دو برادر که دوست صمیمیشان را به بیابانهای ورامین کشاندند و او را با 17 ضربه چاقو کشتند، دیروز پای میز محاکمه ایستادند و ادعا کردند دوست صمیمیشان به آنها خیانت کرده و با زن برادرشان در ارتباط بوده است. دو متهم گفتند راز رابطه پنهانی را یک پیامک ناشناس برملا کرده بود. در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست امین مقدم زهرا و با حضور دو مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. او گفت که «محمدجواد» 22 ساله و برادر 23 سالهاش «سجاد» متهمند، چهارم آبان 94 با نقشه از پیش طراحی شده امیر 25 ساله را به بیابانهای قرچک ورامین کشانده و او را با ضربههای متعدد چاقو کشتهاند. اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برای محمدجواد به اتهام جنایت و برای سجاد به اتهام معاونت در قتل اشد مجازات میخواهد. سپس مادر قربانی در حالی که اشک میریخت روبهروی هیات قضایی ایستاد و گفت: «این دو پسر با نقشه از پیش طراحی شده پسرم را به بیابان کشاندند و او را با 17 ضربه چاقو کشتند. من برای آنها حکم قصاص میخواهم.»
پیامکهای ناشناس
سپس محمدجواد در جایگاه ویژه ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «در خانه پدرم نشسته بودم که پیامک ناشناسی به دستم رسید که در آن نوشته شده بود «در بام خانه یک کفتر نشسته است». همان موقع به بام خانه رفتم، اما کفتری آنجا نبود. چون دو برادر دیگرم هم در طبقات بالای خانه پدریام ساکن بودند موقع پایین آمدن از پلهها تصمیم گرفتم به خانه برادر بزرگم بروم و سری به زن برادر بزنم. اما وقتی در زدم زن برادرم هراسان در را باز کرد و گفت زن همسایه میهمان اوست. به همین خاطر به طبقه پایین برگشتم. شب دوباره پیامک ناشناسی به دستم رسید که فرستنده به من ناسزا گفته و ادعا کرده بود وقتی پیامک اول به دستم رسیده دو دوست صمیمیام به نامهای امیر و ابوالفضل میهمان زن برادرم بودهاند. از خواندن این پیامک شوکه شدم و ماجرا را با سجاد در میان گذاشتم.»
پرسوجو از شاهد کوچولو
وی ادامه داد: «من و سجاد شروع به پرسوجو کردیم و وقتی از دختر خردسال برادرم به نام ریحانه در این باره پرسیدیم او به گریه افتاد. من برای آرام کردم ریحانه به او گفتم ساعتم گم شده و به همین خاطر میخواهم بدانم چه کسانی به این خانه رفتوآمد دارند. ریحانه هم گفت دو پسر جوان را دیده که به خانه آمدهاند و اگر دوباره آنها را ببیند میتواند آنها را شناسایی کند.» وی گفت: «چون امیر و ابوالفضل از دوستان صمیمیمان بودند من و برادرم با آنها در بیابانهای قرچک قرار گذاشتیم و ریحانه را هم با خود سر قرار بردیم. وقتی ریحانه از دیدن دو پسر جوان بار دیگر به گریه افتاد و گفت از آنها میترسد مطمئن شدیم ماجرا حقیقت دارد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم چاقو کشیدم و به سمت امیر و ابوالفضل حمله کردم. ابوالفضل فرار کرد، اما امیر را با 17ضربه چاقو کشتم. برادرم در قتل دستی نداشت. پیامکهای ناشناس از ما قاتل ساخت.» وقتی نوبت دفاع به سجاد رسید حرفهای برادرش را تایید کرد و گفت: «من هیچ ضربهای به امیر نزدهام.» سپس ابوالفضل که از این ماجرا جان سالم به در برده و حالا به اتهام شرکت در نزاع منجر به جنایت با قرار وثیقه آزاد است روبهروی هیات قضایی ایستاد و دو برادر را دروغگو خواند. این پسر گفت: «امیر نقاش ساختمان بود و در یک مغازه کار میکرد. من و او هیچ رابطه پنهانی با زن برادر محمدجواد و سجاد نداشتیم و از همه جا بیخبر بودیم که این دو برادر من و امیر را به بهانه واهی به بیابانهای قرچک کشاندند و آنجا به رویمان چاقو کشیدند. من در درگیری شرکت نداشتم و به محض اینکه چاقو را در دستان محمدجواد دیدم فرار کردم، اما امیر کشته شد.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.