خبر هولناکی که اخیرا در رسانههای ایران و افغانستان منتشر شد، همگان را به حیرت فرو برد. دختر شش سالهای به طرز فجیعی به قتل رسید و پسر نوجوانی متهم به انجام چنین جنایتی است.
این فاجعه انسانی اولین و آخرین جنایت هولناک نبوده و نیست اما زنگ خطری است تا جوامع را وادار کند به بررسی دقیقتر دلایل جرم و انگیزه مجرمان بپردازند و بر اساس آن قانون وضع کنند. پاسخ به پرسشهایی از این قبیل که در وضع قانون و اعمال مجازات تا چه اندازه باید به خصوصیات فردی مجرم توجه کرد و آیا همه افراد در برابر قانون یکسانند و باید به طریق مشابهی مجازات شوند، میتواند به درک بهتر عوامل بروز جرم، پیشگیری از وقوع آن و نهایتا وضع قانون و اعمال مجازات مناسب کمک کند.
جرم یا بزه به رفتاری اطلاق میشود که قانون را نقض کرده و مجازات در پی دارد. قانون و مجازاتی که برای نقض آن در نظر گرفته میشود، در ادیان، فرهنگ ها و کشورهای گوناگون متفاوت است. اولین نشانههای قانونگذاری در تمدن بشری به چندهزار سال پیش از میلاد مسیح برمیگردد.
اورنامو پادشاه سومریان و حمورابی پادشاه بابلیان از اولین فرمانروایان دوران باستان بودند که به گردآوری و وضع قوانین مدون پرداختند. از دیگر قوانین مدون قدیمی میتوان به قوانین ادیان ابراهیمی اشاره کرد. در قوانین تمدنهای باستانی و ادیان ابراهیمی به جنسیت، سن، طبقه اجتماعی و برخی خصوصیات فردی دیگر در اعمال مجازات توجه شده است.
با این وجود اغلب قوانین برای اعمال مجرمانه، براین اساس وضع شدهاند که انسان موجودی دارای اراده است و بر رفتارهای خود تسلط داشته و عامدانه دست به جرم و جنایت میزند. این باور که "تصمیم فرد" مهمترین دلیل وقوع جرم است و بهترین راه جلوگیری از وقوع جرم، وضع قوانین سختگیرانه و مجازات مجرمان است، تا چند دهه پیش همچنان معتبر بود، گرچه گاهی استثنائاتی نیز در این باره دیده میشد.
اما از چند دهه پیش و با توجه به پیشرفتهای قابل توجه در علوم زیستی و پزشکی، مشخص شده که تنها تصمیم و اراده افراد، باعث وقوع جرم و جنایت نمیشود بلکه عوامل ژنتیکی و فیزیولوژیک نیز در بروز رفتارهای مجرمانه موثرند. درواقع، ژنتیک، محیط و تعامل بین این دو رفتار را شکل میدهند.
رفتار پاسخ موجود زنده به محرک محیطی و واکنشی در برابر کنش بیرونی است. پاسخ به محرکهای بیرونی در تمامی موجودات دیده میشود اما در انسان بسیار پیچیدهتر است. دلیل این پیچیدگی، مغز تکامل یافته انسان است که قدرت تجزیه و تحلیل اتفاقات بیرونی را دارد. برای درک بهتر از دلایل وقوع جرم و بروز رفتار بزهکارانه باید به بررسی سه عامل ژنتیک، محیط و اثر متقابل ژنتیک و محیط پرداخت.
ژنتیک گرچه "گرگور مندل" علم ژنتیک را در حدود دو قرن پیش بنا نهاد، اما از زمان درک اثر ژنها بر رفتار انسان مدت چندانی نمیگذرد. هر فرد دارای ژنهایی است که از والدین به ارث برده، که نه تنها تعیین کننده خصوصیات ظاهری بلکه خصوصیات رفتاری اوست. در حال حاضر مطالعات زیادی در زمینه نقش ژنتیک در بروز رفتارهای مجرمانه و ضداجتماعی صورت میگیرد. نتایج برخی از این قبیل مطالعات نشان میدهد که وجود یا عدم وجود برخی ژنها با رفتارهای تهاجمی، ضداجتماعی و خشونت آمیز ربط دارد.
این ژنها میتوانند باعث بروز رفتارهای تبهکارانه و خشونتبار شوند. به عنوان مثال میتوان به جهش ژنتیکی (تغییر ژنتیکی که قادر است صفات افراد یک گونه را تغییر دهد) در ژن آنزیم منوآمین اکسیداز اشاره کرد. منوآمین اکسیداز نوعی آنزیم است که تغییر در میزان ترشح آن، به علت نقص ژنتیکی، میتواند به تغییر میزان پیامرسانهای عصبی مانند سروتونین و دوپامین در مغز و نتیجتا بروز افسردگی، پرخاشگری، توهم، رفتارهای ضداجتماعی و سوء مصرف مواد منجر شده و احتمال رفتارهای مجرمانه را افزایش دهد.
در انسان دو نوع منوآمین اکسیداز نوع آ و ب وجود دارد. در تحقیقاتی که بر روی مجرمان خطرناک صورت گرفته، مشخص شده درصد قابل توجهی دچار اختلال در ژن منوآمین اکسیداز نوع آ هستند. از این رو به این ژن نام "ژن جنگجو" دادهاند.
محیط
ژنتیک قطعا تنها عامل رفتارهای مجرمانه نیست. درصد بزرگی از بزهکاران دارای ژنهایی که به رفتارهای مجرمانه ربط دارند نیستند و محیط باعث بروز رفتارهای خشونت آمیز در آنها می شود. خانواده، اجتماع و اقتصاد از مهمترین عوامل محیطی رفتارهای مجرمانه هستند. خانواده به عنوان اولین عرصه پرورش، مهمترین عامل شکل دهنده رفتارهای فردی و اجتماعی است. تربیت نامناسب خانوادگی، سطح تحصیلات پایین والدین، عدم آگاهی به روش رفتار با کودکان و نوجوانان شانس رفتارهای تبهکارانه را افزایش میدهد.
اجتماع نیز عامل تعیین کننده رفتار افراد است. زندگی در محیطهای جرمخیز، فقر فرهنگی جامعه، عدم دسترسی به آگاهی عمومی و عدم دسترسی به تحصیلات مناسب از جمله عوامل موثر بر شکل گیری رفتارهای خشن و مجرمانه است.
اقتصاد عامل دیگری است که تعیین کننده رفتارهای ناهنجار در جامعه است. مشکلات اقتصادی، بیکاری، سطح پایین دستمزد و به تبع آنها فقر عوامل مهمی در افزایش میزان جرم و جنایت در جوامع انسانی هستند.
اثر متقابل ژنتیک و محیط
یک یا هر دوعامل محیط و ژنتیک میتوانند باعث بروز رفتارهای مجرمانه، ضد اجتماعی وغیراخلاقی شوند. اما از تعامل این دو و اثر متقابلی که بر روی هم میگذارند، نباید غافل شد. تحقیقات نشان دادهاند برخی افرادی که از نظر ژنتیکی بسیار مستعد جرم و جنایت بودهاند شهروندانی قاعدهمند و اهل صلح بودهاند که مرتکب هیچ جرمی در زندگی نشدهاند.
با اینکه اختلالات ژنتیکی و عوامل محیطی میتوانند ریسک ابتلا به رفتارهای مجرمانه را افزایش دهند اما تعدیل مشکلات ذهنی و روانی با رواندرمانی و سایر درمانهای روانپزشکی، تعدیل عوامل جرمزای محیطی، آموزش صحیح والدین و آگاه سازی آنان به روشهای تربیتی، فراهم کردن امکان تحصیل رایگان، بهبود وضعیت معیشتی افراد، اشتغال و بهبود سطح اقتصاد جامعه میتوانند از وقوع جرم در جامعه بکاهند.
قوانین موجود در جوامع کنونی خصوصیات فردی بزهکاران را تا حد زیادی نادیده گرفته و اغلب مجرمان را بدون توجه به این تفاوتها مجازات میکند. توجه به عوامل ژنتیکی و محیطی و اثر متقابل این دو بر یکدیگر، باید در وضع قانون و اعمال آن درنظر گرفته شوند. برخی مجرمان جرمهای سبک قادرند جرمهای سنگینتری مرتکب شوند و برخی مجرمان جرمهای سنگین قابلیت اصلاح و بازگشت به دامان جامعه را دارند. پیشرفت در علم ژنتیک و فیزیولوژی، انقلابی در درک ما ار رفتارهای خشونتبار ایجاد کرده است. این یافتهها میتوانند به راهکارهای جدید برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح قوانین جزا و مجازات مجرمان بینجامد.