از دین و تاریخ آن چه میدانیم، دانش و باورهای ما از کجا آمدهاند و اعتبار آنچه میدانیم و یا آنچه که پیرامون دین به ما گفته شده و میشود تا چهاندازه است؟ رابطه میان باورهای دینی و شناخت تجربی و علمیچیست؟ چرا و چگونه این باورها نزد بسیاری حقیقت یگانه و مقدس به شمار میروند، تعصب و «غیرت» دینی را سبب میشوند و دینداران نباید درباره آنها چند و چون کنند؟ چرا ادیان بزرگ یکتاپرست با وجود تکیه بر کتاب مقدس یگانه خود روایتها و گرایشهای بسیار متفاوت را در درون خود جا میدهند؟ اگر روایتهای دینی وجه قدسی دارند چگونه میتوان تنش تاریخی و درگیریهای گاه خونین میان گرایشهای درون یک دین را توضیح داد؟ در جنگ و نزاع بی پایان میان گرایشهای دینی چه کسی نماینده حقیقت دینی است و چه کسی بر اصالت و مشروعیت آن مهر راستی و درستی میزند؟
اگر در کشورهای با سنت تمدنی مسیحی از دو قرن پیش به اینسو افکار عمومی با نظریههای سنجشگرانه و کند و کاو درباره دین و مسائل دینی خو گرفتهاند و در دانشگاهها پژوهشهای مستقل بروی تاریخ، فلسفه و جامعه شناسی دین امری رایج است، در کشورهای مسلمان نشین چون و چرا کردن درباره اسلام و تاریخ و روایتهای آن کار چندان آسانی نیست و چماق تکفیر، خروج از دین و الحاد میتواند بر سر کسانی فرود میآید که بخواهند به این حوزه «ممنوعه» وارد شوند، تردیدی پیرامون حقیقتهای دینی یگانه به خود راه دهند، آنها را به پرسش بکشند و یا بخواهند نوری بر گوشههای تاریک و ناشناخته تاریخ دین بیفکنند. این عدم تحمل حتا در میان گرایش گوناگون درون اسلام بویژه میان شیعیان و سنیها هم وجود دارد و هر گروه به حقیقت یگانه خود دل بسته است و دیگری متفاوت را باطل میانگارد.
دگماتیسم و تعصب دینی دنیای پیچیده تاریخ و روندهای تاریخی ساخت و پرداخت باورهای دینی را به حقیقتها و دوگانگیهای متضاد ساده (شر و خیر، حق و باطل، گناه و صواب، کفر و ایمان) فرو میکاهند. روایتهای ساده شده دینی که افراد برده بی چون چرا آن میشوند و دنیا را از پس عینک یک «حقیقت» بسته میبینند. رابطه مسلمانان سنی و شیعه با تاریخ اسلام و نوع برخورد با گذشته و زندگی و آثار شخصیتهای دوران صدر اسلام یکی از گرهگاههای آشتی آنها با تاریخ و درک باز و بدون تعصب این گذشته است. گویا این تاریخ قرنهاست گروگان خوانش یگانه و تقلیلی و روایتهای رازآلود و اسطوره ای است که برای پرستش کورکورانه ساخته و پرداخته شدهاند، ابدی و مقدسند، شناخت و دانش جدید اجازه و مشروعیت ورود به آنها را ندارند و کسی هم درباره آنها نباید شک و پرسش داشته باشد. بیهوده نیست که نه تنها بازاندیشی و پژوهش پیرامون مسائل دینی در بخش بزرگی از کشورهای مسلماننشین با نوعی رکود و بن بست روبروست حتا کارهای پرشمار پژوهشی در کشورهای دیگر هم کمتر به قلمرو تمدنی مسلمانان راه پیدا میکنند. کار پژوهشی خانم هاله وردی، تاریخ نگار اهل تونس، پیرامون زندگی پیامبر اسلام که خشم محافل دینی در برخی کشورها را در پی آورده یکی از این نمونههاست.
بازخوانی گوشه ناروشن زندگی پیامبر «مدینه، دوشنبه ۸ ژوئن سال ۶۳۲ میلادی. پیکر محمد در چنان تبی میسوزد که حتا گرمای روز تابستانی عربستان هم به پای آن نمیرسد. ابوالقاسم، آن گونه که دوستان و نزدیکانش دوست دارند او را صدا کنند، در بستر خویش رو به خاموشی میرود. چند روزی است که خانواده و یاران پیامبر میدانند که مرگ او چندان دور نیست...»
کتاب «واپسین روزهای محمد» نوشته هاله وردی دانشگاهی اهل تونس به زبان فرانسه با این کلمات آغاز میشود. موضوع کتاب بازخوانی تاریخی تکه پایانی زندگی پیامبر اسلام است که بسیاری از ابعاد آن هنوز برای پژوهشگران بدرستی روشن نشده است. روزهایی که نقش سرنوشت سازی در تحولات بعدی اسلام بازی کردند و به قول نویسنده زمینهساز بوجود آمدن زخمها و گسستهای تاریخی شدند که اثرات آنها تا امروز بر پیکر این دین باقی مانده است.
از نظر کتاب دفن نشدن پیکر پیامبر در روز مرگش با وجود سنتی که خود او همیشه بر آن پا میفشرد صفحه ای ناشناخته در تاریخ آن دوره است که در هیچ روایتی به آن اشاره نرفته است. پرسش نویسنده این است که آیا کشمکش پشت پرده بر سر قدرت دلیل ماندن پیکر بی جان پیامبر بروی زمین و خودداری از دفن آن است؟ این پرسش بویژه از این نظر اهمیت مییابد که هیچ خبری از وصیت نامه او در دست نیست و به باور نویسنده شاید جلوی این کار گرفته شده است.
یکی دیگر فرضیههایی که کتاب به آن میپردازد این است که که مرگ پیامبر برای شماری از یارانش از جمله عمر باورکردنی نبود چرا که آنها به حیات آخرین پیام آور خدا تا روز قیامت باور داشتند و کسانی هم مرگ او را پایان جهان میدانستند. این ابوبکر است که با استناد به آیهای از قران به همگان یادآوری میکند که پیش از او هم پیامبرانی بودند و مرگ آنها سبب پایان راه انبیا و دنیا نشد. دیگرانی هم فکر میکردند پیامبر پس از ۴۰ روز حیات دوباره خواهد یافت و به این دنیا باز میگرد.
به این گونه است که سرانجام دو روز پس از مرگ، پیکر پیامبر در ۱۰ ژوئن ۶۳۲ شبانه و بی سر و صدا در حیات خانهاش دفن میشود. بر اساس خواست شخصی او، علی که بعدها خلیفه چهارم سنیها و یا امام اول شیعیان میشود، کار شست و شوی پیکر بیجان پسر عموی خود را بدون حضور اصلیترین یاران و نزدیکان پیامبر انجام میدهد. از نظر نویسنده حتا عایشه، کسی که در همه لحظات پایانی زندگی پیامبر در کنارش بود نیز در مراسم خاکسپاری شبانه او حضور نداشت.
شکست از امپراطوری روم کتاب توجه ویژهای به آخرین جنگ پیامبر به نام تبوک دارد. جنگی که لشکر امپراطوری روم و فتح بخشی از سرزمین شام آنروزی را نشانه رفته بود. پیامبری که در همه دوران اقامت در مکه دعوت به اسلام را با صلح و گفتگو پیش میبرد پس از مهاجرت به مدینه سبک و سیاق دعوت معنوی خود را دگرگون میکند و جنگ و برخورد نظامیبه رویکردی استراتژیک برای گسترش قلمروی اسلام تبدیل میشود. نویسنده هدف آخرین جنگ پیامبر را دسترسی به سرزمین شام (سوریه امروزی) میداند که در آن ایام بخشی از امپراطوری روم به شمار میرفت. اولین جنگ با رومیان بنام موته با شکست سنگین مسلمانان همراه بود و سردار سپاه و دوجانشین او که توسط پیامبر برگزیده شده بودند جان خویش را از دست دادند. چند ماه پس از این شکست، پیامبر لشکری بزرگتر را برای رویارویی با رومیان در تبوک تدارک میبیند. اینبار نیز اما بخت با لشکریان اسلام همراه نبود و رومیان که از سربازان و تجهیزات جنگی بیشتری برخوردار بودند به آسانی راه پیشروی لشکر پیامبر را سد کردند.
عدم موفقیت پیامبر در هماوردی با امپراطوری روم و کشته شدن شماری از نزدیکترین یارانش آخرین فصل زندگی اوست و آغاز نبردی کم و بیش پنهان اما سخت برای جانشینی او. هنگام بازگشت به مدینه گروهی از همراهان توطئه ای نافرجام علیه جان پیامبر تدارک میبینند. از نظر نویسنده این حادثه و توطئه دیگری که چند ماه بعد در جریان بازگشت از آخرین مراسم حج بوقوع پیوست بخشی از درگیریهای آشکار و پنهان روزهای پایانی زندگی پیامبر در میان یاران اوست که از نظر کتاب به موضوع حساس جانشینی او مربوط است.
نگرانی پیامبر از اختلاف یاران کتاب ریشه اختلاف را در تمایل ضمنی پیامبر به گزینش فردی از خانواده خود به عنوان رهبر جامعه نوظهور مسلمانان و مخالفت بخش بزرگی از یارانش با چنین امری میداند. ۳۴ نفر از نزدیکترین یاران او مانند عمر و ابوبکر پیمانی سری میان خود امضاء میکنند که در آن جانشینی بر پایه رابطه خویشاوندی نفی و گفته میشود که در کلام قرآن کسی که پرهیزکارتر و شایسته تر از دیگران است باید رهبری مسلمانان را بدست گیرد. نویسنده با مقایسه منابع شیعی و سنی و نتیجه میگیرد که این پیمان سری آشکارا علی را نشانه رفته بود و پیامبر هم از وجود آن اطلاع داشته و بر پایه یک حدیث، أبو عبیده بن الجراح، کسی که متن پیمان را در کعبه پنهان کرد را بگونه ای کنایه آمیز مورد خطاب قرار میدهد.
نویسنده در بخشهای مختلف کتاب با تکیه بر منابع سنی، شیعه و یا سایر نوشتهها به علاقه و اعتماد پیامبر به علی اشاره دارد. این نزدیکی عاطفی و خانوادگی به معنای مخالفت با اصلی ترین یاران و نزدیکانش مانند ابوبکر و عمر نبود. او با وجود این که گفته بود «علی سرور مومنان است» و یا «هر که را من مولایش هستم علی هم مولای اوست» ولی با صراحت از گزینش او به عنوان جانشین سخنی به میان نیاورد و هیچ اشاره ای هم در متن قرآن به موضوع مهم جانشینی وجود ندارد.
هاله وردی از همه این نشانهها و گفتهها نتیجه میگیرد که مسئله جانشینی پیامبر در آن زمان یک موضوع سیاسی بود چرا که جامعه نوظهور مسلمانان نیاز به یک رهبر سیاسی داشت و کسی به مشروعیت قدسی این رهبری نمیاندیشید. نویسنده بخشی از کتابش را به آخرین سفر پیامبر به مکه و ماجرای غدیر خم اختصاص میدهد. از نظر او منابع سنی به دلیل دشمنی با شیعیان برخی از دادههای مربوط به علی بن ابوطالب را نادیده میانگارند. پیامبر در جریان آخرین مراسم حج خود نیز بروشنی گفته بود که قرآن و خانواده دو چیزی هستند که او برای یارانش بر جا میگذارد. به نظر هاله وردی روایتی که از غدیر خم وجود دارد معتبر است ولی تجلیل از علی به معنای برگزیدن رسمی او به جانشینی نیست. فرضیه کتاب این است که پیامبر با نگرانی نبرد و تنش بر سر جانشینی خود را دنبال میکرد بدون آن که بتواند پیش از وفات راه حلی برای آن بیابد. به نظر میرسد تردیدهای پیامبر به شکنندگی و شکاف در جامعه مسلمانان آن روز و نیز قدرت مخالفان علی نیز باز میگشت. همزمان، به گفته کتاب، کلام پیامبر در آخرین دوران زندگی او همان اعتبار و نفوذ گذشته را نداشت و همین امر شاید گزینش جانشینی که بتواند مورد توافق همگان باشد را دشوار میساخت. بویژه آن که پیامبر از شخصیت معنوی و دینی دوران مکه به رهبر سیاسی و سردار جنگی در مدینه تبدیل شده بود و این چرخش معنا دار زمینه ساز تنش میان او و پیروانش هم میشد. برای نویسنده استفاده ابزاری از متن قرآن و احادیث هم از این زمان به یک رویکرد سیاسی مهم در دنیای اسلام تبدیل شد.
پیامبر در خانواده نکته جالب دیگر در کتاب هاله وردی پرداختن به رابطه پیامبر با خانواده و زنانش است که به نظر نویسنده یکی از جلوههای مهم بعد این دنیایی زندگی و شخصیت و سبک و سیاق زیستن او به عنوان فرزند زمانه خویش بود. کتاب در بخشهایی به رابطه پرفراز و نشیب پیامبر با زنانش بویژه حفصه (دختر عمر) و یا عایشه (دختر ابوبکر) و نیز ماریا، کنیزی مصری میپردازد. اسناد تاریخی بهجا مانده از این دوران حکایت از نارضایتی حفصه از رابطه پیامبر با ماریا دارد و بردن این خبر نزد عایشه. پیامبر که رابطه خاصی با عایشه داشت از این موضوع بسیار ناراحت میشود و حفصه را بخاطر این کار سرزنش میکند. این حادثه خصوصی مانند نمونههای پرشمار دیگر زندگی خانوادگی پیامبر و نیز دلیل و چگونگی ازدواج او با زنان متعدد، پدیده هنجاری در متن سنتها و رسوم قبیله ای و فرهنگ جامعه آن زمان سرزمین حجاز بود. روایت وعدههای پیامبر به یارانش در جنگ تبوک پیرامون به اسارت گرفتن و تصاحب زنان موطلایی رومیان یکی دیگر از مثالهایی است که در بستر اجتماعی قرن هفتم میلادی معنا دارد. همزمان او مانند هر پدر دیگری از مرگ زود هنگام چند تن از فرزندانش غمگین و افسرده میشود و مرگ آخرین فرزند او به نام ابراهیم پیش از رسیدن به دو سالگی واپسین بخش رویدادهای ناگوار دوران زندگی او را تشکیل میدهد.
نکته دیگر جالب در کتاب اشاره به برخی اصول و قواعد مذهبی بود که بتدریج در میان مسلمانان شکل میگرفت. نویسنده با تکیه بر اسناد و شواهد تاریخی بر این باور است که بخشی از این اصول و سنتها، رسوم اجتماعی و سبک و سیاق زندگی آن دوران مربوط میشدند و رنگ و بوی فرهنگ حجاز را داشتند. نمونه جالب این ارتباط چگونگی شکل گیری مراسم حج و جایگاه کعبه است که پیش از فتح مکه توسط افراد بت پرست نیز انجام میگرفت. در جریان مراسم حج در سال نهم هجری (۶۳۱ میلادی) با حضور پیامبر است که عناصر اصلی مراسم کنونی حج پا میگیرند. این بدان معناست که اگر پیامبر بجای حجاز در روم، ایران و یا یونان زندگی میکرد چه بسا بسیاری از آنچه که امروز در شمار قواعد و رسوم اصلی دینی به شمار میروند و برای کسانی وجه قدسی بخود گرفتهاند بگونه ای دیگر بودند.
شخصیت پیامبر به مثابه بشر به نظر میرسد پیام اصلی نویسنده بیش از آنکه بازخوانی ساده و تاریخی حوادث آن سالها باشد ترسیم چهره واقعی و عینی از پیامبر اسلام، سبک و سیاق زندگی و جایگاه او از رهگذر حوادث روزمره و نوع رابطه او با اطرافیان و تصویر او در درون جامعه مسلمانان آن زمان است. نویسنده نشان میدهد که بر خلاف باور امروزی بسیاری از مسلمانان پیامبر در زمان خود به عنوان شخصیت مقدس و «معصوم»در جامعه نوظهور مسلمانان مورد پرستش قرار نمیگرفت و نوع رابطه او با یارانش از جنس روابط عادی اجتماعی آن زمان بود. کتابهای پرشمار دیگری هم که توسط اسلام شناسان سرشناس نوشته شدهاند به وجه زمینی و بشری زندگی پیامبر اشاره میکنند. او، همانگونه که از لابلای دهها حدیث و آیه قرآن و منابع تاریخی نیز پیداست دارای رابطه ای انسانی و این دنیایی با خانواده، یاران و مخالفانش است و همه پدیدههای فردی و اجتماعی رایج در زندگی افراد مانند دوستی، عشق، اختلاف نظر، حسادت، خشم، تنفر، نارضایتی، سرخوردگی، افسردگی، کنایه زدن، تهدید را هم میتوان در روابط پیامبر یافت. سبک . سیاق زندگی، حرفها و تصمیمات او با وجود نقش هدایت کننده و معنوی و یا احترامی که او نزد مسلمانان داشت همیشه بی چون و چرا پذیرفته نمیشدند و پوشاندن جامه قدسی به آنها بیشتر کار نسلهای بعدی مسلمانان بود.
هاله وردی در مقدمه کتاب اشاره میکند که مسلمانان در طول تاریخ روایتی خیالی از پیامبر و زندگی او را در تصورات و روانشناسی جمعی شکل دادند که در آن همه چیز درهاله ای از معصومیت، تقدس و راز و رمز قرار دارد. بدینگونه است که در روانشناسی جمعی و فرهنگ عامه مسلمانان پیامبر نه یک رهبر معنوی و یا رهبر سیاسی یک جامعه در حال زایش در دل حجاز قرن هفتم که شخصیت اسطوره ای و معصومیاست برای پرستش با تعصب کامل و بدون پرسشگری.