک نسل، بیش از نیمی از جمعیت شامل سن سربازی در ترکیه از خانوادههای کردزبان باشند. با این سرعتی که سیاستهای اردوغان در شعلهور کردن آتش نفرت قومی و ناسیونالیسم کردی پیش میرود، بعید نیست که او آیندهی جغرافیایی ترکیه به عنوان یک کشور یکپارچه را محکوم به شکست کرده باشد. شبح جداییطلبی در جنوب شرقی ترکیه قطعا رشد خواهد کرد.
البته این خطر توسط جنگ داخلی در کشور همسایه (سوریه) و ظهور یک دولت خودگردان کرد در مرزهای جنوبی ترکیه افزایش پیدا کرده است. دولت خودگردانی که تحت کنترل همفکران سوری پ.ک.ک یعنی “حزب اتحاد دموکراتیک” و شبهنظامیان آن، “یگانهای مدافع خلق” قرار دارد. دو سال پیش، اردوغان ممکن بود حزب اتحاد را وادار به همکاری استراتژیک مرزی کند تا از این طریق بتواند در بیداری کردهای منطقه تاثیر بگذارد؛ آن را شکل دهد؛ و در نهایت رام کند و تحت چتر ترکیه ببرد. او در این صورت، باید ارتباطات دوستانهای با کردستان عراق برقرار میکرد و روند صلح با پ.ک.ک را پیش میبرد. اما اردوغان در عوض تصمیم گرفت تا ظهور کردهای ترکیه را به عنوان تهدید مرگبار برای این کشور تفسیر کند که باید به هر نحوی نابود شود؛ حتی اگر برای این کار لازم باشد که ترکیه در برابر جهادیون سنی از قبیل داعش نرمش به خرج دهد.
روشن است که این سیاست برای ترکیه یک فاجعهی استراتژیک به دنبال داشته است. این موضوع که اردوغان آماده بود تا دست داعش را برای قتلعام غیرنظامیان کرد در کوبانی سوریه باز بگذارد موجب فاصله گرفتن میلیونها کرد ترکیه از حکومت شد. این امر همچنین منجر به شکافی جدی در روابط ترکیه با ایالات متحده شد، زیرا امریکا علیرغم اعتراضات اردوغان، برای کمک به “یگانهای مدافع خلق” وارد عمل شد و شکستی جدی به داعش وارد کرد. از آن زمان به بعد همکاری نظامی ایالات متحده با “یگانهای مدافع” به طور مداوم افزایش پیدا کرد و این گروه اکنون به موثرترین و قابل-اطمینانترین شریک منطقهای امریکا در جنگ با “دولت اسلامی” در سوریه تبدیل شده است. موفقیت این گروه، هم در میدان جنگ و هم در رابطه با ایالات متحده با وجود اعتراضات گوشخراش و در حال افزایش اردوغان، موجب تقویت بلندپروازیهای کردها در دو سوی مرز ترکیه و سوریه شده است.
در عین حال، سابقهی ترکیه در عدم شجاعت برای جنگ با داعش اکنون میوه داده است و ترکیه باید این میوه را بچیند. ترکیه در سال گذشته تحت فشار فزایندهی بینالمللی قرار گرفته است تا از ائتلاف ضد داعش به طور جدی پشتیبانی کند و رگ حیاتی این گروه را در ترکیه قطع کند. اما “دولت اسلامی” (داعش) به این موضوع به شدت پاسخ داده است و مجموعهای از حملات زنجیرهای در شهرهای ترکیه به راه انداخته که قربانیان بسیاری گرفته است. این جنایات جدای از چندین بمبگذاری دیگر هستند که توسط گروهی وابسته به شبهنظامیان پ.ک.ک در جنوب شرقی کشور انجام گرفتند. استانبول و آنکارا هر دو تا کنون چندین بار هدف قرار گرفتهاند. تناوب و آمار کشتهشدگان حملات به سرعت در حال افزایش هستند. احساس خطر فزاینده و بیثباتی در چندین جبهه تاثیر ویرانگری بر صنعت پررونق گردشگری در این کشور گذاشته و ممکن است آسیب بیشتری به اقتصاد لرزان آن وارد کند.
اما سقوط آزاد ترکیه اینجا خاتمه پیدا نمیکند. اردوغان به تازگی قانونی را خودسرانه تصویب کرد که مصونیت قضایی اعضای پارلمان را لغو میکند. هدف اصلی این قانون، محاکمه اعضای کرد “حزب دموکرات خلق” (HDP) به بهانهی ارتباط با پ.ک.ک بود. آنان به جمع در حال افزایشی که شامل روزنامهنگاران، اساتید دانشگاه، و فعالان جامعه مدنی میشود افزوده شدهاند که به دلیل زیر سوال بردن سیاستهای ترکیه در قبال کردها و جنگ سوریه به حمایت از تروریسم متهم گردیدهاند. داستان، بیش از آنچه فکر میکنید به داستانهای جورج اورول شباهت دارد: حدود ۲۰۰۰ نفر تا کنون به جرم توهین به اردوغان مورد پیگرد قضایی قرار گرفتهاند. کمی صبر کنید تا این موضوع خوب برایتان جا بیافتد.
حال ماجرایی را که در جریان سفر ماه مارس اردوغان به واشنگتن اتفاق افتاد به خاطر بیاورید. زمانی که قلدرهای تیم امنیتی وی به افرادی که در حال تظاهرات صلحآمیز در خیابانهای واشنگتن علیه سخنرانی او بودند حمله کردند. همین قلدرها همچنین تلاش کردند تا روزنامهنگارانی را که معروف به انتقاد از اردوغان هستند از جمع حاضران در جلسه سخنرانی او اخراج کنند. با کمی فکر کردن متوجه میشوید که این امر واقعا باورنکردنی است: گستاخی یک رهبر خارجی که بدون لحظهای درنگ تلاش میکند تا مرزهای استبداد در حال رشد خود را تا قلب بزرگترین دموکراسی و مدافع آزادی بیان در جهان گسترش دهد. به نظر شما این موضوع نشانهی نگرانکنندهای نیست؟
بعد از آن، او منافع ایالات متحده را تهدید کرده است: سابقهی نه چندان درخشان ترکیه در رابطه با “داعش” با حمایت فعالانهتر این کشور از جهادیون سنی در حال جنگ در سوریه مانند شاخه محلی القاعده، و جبههالنصره ترکیب شده است. همزمان گروهی از ماموران گروه تروریستی حماس در استانبول از امنیت کامل برخوردار شدهاند. و اردوغان، بیپروا برای باجگیری از اتحادیه اروپا تهدید کرده است که مسیر جریان آوارگان پناهنده را به خارج از ترکیه تغییر خواهد داد و درخواست امتیازات متعددی کرده که از کمکهای مالی عظیم تا مسافرت بدون ویزا برای ترکها را در بر میگیرد. اردوغان در اواخر سال ۲۰۱۵ به مقامات اتحادیه اروپا هشدار داد که «ما میتوانیم درهای یونان و بلغارستان را هر زمان که بخواهیم باز کنیم و پناهندگان را با اتوبوس به آن کشورها بفرستیم… {ما} میتوانیم {به اروپاییها} بگوییم: ببخشید، ما درها را باز و با مهاجران خداحافظی خواهیم کرد.» در جلسهای پشت درهای بسته، پادشاه اردن، شاه عبدالله دوم به سیاستگذاران ایالات متحده گفت که اردوغان «راه حل مشکلات منطقه را در یک اسلام تندرو میبیند» و «این واقعیت که تروریستها به اروپا میروند بخشی از سیاست ترکیه است».
مقامات ایالات متحده نیز در حال بیدار و آگاه شدن از فاجعهای هستند که ترکیهی اردوغان نام دارد. تابستان گذشته، یک سال پس از اعلام خلافت “داعش” در عراق و سوریه، اوباما در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که هنوز هزاران مبارز خارجی از طریق ترکیه در حال ورود به منطقه هستند. او ضمن اذعان به این امر که نمیتوان جلوی همهی این جهاددوستان و مبارزنمایان را گرفت، گفت: «بسیاری از اینها قابل جلوگیری هستند اگر که ما همکاری بهتر، هماهنگی بهتر، و اطلاعات بهتری داشته باشیم و آنچه را که در مرز میان ترکیه و سوریه اتفاق میافتد، موثرتر زیر نظر بگیریم.» اینکه چرا کشوری که بیش از شش دهه متحد ناتو است هنوز چنین حمایتهای اساسی را از این مبارزه به رهبری ایالات متحده دریغ میکند سوالی است که کسی برای آن جوابی نمیدهد. به جای آن، اوباما تنها به ذکر این موضوع اکتفا کرد که: «ما به دنبال همکاری عمیقتر با مقامات ترکیه در این حوزه بودهایم و آنان درک میکنند که این (داعش و جنگ داخلی سوریه) یک مشکل است اما حجم آن هنوز به اندازهای که آنان برای واکنش نشان دادن نیاز دارند نرسیده است. و این موضوعی است که به نظرم باید وقت زیادی برایش صرف کنیم.»
ارزیابی اوباما از اردوغان در مصاحبه عمیق دو ماه پیش او در نشریه آتلانتیک بسیار صریحتر بود. مصاحبهکننده، جفری گلدبرگ، نوشت: «اوباما اعتراف میکند که در ابتدا به اشتباه، اردوغان را یک رهبر مسلمان میانهرو میدانست که میتواند پل ارتباطی میان غرب و شرق باشد. اما اوباما اکنون او را یک رهبر شکستخورده و اقتدارگرا میداند که حاضر نیست با ارتش بزرگ خود در سوریه ثبات برقرار کند.»
البته رییس جمهور حق دارد اینگونه صریح و تند صحبت کند. اردوغان یک رهبر شکستخورده است. اما او همچنین یک خطر در حال افزایش برای منافع ایالات متحده است. سیاستهای او قطعا منافع و ثبات ترکیه را به عنوان یکی از اعضای مهم ناتو به خطر انداخته است. اما او همچنین در حال شعلهور کردن آتش بنیادگرایی رادیکال و تروریسم در خارج از مرزهای ترکیه است. در فعالیتهای شریرانه ترکیه در وقایع سوریه و خاورمیانه شکی وجود ندارد، اما این کشور به تازگی در اروپا نیز به طرز فزایندهای مشغول فعالیت شده است. کشوری که قرار است یک سنگر امنیتی محکم و قابل اطمینان در جبههی جنوبی ناتو باشد به سرعت در حال تبدیل شدن به خطری بزرگ برای ارزشهای دموکراتیک این اتحاد و مهمتر از آن، منافع کشورهای عضو ناتو است.
طبق معمول، هر کاری که برای حل این معضل میتوان انجام داد بسیار چالشبرانگیز و دشوار خواهد بود. با توجه به تسلط کامل اردوغان بر سیاست ترکیه، او در اینجا مشکل اصلی قلمداد میشود. اگر او از صحنه سیاست خارج شود یا ناگهان رفتاری منطقیتر بروز دهد، بسیاری از امور بهبود پیدا خواهد کرد. اما هیچکدام از این سناریوها محتمل به نظر نمیرسند. سالها مردم انتظار داشتند که برخی از رهبرانِ مسوولیتپذیرتر “آک پارتی” بالاخره تحملشان تمام شود و از حزب جدا شوند و در برابر اقتدارگرایی اردوغان که سریعا در حال پیشروی است یک اپوزیسیون راست میانه تشکیل دهند. اما این چهرههای مستقل، از رییس جمهور سابق عبدالله گل تا معاون سابق نخست وزیر بلنت آرینک تا خود داود اوغلو، یکبهیک توسط اردوغان تحقیر و به گوشهای انداخته شدند، اما از رودررو شدن با او و نجات ترکیه از دست تندرویهای فزایندهاش خودداری کردند.
چند احتمال دیگر نیز وجود دارد که اگرچه از بخت بسیار پایینی برخوردار هستند، اما در صورت وقوع ممکن است بتوانند چوب لای چرخ اردوغان بگذارند. به راه افتادن یک تظاهرات گسترده دیگر -مانند آنچه در سال ۲۰۱۳ دولت اردوغان را تکان داد- که در آن میلیونها نفر از شهروندان برای مدت طولانی به صورت صلحآمیزی در اعتراض به خیابانها بیایند، بر روی کاغذ میتواند او را از شتابی که برای دستیابی به ریاست جمهوری دائمی دارد حداقل برای مدتی باز دارد.
نوعی از مداخله نظامی را نیز نمیتوان کاملا مردود شمرد. به ویژه اگر با نارضایتی و مخالفت عمومی با استبداد در حال گسترش اردوغان و بیتوجهی او به قانون اساسی ترکیه همراه باشد. اگرچه پروندهسازیهای قضایی اردوغان در اوایل دوران حکومتش علیه مقامات نظامی توانست به خوبی ارتش را از هرگونه تلاش برای ایفای نقش در سیاست کشور بیمیل و ناتوان کند، اما برخی تحلیلگران به تازگی درباره این ارزیابی ابزار تردید کردهاند. آنان معتقدند که اردوغان در ابتدای سال ۲۰۱۴ و به ویژه از زمان از سر گرفتن جنگ تمامعیار با پ.ک.ک، به طور فزایندهای بر اتحاد تاکتیکی خود با ارتش تکیه کرده است تا برخی دشمنان مشترکشان را از سر راه بردارد. درنتیجه به صورت اجتنابناپذیری، قدرت ارتش، جایگاه، و شاید جاهطلبیهای آن را حیاتی دوباره بخشیده است. بر اساس این نظریه، اگر وضعیت ترکیه کماکان رو به زوال باشد -به عنوان مثال افزایش تروریسم، نزاع سیاسی، و وخامت روابط با شرکای سنتی غربی- بعید نیست که ارتش برای «نجات» ترکیه از جادهی دیکتاتوری اسلامگرایانه و وازدگی حکومت، تصمیم به مقابله با اردوغان بگیرد.
یک امکان دیگر که بسیار دور از ذهن میرسد، مطرح شدن دوبارهی رسوایی فساد بزرگی است که در دسامبر ۲۰۱۳، “آک پارتی” و خود اردوغان را متهم میکرد. اردوغان توانست پروندههایی را که علیه او، خانوادهاش، و برخی از نزدیکانش در “آک پارتی” درست شده بود در سال ۲۰۱۴ با روشهایی ناپدید کند که تقریبا به انهدام کل سیستم قضایی ترکیه منجر شد؛ یک جرم واقعی علیه حکومت قانون. هزاران دادستان، قاضی، و نیروهای پلیسی که در آشکار شدن این رسوایی نقش داشتند به صورت دستهجمعی تصفیه و با وفاداران “آک پارتی” جایگزین شدند. خداحافظ رسوایی فساد، سلام بر دیکتاتوری ریاست جمهوری. اما شاید، و تنها شاید، این پایان ماجرا نباشد. رضا ضراب، تاجر ترک-ایرانی که در مرکز این رسوایی فساد قرار داشت، سه ماه پیش هنگام ورود به خاک ایالات متحده در سفری خانوادگی به دیزنیلند در فلوریدا بازداشت شد. دادستان حوزه جنوبی نیویورک، پریت بهارارا، میخواهد ضراب را به خاطر نقش مهمش در توطئهای بزرگ برای دور زدن تحریمهای ایران محاکمه کند. توطئهای که در آن ترکیه و مقامات ترک به لطف میلیونها دلار رشوهای که ضراب به آنها پرداخته بود نقشی حیاتی ایفا کردند.
به نظر میرسد که “بهارارا” این پرونده را به موضوعات مربوط به دور زدن تحریم ایران محدود خواهد کرد. اما اگر او تصمیم بگیرد که شرکای ترک ضراب را نیز در این پرونده داخل کند چطور؟ جالب این است که در جلسه تفهیم اتهام، توضیحات “بهارارا” شامل جزییاتی دقیق از تحقیقات بستهشدهی مربوط به رسوایی فساد در ترکیه بود. در این گزارش پرداختهای ضراب به وزرای دولت اردوغان، و همچنین به موسسه خیریهای که همسر اردوغان ریاست آن را بر عهده دارد ذکر شده بود. این غیر ممکن به نظر نمیرسد که ضراب برای نجات خود داوطلبانه به افشاگری بپردازد که تا چه اندازه مقامات بلندپایه دولت ترکیه حاضر به مشارکت در اعمال مجرمانهی او برای زیر پا گذاشتن سیاست ایالات متحده در قبال ایران بودهاند.
هیچکس نمیداند که چنین افشاگری بزرگی در یک دادگاه امریکایی تا چه اندازه بر سرنوشت سیاسی اردوغان در ترکیه تاثیر خواهد گذاشت. این واقعیت که به فاصلهی چند روز پس از بازداشت ضراب، توییتر بهارارا سر به فلک گذاشت و از چند هزار نفر به بیش از ۲۰۰,۰۰۰ نفر رسید ممکن است به این معنی باشد که بسیاری از شهروندان ترکیه معتقدند که این تاثیر میتواند قابل توجه باشد.
فارغ از موضوع ضراب، ایالات متحده باید چه سیاستی در قبال اردوغان در پیش بگیرد؟ این یک واقعیت است که اردوغان در سوءاستفاده از انتقادات اروپا و امریکا به نفع خود مهارت بسیاری دارد و به خوبی از آنها برای بالا بردن احساسات ضد غربی استفاده میکند و این امر به روشی ثابت در کتاب استراتژی او برای بقا تبدیل شده است. با این وجود، اردوغان میداند که تداوم این دیدگاه که او در حال تخریب روابط ترکیه با بزرگترین متحدانش است میتواند در داخل کشور برایش خطرناک باشد؛ به ویژه با توجه به این حقیقت که سیاستهای او موجب ایجاد تنش شدیدی در روابط ترکیه و همسایگانش، بسیاری از کشورهای اروپایی، و خصوصا روسیه شده است، که آخرین مورد به لطف سرنگون کردن هواپیمای روسیه در سوریه در نوامبر گذشته صورت گرفت.
بر همین اساس، وقتی تصمیمات اردوغان منافع ایالات متحده را در داخل و اطراف ترکیه تهدید میکند، واشینگتن باید تردید در صراحت لهجه را کنار بگذارد. مردم ترکیه نباید از این موضوع بیخبر بمانند که آیا ایالات متحده از حملهی اردوغان به دموکراسی، آزادی بیان، و حکومت قانون در ترکیه پشتیبانی میکند یا خیر. آنان باید آگاه شوند که ایالات متحده نگزان است که در جنگ اردوغان علیه پ.ک.ک، امکان پیروزی نظامی وجود ندارد، و هرچه سریعتر با کردها پیمان صلح بسته شود، شانس ترکیه برای جلوگیری از تکهپاره شدن بیشتر میشود. آنان باید بدانند که ما از رفاقت خطرناک اردوغان با جهادیسم سنی در سوریه و نقاط دیگر آگاه هستیم و به شدت با آن مخالفیم. و همچنین نباید تردیدی برای آنان باقی بماند که هرگونه تلاشی از سوی اردوغان برای استفاده از پناهندگان فاجعهزده به عنوان سلاحی برای بیثبات کردن متحدان اروپایی ما غیرقابل قبول است.
اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که دولت اوباما اخیرا بیشتر این مسیر را دنبال میکند. شاهد این امر، انتقاد رییسجمهور از تلاشهای اردوغان علیه مبارزان خارجی و دیدگاه منفی او نسبت به اردوغان است که در مصاحبه با آتلانتیک آشکار شد. موارد دیگر: زمانی که اردوغان در ماه مارس در نشست اتمی واشنگتن شرکت کرد، اصرار او برای یک ملاقات رسمی در کاخ سفید با اوباما پذیرفته نشد؛ تحقیری که در داخل ترکیه واکنش بسیاری به همراه داشت. ماه گذشته، وزارت امور خارجه امریکا ابراز نگرانی کرد که تلاش اردوغان برای لغو مصونیت قضایی نمایندگان مجلس، خطری برای آزادی بیان در ترکیه محسوب میشود. اما شاید بزرگترین و مهمترین مورد، اصرار دولت امریکا در بیتوجهی به اعتراضات اردوغان نسبت به گسترش همکاری نظامی با یگانهای دفاعی کرد در سوریه باشد.
یک حرکت بسیار بزرگتر هم وجود دارد که ایالات متحده باید به طور جدی در نظر بگیرد: پیدا کردن یک جایگزین مناسب برای “اینجرلیک”، پایگاه هوایی ترکیه که برای عملیات نظامی ایالات متحده و ناتو در عراق و سوریه در حال حاضر و سالهای گذشته اهمیت زیادی داشته است. اتکای امریکا بر “اینجرلیک” بدون شک تردید این کشور برای موضعگیری جدی در برابر سیاستهای مخرب اردوغان را افزایش داده است و این برای او یک ابزار فشار محسوب میشود. البته اردوغان علیرغم درخواستهای مکرر ایالات متحده، تقریبا یک سال پس از آغاز جنگ با “داعش” بود که به هواپیماهای امریکایی اجازه پرواز از اینجرلیک را داد، و آن هم تنها همزمان با تصمیم جنجالی او برای آغاز مجدد جنگ ترکیه با پ.ک.ک بود. و با وجود اینکه دولت اوباما به درخواستهای اردوغان برای قطع رابطه با “یگانهای مدافع” کرد توجه نکرده است، نگرانی از عدم دسترسی ایالات متحده به پایگاه اینجرلیک قطعا میزان همکاری امریکا با کردهای سوریه را محدود کرده که این امر منجر به کاهش سرعت و تاثیر کارزار علیه “داعش” شده است.
مصمم شدن ایالات متحده در پیدا کردن یک پایگاه جایگزین برای اینجرلیک میتواند گلولهای در پاسخ به تیر و کمان اردوغان باشد، هشداری شفاف به این معنی که واشنگتن اجازه نخواهد داد که منافعش توسط سیاستهای خطرناک او گروگان گرفته شود و حاضر است به نفع شرکایی قابل اطمینانتر و باانگیزهتر شرطبندی کند. کردستان عراق، امارات متحده عربی، و اردن در صدر این لیست قرار دارند.
معضل ترکیهی اردوغان سالها در حال شکلگیری بوده است. و سالها مقامات ایالات متحده از روبرو شدن با آن پرهیز کردهاند. آنان هر بار امیدوار بودند که مشکل به آن اندازه که نگرانش بودند بزرگ نیست، یا شاید خودش به نحوی حل شود و آنان را از گرفتن تصمیماتی دشوار در رابطه با یک متحد تاریخی معاف کند. متحدی که اتفاقا در یکی از مهمترین نقاط استراتژیک جهان قرار دارد. اما مشیت الهی به کمک ما نیامده است! بلکه معضل اردوغان روزبهروز بدتر میشود، به نقاط دیگر سرایت میکند، و برای منافع ایالات متحده خطرات بزرگ و بزرگتری به وجود میآورد. دیر یا زود، روز حساب فرا خواهد رسید. ایالات متحده باید از هماکنون آماده شدن را آغاز کند تا آسیبهای آن روز را کاهش دهد.
* اشاره به پیام معروف آپولو۱۳ به پایگاه ناسا در هیوستون
** نسخهی انگلیسی این یادداشت روز ۱۵ ژوئن ۲۰۱۶ در وبسایت مجلهی فارین پالیسی منتشر شده است.
ترجمه: سیاوش صفوی/ مرکز بینالمللی مطالعات لیبرالیسم