هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان۹۵، در لحظات منتهی به افطار برنامه «ماه عسل» پنجرهی خود را مقابل چشمان مشتاقان خود گشود.بعد از پخش دعای فرج و تیتراژ ابتدایی علیخانی ضمن قبولی طاعات و قدردانی از مخاطبان آنها را به دیدن پشت صحنه برنامه دیروز دعوت کرد.
احسان علیخانی در واکنش به حادثه تلخی که برای جوانان سرباز إیرانی در جاده سیرجان رخ داد گفت: باید تسلیت بگوییم به خانواده های بچه هایی که مادر و پدرانشان چشم انتظار برگشتشان بودند اما این اتفاق رخ داد. آنها در حالی دچارِ این حادثه شدند که هنوز خاک، پوتین هایشان را هم نگرفته بود و متاسفانه از دستشان دادیم. من از طرف خودم ، رفقام و همه همکارانم تسلیت میگویم این اتفاق را و از خداوند برای بازمانده های آنها صبر میخواهیم.
ماجراهای جاده ها هم که خیلی تکراری شده و باید اینقدر آن را تکرار کنیم تا فکری به حالش شود و شاهد ایم فاجعه های تلخ نباشیم.
بیشتر مراقب رانندگی مان باشیم چون حتی اگر ما شوماخر باشیم ماشین کناری ممکن است سیاساکتی باشد!
علیخانی ضمن دعوت مهمان امروز امیر صالحی از مخاطبان خواست تا ثانیه های آخر قضاوت نکنید و فقط امروز شنونده باشید.
امیر صالحی گفت: بچه شرق تهران هستم. متولد ۵۳ پدرم تکنسین ارتش است. خیلی مظلوم بودم و شیطنتی نداشتم.
در ادامه خواهر امیر که پرستو صالحی بازیگر سینما و تلویزیون در برنامه حاضر شد.
پرستو صالحی ادامه داد: همه چیز در خانواده خوب بود. اسباب بازی هایی داشتیم که همه فامیل حسرت آن را داشتند و هیچ مشکلی نداشتیم. کودکی دلچسبی بود و امیر راست میگه من شیطنت زیادی داشتم حتی به جای آب نفت خوردم.
امیر گفت: خانواده پدری فرهنگی بودند و همه نسبت به ما حساسیت داشتند.
علیخانی از بحران خانواده پرسید و پرستو گفت: از یک منقل و دوستهای پدرم شروع شد که انتهاش به اینجا ختم شد. سرطانی بود که خوشبختی تموم شد مادرم اولین بار متوجه شد آن موقع من ۸ سالم بود.
امیر ادامه داد: از مرکز توجه پدرم دور شدیم. فقط پدرم با دوستان دور هم بودند و بیشتر در مسافرتها این کار انجام میدادن و میگفتند تفریح است.
پرستو اظهار داشت : من برنامه علیرضا رو دیدم. خیلی گریه گردم بعضی وقتها همه چیز داری بهترین امکانات در اختیارش بود. همه به پدرم توجه داشتند اما کم کم رفتار پدرم تغییر کرد دعواهای پدر و مادر شکستن ظرفها شروع شد.
صالحی از خانواده و مخاطبان خواست که نیومدم که بگم پدرم بد است آمدم بگم که اعتیاد پدرم را از من گرفت.
در دوران دبستان ۱۱ مدرسه عوض کردم. حتی غیبتهای فراوانی در حضور از مدرسه داشتم. پدرم در خیلی از مواقع پشیمون میشد.
تمام خانواده همسایهها متوجه شدند و به خاطر سردی رفتار پدرم ازش دور شدم. کارهاشونو نمیفهمیدم ولی با گریه های مادرم از بحران با خبر شدم.
امیر ادامه داد: همه خانواده تلاش برای ترک اعتیاد پدرم کردند جلسه می گذاشتند حتی یک نفر حدود یک ماه در خانه ما بود.
پرستو صالحی عنوان کرد: با توجه به وضع مالی مجبور به فروختن خانه شدیم. حتی سرکار نمیرفتند تا اینکه اخراج شدند و به خاطر همین مشکلات رفتار پدرم خیلی تغییر کرد.
سال های قبل اعتیاد خیلی جرم بود و صاحب خونه که متوجه این موضوع شد با ما برخود میکرد و همین ماجرا ها ادامه داشت تا اینکه پدر ارتشی درس خونده یک تاکسی نارنجی گرفت ی روزی اومد جلوی در مدرسه دنبالم به خاطر اینکه دوستانم متوجه نشوند پدرم معتاد است بهش گفتم برو اومدم خونه دیدم مامانم گفت چرا سوار نشدی از آون موقع اومده داره گریه میکنه به خاطر همین موضوع دو ماه برای ترک اعتیاد به بیمارستان رفت.
امیر در دوران دبیرستان بود به نقاشی ساختمان رفت مادرم تولیدی کار میکرد زمانی که از بیمارستان برگشت همه چیز خوب بود تا اینکه دوباره شروع کرد نمیدونم این مواد چیه که واقعا ترکش سخته برای امثال علیرضا آرزوی موفقیت دارم که تونستند این کار کنند.
یک روزی به همراه دوستم برای امتحانش رفتم مامانم گفت نرو وقتی برگشتم دیدم عمه ام در خونه را باز کرد و تو حیاط قطره های خون ریخته بود مامانم خونه نبود پدرم خوابیده بود رفتم بیدارش کردم گفتم مامان کجاست مادرم مثل بوکسور هایی که صورتش داغون میشه شده بود وبعد از این ماجرا که سال ۷۵ بود پدرم به مدت ۱۳ سال رفت.
در این مدت که من بازیگر شدم فقط یک بار جلوی برج میلاد پدرم را از دور دیدم که آقای دهکردی جلوی من بود گفتم میشه راه برید گفتند چرا؟ گفتم بابام.
سیزده سال به واسطه عمههایم از پدرم با خبر بودیم تا اینکه زنگ زدن گفتند پدرم جواب نمیده. من و امیر پشت در خونه پدرم رفتیم امیر در را شکست و رفت داخل. بعد من رفتم دیدم جنازه پدرم افتاده و از شدت درد دستش را گاز گرفته بودو فوت کرده بود. آن زمان از خدا خواستم کاش یک بار دیگر فرصت بهم بده تا من به پدرم دوباره فرصت بدم اما اینطور نشد.
پرستو صالحی با اشکهایی که از چشمش سرازیر شده بود از همه دختر و پسرهایی که شبیه آنها هستند خواست به پدرشآن فرصت بدهند.