Warning: session_start(): open(/home/ukuser/tmp/sess_165cc5948ff688cf4ada2d146f340932, O_RDWR) failed: No space left on device (28) in /home/ukuser/public_html/db/db/inc/ui.php on line 1

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /home/ukuser/tmp) in /home/ukuser/public_html/db/db/inc/ui.php on line 1
چهار ماه با داعش

چهار ماه با داعش

مقامات تاجیک می‌گویند بیش از هزار نفر از شهروندان تاجیکستان به گروه موسوم به "دولت اسلامی" و سازمان های مسلح دیگر پیوسته‌اند.
 
بر اساس گزارش های رسمی، سال گذشته ۱۵۶ تبعه این کشور به خاطر عضویت در چنین گروه هایی بازداشت شده و حدود ۱۵۰ تن دیگر، عمدتا در سوریه، کشته شده‌اند.
 
مقامات تاجیکستان بارها گفته‌اند آن عده از پیکارجویان که داوطلبانه به کشور باز گردند، عفو خواهند شد.
باباجان قره بایف، ساکن شهر وحدت تاجیکستان جوانی است که مدتی در سوریه بوده و سرانجام موفق به فرار از دست گروه داعش شده است.
 
برای دیدار با باباجان به روستایی در حومه شهر وحدت، واقع در ۲۰ کیلومتری شرق پایتخت تاجیکستان رفتم.
او سال گذشته چهار ماه در سوریه بود.
سه هزار دلار خرج راه؟باباجان در این روستا به دنیا آمده و در اینجا بزرگ شده.
 
او بعد از ختم مدرسه مثل هزاران جوان دیگر تاجیک برای جستجوی کار به روسیه رفت و برای مدت ده سال در آنجا کار کرد.
 
این جوان تاجیک بهار گذشته به دام گروه‌هایی ناشناس افتاد و سر از سوریه درآورد.
در یک هفته، افراد ناشناس توسط اینترنت اسباب سفر او را به سوریه فراهم کردند.
وی آخر ماه آوریل گذشته از مسکو به استانبول پرواز کرد.
می گوید یک روز بعد، با کمک مرزبانان ترکیه وارد خاک سوریه شد. در آن جا فهمید که او را به داعش "فروخته‌اند".
 
باباجان قره بایف، ساکن شهر وحدت تاجیکستان می گوید: "شماره من ۷۹۵ بود. در پایین نام من سه هزار دلار نوشت."
 
"پرسیدم این سه هزار دلار چیست؟ گفت خرج راه تو است. گفتم خرج راه من سیصد دلار است، نه سه هزار دلار. آنجا فهمیدم که مرا فروخته‌اند".
 
بلافاصله شناسنامه و موبایلش را از او می گیرند و همراه با ۱۷۰ تن دیگر مدت یک و نیم ماه در زیرزمین پارکینگی نگاه می‌دارند.
 
در یک ماه بعد، در جنگلی نحوه استفاده از اسلحه را آموزش می دهند و بعد در شهر طبقه آنها را به جبهه‌های مختلف تقسیم می کنند.
 
باباجان می گوید: "من و عده ای دیگر از جمهوری های اتحاد شوروی سابق همه در یک جا بودیم. از داغستان بود، از چچنستان بود، قرقیزها بودند، ازبک ها بودند، قزاق ها بودند. از بیست نفر تاجیک، ما چهار نفر ماندیم. یک نفر از گروه ما سرکشی کرد، به جنگ نرفت، او را در پیش نظر ما به قتل رساندند."
‘همه پدر و مادرها کافرند’
عده‌ای از پیکارجویان تاجیک در اینترنت می‌گویند برای جهاد به سوریه و عراق رفته‌اند. اما باباجان از آنچه در سوریه دیده، برداشت دیگری دارد.
 
وی می گوید: "بودند بعضی بچه هایی که پدر و مادر خودشان را کافر می‌خواندند. می‌گفتند، هر کسی با دولت اسلامی است، مسلمان است، دیگران همه کافرند. وضعیتی که در آن جا دیدم، به هیج قانون راست نمی‌آید، چیزی از اسلام ما در آن جا ندیدیم."
 
"فقط غارتگری و آدم‌کُشی بود! نفرانی بودند که مخالفت نشان دادند، آنها را کُشتند."
 
در شهر پالمیرا او را برای سرکشی از جنگ و مخالفت با گروه "داعش" به زندان انداختند: "۳۵ نفر را از کشورهای گوناگون به زندان انداخته بودند. مدت پنج روز بی خوراک و بی نوشیدنی در زیر آفتاب گرم ما را نگاه ‌داشتند."
 
باباجان شاهد صحنه‌های مجازات افراد توسط داعش هم بوده است: "در نزدیکی بازار بودم. عذا خوری رفته بودم. در آن جا مردم زیادی جمع آمده بودند. من هم ایستادم و تماشا کردم. سر یک نفر را از تن جدا کردند، برای مخالفت با 'دولت اسلامی'؛ و دیدم که یک زن را شلاق می‌زنند."
'ناآگاهی از اسلام'
این پیکارجوی سابق ناآگاهی از اسلام را سبب پیوستن خود و هم‌وطنانش به داعش می‌داند. می‌گوید، آن دهشتی که در سوریه دید، اورا وادار کرد تا به هر بهایی که شده از دست این گروه فرار کند.
 
وی گفت: "پنجاه دلار آمریکایی به یک مرد عرب دادم، در نزدیکی بازار وی را دیدم. در شهر جرابلس. ۱۸ هزار لیر سوریه خواست. این پول را به او دادم و سوار ماشینش تا مرز ترکیه رفتیم. در پاسگاه‌ها سندی را که از جبهه به من داده بودند، نشان می دادم. می‌پرسیدند که کجا می‌روی، به آنها دروغ می‌گفتم که خانواده‌ام را می آورم. آنها می‌گفتند خوش آمدی!"
 
"به ما گفته بودند که ۱۸ هزار سرباز ترک در مرز ترکیه و سوریه هستند و همه جا مین گذاشته شده است. از مرز گذشته نمی‌شود. من رفتم، اما در مرز سرباز و مین ندیدم. مردم آزادانه از مرز می گذشتند."
 
آخر ماه اوت گذشته پلیس مرزی ترکیه او را به سفارت تاجیکستان در استانبول تحویل داد. بعد انتقالش به تاجیکستان، مأموران پلیس مدت پنج روز اورا بازجویی کردند و سپس رهایش ساختند.
 
آیبیبی خواجه‌یوا، مادر باباجان می گوید: "در تلویزیون سوریه را می‌بینم. ای خدا، این چه روز سیاه است؟ یک پاره نان باشد و آن را با خاطر جمع بخوری. نمی‌خواهم به کسی زیان بچه‌های من برسد."
 
اکنون شش ماه است که باباجان به زندگی عادی برگشته. درست یک ماه پیش ۳۰ امین سالگرد تولدش را جشن گرفت ولی می‌گوید، کارنامه چهارماهه‌اش در سوریه داغی در کتاب زندگیش است.
+45
رأی دهید
-9

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۶
    amirHassna - سیدنی، استرالیا

    اگه این جمله "چیزی از اسلام ما در آن جا ندیدیم" در متن به "هر چیزی از اسلام شنیده بودیم ما در آن جا دیدیم" تغییر داده بشه جواب تمام سوالات داده میشه.
    6
    34
    ‌چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    behran - کردستان، ایران

    پس از فروپاشی اتحاد شوروی، خلاء قدرتی که در کشورهای تازه استقلال یافته مسلمان بوجود آمده بود، کشورهای منطقه اسلامی با نفوذ منطقه را، زیر نظر و رصد سازمانهای جاسوسی آمریکا، راهی آنجا کرد، تا به رواج و اشاعه نوعی اسلامیزم افراطی بپردازند تا دیوار میان آنها و روسیه بلندتر گردد، در رأس آنها دو کشور عربستان و ترکیه بودند، بالطبع ایران هم از این قافله عقب نماند ولی بدلیل سنی بودن آنها، به مانعی برخورد که گذر از آن نیازمند استفاده از ترفندهای دیگر بود. مشکلات اقتصادی بناگاه دهان باز کرده بود و همزمان نیز بحران هویت در میان نسل جوان فراگیر شد، که تنها خوراک گرم و مهیا برایشان همان اسلام گرایی افراطی بود. داعش تنها یکی از محصولات تهیه شده از آن مردم است، محصولاتی باز نشده و بسته بندی شده دیگری را همه این کشورها در انبارهای خود دارند!
    2
    22
    ‌چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۱۰۸
    pars40 - فرایبورگ، سوییس
    خیلی جالبه که ایرانی ها اصلا در ان داعش سر و کلشون پیدا نمیشه و همیشه هم ما ایرانی ها همه جا تروریست شناخته میشیم . منظورم مردم هست نه سیاست مدارهامون گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
    0
    3
    ‌پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.