سرقت‌های سریالی زن جوان با آبمیوه‌های‌ مسموم

زن جوان پس از ریختن طرح دوستی با مردان، با آبمیو‌ه‌های مسموم آنها را بیهوش می‌کرد و دست به سرقت اموال‌شان می‌زد.
 
تحقیقات پلیس کرمان برای دستگیری این زن با شکایت تعدادی از مالباختگان شروع شد. آنها مدعی بودند که زن جوان به بهانه اینکه نیاز به کمک دارد به آنها نزدیک شده اما پس از تعارف آبمیوه، آنها را بیهوش و اموالشان را سرقت کرده است. با اطلاعاتی که شاکیان در اختیار پلیس قرار داده بودند، مأموران موفق شدند این زن را دستگیر کنند. او که زیبا نام دارد و 31ساله است، پس از دستگیری در گفت‌وگو باخبرنگار اداره اجتماعی پلیس کرمان از جزئیات سرقت‌هایش گفت.
متاهل هستی؟
دوبار ازدواج کردم اما هر دوبارطلاق گرفتم.
چرا طلاق گرفتی؟
اولین باری که ازدواج کردم، فکر می‌کردم در کنار شوهرم زندگی خوبی خواهم داشت. اما چند هفته از ازدواجم نگذشته بود که شوهرم تصادف کرد و قطع نخاع شد. او نه می‌توانست حرف بزند و نه حرکت کند و به همین‌خاطر خانواده‌اش من را مجاب کردند تا طلاق بگیرم و زندگی‌ام را به پای او تلف نکنم و ما از هم جدا شدیم. زندگی‌ام از هم پاشید. بدجوری افسرده شده بودم. مدتی بعد یکی از دوستانم از کرمان با من تماس گرفت و مرا راضی کرد تا صیغه 99ساله مردی کرمانی شوم و من نیز از شیراز راهی کرمان شدم. چند ماهی از زندگی مشترک‌مان نگذشته بود که متوجه اعتیاد شوهر دومم شدم. او شیشه، تریاک و هروئین مصرف می‌کرد و تحمل این زندگی برایم غیرممکن بود. برای همین از او جدا شدم.
بعد چه کردی؟
چون هیچ کاری بلد نبودم به شرکت‌های خدماتی رفتم و به‌کار در خانه‌های مردم مشغول شدم اما این کارها دائمی نبود و کفاف خرج زندگی‌ام را نمی‌داد. از طرفی روی برگشتن به خانه پدری‌ام را نداشتم. واقعا روانی شده بودم. مدام خودزنی می‌کردم. به دکتر که مراجعه کردم بیماری‌ام را اختلال شخصیت و دوقطبی عنوان کردند. حتی چندین‌ماه در بیمارستان روانی بستری شدم. پس از مرخص شدن، با زن جوانی همخانه شدم و با وسوسه او بود که تصمیم به سرقت گرفتم.
شگردت چگونه بود؟
سوژه‌هایم را در اماکن عمومی انتخاب می‌کردم. پس از باز کردن سر صحبت، شماره تلفن بین هم رد و بدل می‌کردیم و در تماس‌های تلفنی و چت‌های تلگرامی وانمود می‌کردم که به آنها علاقه‌مند شده‌ام. برخی قول می‌دادند برایم کاری دست و پا کنند یا اینکه از من حمایت مالی کنند اما زمانی که به وعده‌هایشان عمل نمی‌کردند و مشخص می‌شد که فقط قصد سوءاستفاده از من را داشته‌اند، به آنها پیشنهاد گردش در مکان‌های خلوت شهر و تفرجگاه‌های بیرون از شهر را می‌دادم. در آنجا به آنها آبمیوه‌هایی تعارف می‌کردم که از قبل داروی بیهوشی در آنها حل کرده بودم و وقتی بیهوش می‌شدند، پول، گوشی موبایل و محتویات داخل خودروشان را سرقت می‌کردم. بعضی‌ها هم درحال نیمه‌بیهوشی رمز کارت‌ عابربانکشان را می‌گفتند و از این طریق حسابشان را خالی می‌کردم.
از چند نفر با این شگرد سرقت کرده‌ای؟
از 5نفر و حالا هم پشیمانم و امیدوارم مرا ببخشند.
+10
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.